۱۳۹۶ تیر ۸, پنجشنبه

ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی: ۷۸ - جشن تیرگان در سرزمین نیاکان آریایی


در بخش ۴۵ این مجموعه قبلا به فهرستی از" جشن های مشهور آرین ‌ها " و از جمله به جشن تیرگان اشاره شد. در این بخش به شرح نکاتی در مورد " جشن تیرگان " می پردازیم:
تیرگان در فرهنگ واژه ها 
تیرگان = جشنی که در تیر روز در سیزدهم تیر بر پا می شده است: واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب 
تیرگان = یکی از جشن‌ های ایرانی در روز تیر از ماه تیر یا سیزدهم تیرماه باستانی است. زرتشتیان این جشن را در دهم تیر برگزار می‌کنند... تیرگان یکی از جشن های برابری روز و ماه در گاه شماری ایران باستان است. تیر ایزد نگهدارنده ی باران است و به جهت اهمیت باران در سرزمین ایران، جشن تیرگان یکی از مهمترین جشن های باستانی ایران بوده است. تیرگان همچنین در تاریخ اساطیری ایران، سالروز تیرافکندن آرش کمانگیر برای تعیین مرز ایران و توران بود که به پایان یافتن جنگ انجامید: لغت نامه ی دهخدا/ تارنمای واژه نامه پارسی ویکی 
تیرگان = نام روز سیزدهم است از تیرماه - گویند در این روز منوچهر با افراسیاب صلح کرد (ناظم الاطباء): لغت نامه ی دهخدا/ تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
تیرگان = یکی از جشن‌های ایرانی است. این جشن در گرامی داشت تیشتر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام می‌پذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده است: تارنمای ویکی‌پدیا
تیرگان = اين جشن آريايي که از پـيـش از مسيح در ميان آريايي ها به ويژه ايرانيان رواج بسيار داشته، هم اکنون نيز در بـيـن ايرانيان ارمني و  ديگر ارمني هاي جهان مرسوم است: تارنماي فرهنگسرا
جشن تیرگان در سرزمین نیاکان آریایی
* بر اساس تقویم باستانی مازندران شب سیزدهم تیرماه ازماه‌های تقویم مازندرانی که با تیرماه خورشیدی متفاوت است جشن تیرماه سیزه شو در آمل برگزار می‌شود. این جشن را تیرگان نیز می‌نامند چون سیزدهمین روز هر ماه قدیم نیز تیر نامگذاری شده است و همزمان شدن نام روز با نام ماه را به عنوان تیرگان جشن می‌گیرند. در مازندران جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان ماه نیز برگزار می‌شود.
* مردم مهدی شهر (سنگسر) نیز این جشن باستانی را به نام "جشن تیر مویی سیزده" در تاریخ ۲۲ آبان مقارن با روز سیزدهم ماه اوریا تقویم سنگسری در قالب جشنواره برگزار می‌کنند. در این جشن غذای مخصوصی به نام سیزده تامو طبخ می‌شود.
* جشن تیرگان هر ساله در یکم تیر ماه در فراهان برگزار می‌شود. این جشن به شکرانه برداشت گندم انجام می‌شود و ریشه در باورهای مردم منطقه دارد که تا به امروز نیز حیات داشته است. 
* جشن تیرگان همه ساله در کوه دماوند، آمل و همه ساله توسط زرتشتیان ایران در شهرهای تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف، میبد، اردکان، کرمان، بم، شیراز، اصفهان، اهواز، منطقه فراهان در روز دهم تیر برگزار می‌شود: تارنمای ویکی‌پدیا
آداب و رسوم جشن تیرگان
این جشن در میان ایرانیان دوره‌ ای ده روزه داشت و از تیر روز «سیزدهم تیر» شروع و در بادروز، بیست و دوم تیر، پایان می‌گرفت. زرتشتیان ایران تیرگان را "تیر و جشن" می‌نامند و برایش اهمیت فراوانی قائل می‌باشند. لباس و پوشاک نو پوشیده و نقل و شیرینی و خوراکی‌های سنتی پخته و خانه را پاکیزه می‌نمایند. بامدادان شستشو کرده و خواندن اوستا را بسیار نیکو می‌دارند. در این جشن ‌بندی از تارهای هفت رنگ ابریشم یا نخ با رشته‌هایی از سیم زرین نازک بافته و این بند را تیروباد می‌نامند. این بند را به مچ دست یا دکمه لباس بسته تا روز پایان جشن یا روز باد ایزد با خود داشتند. آنگاه در روز پایانی به دشت یا بام خانه رفته بند را باز کرده و در میان فریاد و بانگ شادمانی به باد می‌سپارند. «این کردار اشاره‌ای به عمل حماسی “آرش کمانگیر” دارد که با “رها کردن تیر” مرز ایران را مشخص نمود» و از باد می‌خواهند تا آرزو و خواسته‌هایشان را به عنوان پیام ‌رسان به همراه ببرد.
از دیگر آداب این جشن فال کوزه است، در روز دوازدهم تیر دختری کوزه‌ای خالی را در جمع دوستان می‌گرداند و هر کس به نیتی چیزی در آن می‌اندازد. سپس پارچه سبزی روی کوزه می‌کشند و بر روی آن آینه گذاشته و در پای درختی جای می‌دهند. عصر روز تیر و جشن، دوستان، روز پیش دور هم جمع شده و اشعاری از حافظ و فردوسی و یا دو‌بیتی ‌های مردمی (فولکریک) خوانده و همان دختر دست در کوزه کرده و چیزی بیرون می‌آورد. صاحب آن شی نیت خود را با شعری که همزمان خوانده شده، سنجیده و فال گرفته و آن را شگون می‌داند.
از دیگر آداب این جشن آبریزگان است، این جشن در کنار آب‌ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب‌پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش‌ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشن‌هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده است. ابوريحان در مورد جشن آب پاشان مي‌نويسد: در اين روز مردم به يكديگر آب مي‌پاشند و سبب كه در كشور ايران ديرگاهي باران نباريد و ناگهان باران سخت بباريد و مردم باين باران تبرك جستند و از اين آب بيكديگر پاشيدند و اين كار همين طور در ايران مرسوم ماند...: تارنماها و منابع گوناگون
تیر و روز تیر و تیرگان: در زنجیری از سروده ها 
فرشته را ز حلاوت دهان پر آب شود/ چو  از حرارت می‌، دلبرم لبان لیسد
روان ز دیدهٔ افلاکیان شود جیحون/ نصال تیرت+ اگر قبضهٔ کمان لیسد: رودکی
+ نصال تیر = پیکان تیر، بخش تیز و انتهایی تیر
*
چو "آرش" که بردی به فرسنگ " تیر " / چو پیروزگر "قارن" شیر گیر...: فردوسی
*
ای نگار تیربالا،  روز تیر/ خیز و جام باده ده، بر لحن زیر: مسعود سعد سلمان
*
به روز تير و مه تير، عزم شادي کن/ که از سپهر، ترا فتح و نصرت آمد تير: شمس الدین محمد شمس فخری اصفهانی (شمس فخری)
*
بوالعجب هنگامه ای خلق جهان آراستند/ طرفه جشنی جانفزا پیر و جوان آراستند
تا ز تنشان روح نگریزد ز شادی در عروق/ رشته‌ها هر یک ز بهر حبس جان آراستند...
یا فکند آرش‌ کمانی تیری از آمل به مرو
کز طرف فرخنده جشنی تیرگان آراستند...: قاآنی
*
چون زور کمان در بر و دوش تو رسد/ تیرش به لب چشمهٔ نوش تو رسد
گوئی زهش از حدیث من تافته‌اند/ زیرا که به صد حیله به گوش تو رسد: مهستی گنجوی
*
همگی کودکان مهد منند/ تیر و اسفند و بهمن و مرداد
گه روم، آسیا بگردانم/ گه بخرمن و زم، زمان حصاد...: پروین اعتصامی
*
فروردین روز، ستایش فروهر پاکان و اشویان کن تا خشنودتر شوند
اردیبهشت روز، به آتشگاه شو/ خورداد روز، جوی کن
تیر روز، کودک به تیراندازی و نبرد و سواری آموختن فرست‌
امرداد روز، دار و درخت نشان‌/ شهریور روز، شاد باش‌...: ملک ‌الشعرای بهار
*
با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد/ با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد
از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی ست/ من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم/ رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد
گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب/ عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد
سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن/ هر چند رخنهٔ دل تاب رفو ندارد...: شهریار
*
تيرماه و جشن تيرگان در خزان: در ادبـيات ايران، نمونه هاي زيادي را مي توان يافت که نشان دهنده تيرماه در فصل خزان بوده است از جمله:
بهار و تموز و زمستان و تير/ نيا سود هرگز يل شيرگير ( فردوسي )
اگر به تيرمه از جامه بـيش بايد تير/ چرا برهنه شود بوستان چو آيد تير( عنصري )  
گهي نو بهار آيد و گاه تير/ جوان است گيتي گه و گاه پـير( اسدي ): تارنماي فرهنگسرا 
آرش به معنی  "تیر تیز رو و روان" و داستان آرش کمانگیر در شاهنامه
" آرش " در متون مختلف عربی و فارسی به  صورت های مختلف ضبط شده است مثل:
" أرش"،"ارشش"،"ارجس"،" ارخش"،"ایرش"،"ارسناس"،"ایرشی"،"تاریش"،"اترش" اما اصل واژه در اوستاست که به معنی "تیر تیز رو و روان" است و در پهلوی " آرش" شده است. در اوستا آرش را "اِرِخشه" خوانده‌اند و معنای آن را «تابان و درخشنده»، «دارنده ساعد نیرومند» و «خداوند تیر شتابان» دانسته اند. در اوستا لقب آرش بهترین تیرانداز است که گمان بر این است که در متون فارسی و عربی به صورت " ارشیشا طیر" آمده است که در فارسی "شیوا تیر" شده است. "شیوا " به معنی تند و تیز شتابنده است و جمعا به معنی "تیر تیز رو" می باشد. (فرهنگ نام های اوستا)، این لقب آرش  را در پهلوی " ایرش شیباک تیر" دانسته اند (فرهنگ نام های شاهنامه) که همان تیر تیز رو و روان است که ترجمه ی پهلوی آن " شی پاک تیر" است. داستان " آرش کمانگیر "  و تیر اندازی وی، در شاهنامه نیامده است، اما فردوسی، در داستان های دیگر شاهنامه ، به اجمال اشارات متعددی به آرش و خاندان وی دارد و از دلاوری و تیر دور پرواز خاندان و دلاوری وی، سخن می گوید... : تارنمای دکتر منصور رستگار فسایی
تیرگان در منظومه ی آرش کمانگیر
 ۱ - م. ا. به آذین در بخش " درآمد " یا مقدمه ی منظومه ی آرش کمانگیر سروده ی سیاوش کسرایی چنین آورده است:
پادشاهي منوچهر و جنگ با افراسياب، شكست از پي شكست، خاك ايران لگدكوب اسبان دشمن. از يك سو غرور بي آزرم پيروزي، از سوي ديگر ننگ و نوميدي و درماندگي. سپاه توران تا قلب مازندران و دامنه البرز تاخته و در پي آن است كه در سرزمين‌هاي تازه گشوده پاي گيرد و از آن پايگاهي براي تاخت و تاز آينده خود بسازد. دشمن رياكارانه به آشتي سرفرود مي‌آورد ولي اين همه براي فرصت جشن است. دشمن عشوه مي‌دهد. ريشخند مي‌كند با وانمود بزرگواري فاتحان مغرور، به اندازۀ يك پرتاب تير از پيروزي‌هاي خود چشم مي‌پوشد. يك تير پرتاب!... در حدود شصت تا صد گز. ولي سرنوشت از رخنه اي بدين ناچيزي راه به روي خود مي‌گشايد. به روایتی که در اوستا و در آثارالباقیه ی ابوریحان بیرونی آمده است، كمانداري به نام" آرش" از ميان پهلوانان ايران، قدم پيش مي‌گذارد.گشاد ژه کمانش را و نیروی جانش آن را تا کناره ی جیحون می برد و بر ساق درخت گردویی کهنسال می نشاند. در اين ميان از هستي آرش جز دود و غبار چيزي بر جاي نمي‌ماند، نيست مي‌شود، ولي زندگي با رخساري تازه، شسته از ميان خس و خاشاك سر بر مي‌آورد: صفحه ی ۱۳۴ کتاب خون سیاوش همراه با منظومه ی آرش کمانگیر از سیاوش کسرایی/ انتشارات امیر کبیر- چاپ ۱۳۴۱ تهران 
۲ - سیاوش کسرایی در منظومه ی آرش کمانگیر چنین سروده است:
شامگاهان ، راه جویانی که می‌جستند آرش را به روی قلّه‌ها، پی گیر، باز گردیدند،
بی نشان از پیکر آرش، با کمان و ترکشی بی تیر 
آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش/ کار صدها صدهزار تیغه‌ی شمشیر کرد آرش
تیر آرش را سوارانی که می‌راندند بر جیحون، به دیگر نیمروزی از پی آن روز،
نشسته بر تناور ْساقِ گردویی فرو دیدند 
و آنجا را، از آن پس، مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند.../ بیشتر: تارنمای ایران بوم

یادداشت پایانی
۱ - جشن تیرگان بر همه ی ایرانیان و بر تمام دوستداران فرهنگ و تاریخ ایران خوش و شادمانه باد
    ۲ - جشن تیرگان در بسیاری سال ها و از جمله امسال، با جشن استقلال ایالات متحده آمریکا در روز ۴ ژوئیه (جولای) همزمان است. این روز تاریخی بر همه ی نیک اندیشان آمریکا نیز شاد و خجسته باد 
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
همچنین نگاه کنید به
تیر روز جشن تیرگان: تارنمای بیتوته
“تیر مویی سیزده” جشن باستانی مردم مهدی شهر: تارنمای مهدی شهر نیوز 
جشنواره تیرگان در تورنتو کانادا: تارنمای ویکی‌پدیا
جشن تیرگان در کانادا: تارنمای بی بی سی
گزارش صدای آمریکا از تیرگان ۲۰۱۱: تارنمای یوتیوب
جشنواره تیرگان در استکهلم سوئد: تارنمای بخش فارسی رادیو سوئد
آرش کمانگیر در شاهنامه و متون دیگر: دکترمنصور رستگار فسایی
جشن ملی تیرگان شاد باد/ سیزدهم تیرماه (۴ جولای) - از شکوه میرزادگی: تارنمای ايرون
جشن تیرگان - از دکتر محمود روح الاميني: تارنماي فرهنگسرا 

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/06/blog-post_29.html

۱۳۹۶ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

آریایی ها و هنر موسیقی


اگر چه در سنگ نوشته ای از داریوش پادشاه هخامنشی در نقش رستم واقع در شمال شهرستان مرودشت استان فارس ایران می خوانیم: "من داریوش شاه، یک پارسی از نژاد آریایی، به هنگام سواری و سوارکاری خوب هستم، به هنگام تیرانداختن، کمانگیری خوب هستم، هم پیاده و هم سوار بر اسب" اما بنا بر نوشته ی پژوهشگران تاریخ ایران باستان، آریایی ها علاوه بر سوارکاری و تیراندازی، از بسیاری هنرهای دیگر و از جمله سرایندگی، رامشگری (خوانندگی و نوازندگی)، رقص و موسیقی نیز بهره مند بودند. به برخی از این هنرها در بخش های پیشین اشاره شد. در این بخش به بررسی آشنایی آریایی ها با هنر موسیقی می پردازیم:   
موسیقی ایرانیان در دوران حکومت ماد: هرودوت مورخ یونانی از نیایش‌های آوازگونهٔ مغ‌ها بدون همراهی ساز سخن می‌گوید. در نیایش‌های زرتشتیان شاهد هستیم که متون شعرگونهٔ گات‌ها را با آهنگ می‌خواندند. مهمترین موسیقی آن دوران نغمات موسیقایی گات بوده‌ است.
موسیقی ایرانیان در دوران هخامنشیان: از هردوت نقل است که در دوران امپراتوری هخامنشی، موسیقی نقش مهمی بخصوص در محاکم دادگاهی داشته ‌است. او می‌گوید که وجود موسیقی برای مراسم مذهبی پرستش خداوند، بسیار ضروری بوده‌است... در این دوره سه نوع موسیقی رزمی، بزمی و مذهبی وجود داشته است که موسیقی رزمی آنها در هنگام جنگهای هخامنشیان اجرا می‌ شده است. از سازهای آنها کرنای فلزی طویل را می‌توان نام برد که نمایانگر عظمت و گسترش موسیقی رزمی در دوران هخامنشیان بوده است. از موسیقی مذهبی هخامنشیان که در مراسم مذهبی زرتشتی اجرا می‌شده است می‌توان به سازهای شبیه به «سنج» (ساز کوبه‌ای) اشاره کرد. در کنار نغمات گات‌ها نوع دیگری از موسیقی با نام موسیقی رزمی و همچنین موسیقی بزمی در این دوره ساخته شد. طبل‌های این دوره، جنگجویان را با انگیزه ی رزم به میدان ‌های نبرد می فرستاد ند و تنبورها و نی‌ها از آنها در جشن پیروزی به گرمی استقبال می ‌کردند... یکی از خط و زبان ‌های هفتگانه آن دوران که عامهٔ مردم از آن آگاه بودند، احتمالاً موسیقی بوده و آوازهایی از قبیل سوگ سیاوش را با آن خط و زبان می‌خواندند. البته سرودهای مذهبی گات‌ها به گونه‌ ای موزون به صورت آواز خوانده می‌شده است و موسیقی غیرمذهبی به صورت رقص و آواز رایج بوده‌ است.
موسیقی ایرانیان در دوران اشکانیان: در این دوره موسیقی جدیدی در ایران پدید آمد. در این دوره موسیقی آزاد و مردمی شد و از بند دولت و دربار گریخت. در این دوره افرادی چون "بخشی‌ها" در خراسان یا " گوسان‌ها" در تمامی مناطق ظهور کردند.
موسیقی ایرانیان در دوران ساسانیان: علاقه شاهان ساسانی به موسیقی، از روایات تاریخ نویسان و از روی نقوشی که بر روی ظرف‌های سیمین کنده کاری شده و از موزاییک‌های پیدا شده در بیشاپور کازرون و گچ بری‌های یافت شده در ری و نقوش برجسته، کاملاً نمودار می ‌باشد... اردشیر پاپکان طبقات مختلف موسیقی دان ‌ها را نیک می‌شناخت و برای هریک قانون مخصوصی وضع کرده بود. انوشیروان در رعایت قانون و حقوق هنرمندان سعی آشکار داشت و بهرام گور خود چکامه سرایی چیره ‌دست بود. بهرام گور تعداد زیادی از این هنرپیشه گان و موسیقی دانان را به نام "لولی" از هندوستان خواست و در نقاط مختلف کشور پراکنده ‌ساخت. عصر طلایی موسیقی ساسانیان را دوره ی سلطنت خسرو پرویز باید دانست. موسیقی در زمان وی به نهایت درجه ترقی خود رسید و تشویق‌های خسرو پرویز از صاحبان ذوق و دادن جایزه زیاد، این صنعت را در آن زمان رواج کامل داد و موسیقی دان‌های مشهوری مانند  باربد  و نکیسا به وجود آمد که در خنیاگری و رامشگری شهره آفاق شدند. با تشویق و حمایت دربار ساسانی از موسیقی دان‌ها، مردم نیز بتدریج علاقه مند به موسیقی شدند، بطوریکه در این دوره موسیقی دانان از رفاه و احترام بسیاری برخوردار بودند. نام اولین موسیقی دانان بزرگ ایرانی از قبیل باربد، نکیسا، بامشاد و رامتین و نیز نام بسیاری از الحان سازنده ی موسیقی و سازها از همان زمان برای ما به یادگار مانده‌ است.
موسیقی دانان مشهور آریایی
باربَد ( فهلود، بهلبد، بهربد): نامورترین موسیقی دان، شاعر، بربت (بربط) نواز و خواننده ی دوران ساسانی در زمان پادشاهی خسرو پرویز (از ۵۹۰ تا سال ۶۲۸ میلادی) است. ابن خردادبه در کتاب اللهو و الملاهی به نغمه هایی اشاره می کند که باربَد برای خسرو پرویز ساسانی ساخته است:
قیصر به ماه میماند و خاقان به خورشید/ و سرور من همانند ابری است آبستن باران که اگر بخواهد ماه را می پوشاند و اگربخواهد خورشید را: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
باربد یکی از استادان موسیقی در زمان خسرو پرویز است و "سرود خسروانی" از ابتکارات اوست: واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب
باربد جهرمی یا باربُذ نام مطرب خسروپرویز است . گویند اصل او از جهرم بوده که از توابع شیراز است و در فن بربط نوازی و موسیقی دانی نظیر نداشته و سرود مسجع از مخترعات اوست و آن سرود را خسروانی نام نهاده بود (برهان). گویند باربد که در فن بربط نوازی استاد بوده در مجلس خسروپرویز نظم نمینواخت ، و آن مسجع بود مبتنی بر مدح و آفرین خسرو، و این قسم  سخن را سرود و نوای خسروانی خوانند... سلمان گوید: از پی خسرو گُل بلبل شیرین گفتار/ نغمه ٔ باربد و صوت نکیسا آورد: لغت نامه ی دهخدا/ تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
نکیسا: یکی از رامشگران عهد خسروپرویز است ، اختراع خسروانی را بدو نسبت داده اند. (کریستن سن از حاشیه ٔ برهان قاطع چاپ معین): لغت نامه ی دهخدا/ تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
نکیسا موسیقی‌دان، رامشی، چنگ‌ نواز و خوانندهٔ عهد ساسانی است که نظامی گنجوی در کتاب خسرو و شیرین، و به‌تَبَعِ او، امیرخسرو دهلوی در کتاب شیرین و خسرو از او یاد کرده‌ اند:تارنمای ویکی پدیا
بامشاد نوازنده و موسیقی‌دان دورهٔ خسروپرویز دوم ساسانی است که او را چون باربد کم‌مانند دانسته‌اند. بامشاد از آن گویند که بامداد چنان می‌نواخت و می‌خواند که همه کس را شاد می‌کرد. نام بامشاد در چکامه‌ای از منوچهری آمده است: بلبل باغی به باغ دوش نوایی بزد/ خوبتر از باربد، نیکتر از بامشاد: تارنمای ویکی پدیا
رامتین (نام‌ های دیگر: رام، رامی، رامین و رامنین) از موسیقی دانان به نام ایران در دوران پادشاهی ساسانیان و هم عصر دیگر موسیقی دانانی چون باربد و نکیساست. او را واضع چنگ و استاد در نواختن این ساز می‌دانند و برخی وی را همان رامین عاشق ویس می ‌شناسند. دکتر معین در فرهنگ فارسی اعلام خود در معرفی رام (رامتین) معشوق ویس چنین آورده است: " آن را نام شخصی دانسته‌ اند که واضع چنگ بوده است". در اشعار فارسی نیز نام رامتین ذکر شده است: حاسدم خواهد که شعر او بُوَد تنها و بس/ بازنشناسد کسی بربط به چنگ رامتین (منوچهری) - نشان است او که چنگ با آفرین کرد/ که او را نام، چنگِ رامتین کرد (فخرالدین اسعد گرگانی): تارنمای ویکی پدیا
از دیگر موسیقی دانان‌ دربار ساسانی‌ می‌توان‌ به‌ " كوسان‌ نواگر"، " آفرین"‌، " سركش‌ یا سركب‌ یا سركس‌ یا سركیس"‌، " آزاد وار چنگی‌ كاسه‌ گر" و " خسروانی‌" اشاره‌ كرد: تارنمای ویستا
آگاهی های بیشتر در مورد شاهان دوستدار موسیقی در دوران ساسانیان
۱ - عهد ساسانیان یکی از درخشان ترین دوره های موسیقی در ایران باستان است. پادشاهان ساسانی برای موسیقی و موسیقی دان جایگاهی والا قائل بودند و به موسیقی علاقه ای وافر داشتند، به گونه ای که حتی به هنگام شکار نیز از لذت شنیدن موسیقی خود را محروم نمی کردند و همواره گروهی خنیاگر و رامشگر را با خود همراه می بردند... در شاهنامه آمده است که بهرام گور به هنگام شکار بر شتری نیرومند چهار رکاب استوار می کرد و خود بر رکاب های زرین آن برمی نشست و کنیزکی رامشگر چنگ نواز را بر رکاب های سیمین می نشاند تا در بیابان و به دنبال نخچیر از نوای او بهره مند شود. آثاری از این دست در گچبری های عهد ساسانی که در ری یافت شده نیز دیده می شوند. همچنین تصاویر زیبایی نیز، بر روی سه ظرف نقره ای با صحنه هایی از شکار و بزم و رقص کنده کاری شده اند که در حال حاضر در موزه ایران باستان نگهداری می شود: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
۲ - انوشیروان پادشاه ساسانی به هنر رقص توجه داشت و مطربان و رقصان هندی را به دربار خود آورد: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
۳ - بهرام گور: بهرام پنجم یا وهرام پنجم یا بهرامِ گور از ۴۲۱ تا سال ۴۳۸ میلادی پادشاه ساسانی بود. وی به جای پدر، یزدگرد یکم، بر تخت نشست.سروده ی منسوب به بهرام گور: منم آن شیر گله/ منم آن پیل یله/ نام من بهرام گور/ پدرم یزدگرد یکم/ پادشاه ساسانی و شاهپور. بهرامِ گور برای موسیقی و موسیقی دان جایگاهی والا قائل بود: بسیاری از تارنماها
۴ - خسرو دوم یا خسرو پرویز (از ۵۹۰ تا سال ۶۲۸ میلادی)، بیست و چهارمین پادشاه ساسانی و از نامدارترین شهریاران دودمان ساسانیان است. او به جای پدر ش، هرمز چهارم بر تخت پادشاهی نشست. در آغاز پادشاهی، با شورش بهرام چوبین رویارو شد و پس از شکست از سپاه وی به روم گریخت. اندکی بعد با حمایت قیصر روم و با سپاهی که وی در اختیارش گذاشته بود به ایران بازگشت، بهرام را شکست داد و تاج و تختش را پس گرفت. قیصر روم همچنین دخترش که مریم نام داشت را به زنی به او داد که برای او پسری به نام شیرویه آورد که بعدها پدر را زندانی و به قتل رساند و تخت شاهی را غصب کرد. همچنین خسرو همسر دیگری به نام شیرین داشت که داستان عشق آن دو از پرآوازه‌ترین داستان‌های عاشقانه ادبیات فارسی است و یک نسخهٔ معروف آن را نظامی گنجوی سروده است. در زمان خسرو پرویز، مرزهای ایران به نهایت گسترهٔ خود رسید و موسیقی و هنر رونق یافت. او را آخرین پادشاه قدرتمند ساسانی می‌دانند: تارنمای ویکی پدیا
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری

*
همچنین نگاه کنید به
نخسیتن سرایندگان آریائی: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
آریایی ها و هنر رقص: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
تاریخ موسیقی ایران: تارنمای ویکی پدیا
سرگذشت موسیقی ایران: تألیف روح ‌الله خالقی
موسیقی در دوران ساسانیان: تارنمای ویکی پدیا
تاریخ موسیقی ایران: تألیف حسن مشحون
باربد: تارنمای ویکی پدیا
موسیقی در عصر هخامنشیان: تارنمای سرزمین ما ایران

۱۳۹۶ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

ماجرای شمشیرهای نادرشاه افشار در داخل و خارج ایران


شمشیرهای نادرشاه افشار در موزه ی نادری در شهر مشهد
آرامگاه نادرشاه بنایی است در مجموعه ی باغ موزه نادری در شهر مشهد که به یادبود نادرشاه افشار در سال ۱۳۴۲ خورشیدی توسط هوشنگ سیحون طراحی و ساخته شده‌است... موزه ی نادری در قسمت اصلی بنای یادبود آرامگاه نادرشاه افشار در ۲ تالار به معرفی آثار تاریخی این دوره قرار دارد:
تالار شماره ۱ به‌ نمایش اشیاء مختلفی به‌منظور معرفی آثار تاریخی دوره افشار پرداخته است و شامل انواع سلاح‌ها، البسه و پوشاک رزمی نظامیان دوره ی افشار، تابلوهای نقاشی از نادر و صحنه‌های جنگ مانند تابلویی از جنگ کرنال، وسایل سوارکاری مانند زین و برگ اسب از دوره ی افشار تا قاجار، چند نسخه خطی نفیس از جمله تاریخ جهانگشای نادری و دو شمشیر متعلق به نادر اختصاص دارد که روی یکی کلمه «السلطان نادر» حک شده و روی دیگری که در دشت مغان به سال ۱۱۴۸ هجری در روز تاجگذاری نادر از طرف ملت ایران به وی هدیه شده این بیت شعر طلاکوب شده‌ است:
هست سلطان بر سلاطین جهان  شاه شاهان نادر صاحب قران
تالار شماره ۲ در حال حاضر به نمایش برخی تصاویر و نیز پاره ای اطلاعات تاریخی در ارتباط با زندگی نادرشاه افشار و همچنین کلنل محمدتقی خان پسیان اختصاص یافته است: تارنمای ویکی‌پدیا
سرقت شمشیر نادرشاه از موزه ‌ای در روسیه
۱ - پلیس روسیه از سرقت شمشیر متعلق به نادرشاه افشار از موزه ی کوباچی داغستان خبر داد. به گزارش ایسنا، این حادثه عصر روز دوشنبه (۲۲ خرداد) روی داد و دزدان حرفه‌ای بیش از ۹۰ شیء باارزش از جمله مُهره‌های قدیمی، گلدان‌های نقره منقوش به استخوان و تصاویر استالین و کرملین را به سرقت بردند. کارشناسان هرچند معتقدند که نمی‌توان قیمتی برای شمشیر نادرشاه تعیین کرد، اما حداقل یک تا دو میلیون دلار در حراجی‌ها به فروش خواهد رفت. به گفته پلیس روسیه این موزه که در روستای کوباچی داغستان قرار دارد، فاقد نگهبان حرفه‌ای و آژیرهای خطر هشدار دهنده بوده است:  تارنمای ایسنا
۲ - خبرگزاری ایرنا می گوید شمشیر نادرشاه افشار همراه تعدادی از اشیای گرانبها از موزه ای در جمهوری داغستان روسیه به سرقت رفته است. بر اساس گزارش ایرنا این سرقت در منطقه کوهستانی کوباچین در جمهوری داغستان در منطقه قفقاز روسیه رخ داده است. ارزش شمشیر ربوده شده نادر، در حدود یک میلیون دلار تخمین زده می شود: تارنمای بی بی سی
 ملک ‌الشعرای بهار در توصیف " شمشیر کشی ها و رزم های نادرشاه " چنین سروده است:
گرچه بد دولت ایران به گه نادرشاه/ همه تیغ و همه تیر و همه رزم و همه جنگ
لیک ازآن رزم بد ایران را آسایش و بزم
هم از آن جنگ بُد ایران را آرایش و هنگ...: تارنمای گنجور
لارنس لکهارت ایرانشناس بریتانیایی و پژوهشگر تاریخ و جغرافیای ایران، " آخرین شمشیر کشی نادر شاه " را چنین ثبت کرده است: 
نادر در ماه ‌های پایانی عمر در اوج خشونت حکومت می‌کرد و به دلایلی چند به تمامی سردارانش سوء ظن داشت. نادر شبی رئیس آنها را احضار کرد و چنین گفت: من از نگهبانان خود راضی نیستم و از وفا و دلیری شما آگاهم. حکم می‌کنم فردا صبح همه آنان را توقیف و زنجیر کنید و اگر کسی مقاومت کند ابقا نکنید. حیات من در خطر است و برای حفظ جان فقط به شما اعتماد دارم. نوکری گرجی این موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ایشان مصمم شدند تا دیر نشده، نادر را از میان بردارند. تا پاسی از شب رفت، مواضعین به خیمه ی دختر محمدحسن‌خان قاجار، که نادر آن شب را در سرا پرده او بود، رو آوردند. ترس به آنان چنان غلبه کرد که اکثرشان جرات ورود به خیمه را نکردند. فقط محمد خان قاجار، صالح خان و یک شخص متهور دیگر وارد شدند و دختر محمدحسن‌خان قاجار، تا متوجه آنها شد نادر را بیدار کرد. نادر خشمناک از جای برخاست و شمشیر کشید. پایش در ریسمان چادر گیر کرد و درافتاد. تا خواست برخیزد، صالح خان ضربتی وارد آورد و یک دست او را قطع کرد. سپس محمد خان قاجار سر نادر شاه را از تن جدا ساخت. (بامداد یکشنبه ۱۱ جمادی‌الثانی ۱۱۶۰ برابر با ۲۸ خرداد ۱۱۲۶ خورشیدی): تارنمای ویکی‌پدیا

تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/06/blog-post_13.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها

۱۳۹۶ خرداد ۱۹, جمعه

زنجیرنامه ی مردم آزاری


تعریف مردم آزاری
ستمگری . اذیت . عمل مردم آزار: لغت نامه ی دهخدا/ تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
اشاراتی به مردم آزاری در برخی از نوشتارها
۱ - حکایت مردم آزار: مردم آزاری را حکایت کنند که سنگی بر سر صالحی زد درویش را مجال انتقام نبود سنگ را نگاه همی‌داشت تا زمانی که ملک را بر آن لشکری خشم آمد و در چاه کرد درویش اندر آمد و سنگ در سرش کوفت. گفتا تو کیستی و مرا این سنگ چرا زدی گفت من فلانم و این همان سنگست که در فلان تاریخ بر سر من زدی. گفت چندین روزگار کجا بودی گفت از جاهت اندیشه همی‌کردم، اکنون که در چاهت دیدم فرصت غنیمت دانستم.... گلستان سعدی/ باب اول در سیرت پادشاهان: تارنمای گنجور
۲ - مردم آزاری و شکل های مختلف آن: رفتار و گفتار آدمی تأثیر اساسی در سرنوشت انسان دارد همانگونه که رفتار شایسته ممکن است انسان را به بالا‌ترین مرتبه‌ی انسانی برساند امکان دارد انسان در اثر بر‌خورد نا‌درست ارزش و احترام خود را از بین ببرد. آزار و اذیت دیگران به هر شکل و عنوان که باشد به انسان ضربه می‌زند و نه تنها موجب عذاب اخروی است بلکه دنیا را نیز همچون جهنمی می‌کند که انسان در آن عذاب می‌کشد. آزار دهندگان همیشه مورد نفرت و دشنام مردم هستند کسی به آنها علاقه‌مند نیست. از نظر خداوند انسان مردم‌آزار، گناه بزرگی را به دوش می‌کشد. مردم‌آزاری مورد نکوهش شدید اسلام است و روایات در مذمت انسان هایی که دیگران را اذیت می‌کنند بسیار است. پیامبر اکرم (ص) در این باره می‌فرماید: "هر کس مؤمنی را بیازارد، پس بی‌گمان مرا اذیت کرده، هر کس مرا برنجاند گویا خدا را آزار رسانده است و هر کس خدا را اذیت کند چنانکه در تورات و انجیل و زبور و قرآن آمده از رحمت خداوند به دور است . آزار و اذیت دیگران شکل خاصی ندارد بلکه هر عملی یا سخنی که بی‌جهت موجب ناراحتی دیگران شود، مردم آزاری است و بدبختی دنیا و عقاب آخرت را به همراه دارد"...: تارنمای دانشنامه ی رشد
۳ - نکوهش مردم آزاری در قرآن کریم و احادیث اهل بیت: آزار رسانی به خود و دیگران، یکی از رذایل اخلاقی و عامل مهم برهم زدن تعادل در زندگی فردی و اجتماعی آحاد بشر است... در قرآن کریم و احادیث اهل بیت این رذیله ی اخلاقی مورد توجه قرار گرفته و به ریشه ‌یابی آن پرداخته شده است... (نوشتاري از علي اكبريان تبريزي): تارنمای پژوهشکده ی باقرالعلوم
۴ - مردم ‌آزاری، و ریاکاری: حافظ یک انسان‌شناس است، یک زندگی‌شناس است... در صدر گناهانی که حافظ می‌شناسد دو گناه است، که معتقد است اگر باید جامعه پاک شود، باید از این دو گناه پاک شود: اول مردم ‌آزاری، و دوم ریاکاری... : بخش فارسی تارنمای بی بی سی
زنجیر سروده هایی در زمینه ی "مردم آزاری"
من آن مورم که در پایم بمالند/ نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم/ که زور مردم آزاری ندارم: سعدی
من از بازوی خود دارم بسی شکر/ که زور مردم آزاری ندارم
سری دارم چو حافظ مست لیکن/ به لطف آن سری امیدوارم: حافظ
از سر فتنه برد مستی ها/ کرد کوته دراز دستی ها
مردمی کرد در جهان داری/ مردمی به ز مردم آزاری...: نظامی
بگرگ مردمی آموزی و نمیدانی
که گرگ را ز ازل پیشه مردم آزاری ست...: پروین اعتصامی
تک بیتی مردم آزار
بد اختر تر از مردم آزار نیست
که روز مصیبت کسش یار نیست: (از گوهرناب): تارنما ی حوزه
رباعی: مردم آزاری و زیان های آن
بهترین شیوه ی نکوکاری/ هست دوری ز مردم آزاری
هر که آزار داد مردم را/ صد بلا  بیند و گرفتاری: دکتر منوچهر سعادت نوری
زنجیر "مردم آزاری مکن"
١ - تک بیتی مردم آزاری مکن
می بخور منبربسوزان آتش اندر خرقه زن
ساکن میخانه باش و مردم آزاری مکن: همای اصفهانی
٢ - ترانه ی مردم آزاری مکن: تارنمای یوتیوب
ای که میگوی مسلمان باش و می خواری مکن/ ای که خود گفتی مکن می خوارگی اری مکن
هرچه میخواهی بگو هرچه میخواهی بکن اما ریا کاری مکن/ می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن
مردمان را غرق اندوهی که خود داری مکن/ خود گرفتاری و مردم را گرفتار گرفتاری مکن
گر نمی خواهد پریشان باشد اصراری مکن/ می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن...
 درخت مردم آزار
درختی قد کشید و رفت بالا/ نگاهش رو به سوی آسمان بود
خیابان سبز بود از بودن او/ برای عابران یک سایبان بود
درختی دیگر اما مانده پایین/ از آنچه بوده بالاتر نمی رفت
به چشم عابران انگشت می کرد/ کسی از زیر دستش در نمی رفت
همه خسته شدند از کارهایش/ چرا که رنگ آرامش ندیدند
کچل شد عاقبت آن مردم آزار/ تمام شاخه هایش را بریدند (از سراینده ی گمنام): تارنمای تبیان
مردم آزاری و مردم آزاران در طول تاریخ
اگر چه هیچگونه مدرک مستند در مورد تاریخ و زمان آغاز مردم آزاری وجود ندارد اما شاید بتوان گفت که اسکندر مقدونی و برخی از تازیان و تموچین (چنگیز خان مغول) و محمود و اشرف افغان و شماری از بیگانگان (در شمال و جنوب و شرق و غرب) از مشهور ترین مردم آزاران در طول تاریخ ایران بوده اند. همچنین می توان از پایه گذاران جنگ های جهانی اول و دوم و در دوران اخیر از گروه های تجدد گریز و ستیزه ‌جو ( مانند " القاعده" و " طالبان" و " داعش" و غیره) به عنوان مردم آزار ترین مردمان در تاریخ جهان نام برد: تارنماها و منابع گوناگون
 پژوهش علمی پیرامون مردم آزارهای روانی
تیم تحقیقاتی دکتر پولوس روانشناس امریکایی در گزارشی که در نشریه ی « علم روانشناسی معاصر» منتشر کرده اند قادر به شناسایی و تفکیک چهار شخصیت ناجور در اجتماع انسانی شده اند. این چهار نوع به ترتیب، خودشیفتگان، ماکیاولی ها؛ مردم آزارهای روانی و سادیست‌ها هستند. نکته ناراحت کننده این است که هر چهار نوع افراد سیاه دل و بی رحم فوق، برعکسِ تعبیر همیشگی، افراد شاد و خونگرمی هستند و در وهله اول آشنایی، از خود رفتار دوست داشتنی و قابل اعتماد بروز می دهند ولی در ادامه، دمار از روزگار قربانیان شان در می آورند....
مردم آزار روانی: این نوع افراد هم فریبکاران ماهری هستند و هم از اذیت دیگران، لذت می برند. بدتر از همه آنکه هیچ ترحمی ندارند. آنها با خونسردی تمام، بدذاتی شان می تواند همراه با خشونت و قتل هم باشد. این گروه به خاطر اینکه هیچ احترام و احساسی برای دیگران قائل نیستند مثلا می توانند در مصاحبه شغلی، خیلی خوب جلوه کنند. از اعتماد به نفس بالایی برای انجام حیله های خطرناک شان بر علیه دیگران برخوردارند. نمونه های افراطی شان همان قاتلان زنجیره ای هستند ولی به اعتقاد دکتر پولوس، بخش قابل توجهی از این جماعت مردم آزار و روانی، در حالت های خفیف تر در جامعه مشغول زندگی هستند و با دقت و پنهان کاری، مشغول اذیت و آزار افرادی هستند که به پست شان می خورند: تارنمای گروه ونداد
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/06/blog-post_9.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها

۱۳۹۶ خرداد ۱۴, یکشنبه

برخی از " تخت" های مشهور در سرزمین ایران


استفاده از واژه ی " تخت" در فرهنگ و تاریخ سرزمین ایران پیشینه ای طولانی داشته و در نامگذاری بسیاری بناها، شهرها، دهات، ابزار و کتیبه ها بکار رفته است. در این نوشتار، ویژگی های برخی " تخت " های مشهور ایران را با یکدیگر مرور می کنیم:
۱ - تخت جمشید (پرسپولیس): نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت باشکوه و تشریفاتیِ پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده‌ است. در این شهر باستانی کاخی به نام تخت جمشید وجود دارد که به مدت حدود ۲۰۰ سال آباد بوده است. در نخستین روز سال نو گروه‌ های زیادی از کشور های گوناگون به نمایندگی از ساتراپی ‌ها یا استانداری‌ ها با پیشکش‌ هایی متنوع در تخت جمشید جمع می‌شدند و هدایای خود را به شاه پیشکش می‌کردند. در سال ۵۱۸ پیش از میلاد بنای تخت جمشید به عنوان پایتخت جدید هخامنشیان در پارسه آغاز گردید. بنیانگذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایارشا و نوه‌ اش اردشیر یکم به گسترش آن افزودند. همچنین نگاه کنید به:
الف - اشاراتی به برخی از بناها و آثار تاریخی آریایی ها/ نوشتاری از همین نگارنده: تارنمای گزیده ای از نوشتارها 
ب - تخت جمشید/ نوشتاری از همین نگارنده به زبان انگلیسی: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
پ - "پایگاه تخت جمشید" در قصیده‌ ی ایران من سروده ای از همین نگارنده: تارنمای گلچینی از سروده ها
۲ - تخت سلیمان یا آتشکده آذرگُشنَسب: نام محوطهٔ تاریخی بزرگی در نزدیکی تَکاب و روستای تخت سلیمان (در گذشته نصرت‌ آباد) در استان آذربایجان غربی است. تخت سلیمان بزرگ‌ترین مرکز آموزشی، مذهبی، اجتماعی و عبادتگاه ایرانیان در قبل از اسلام به شمار می‌رفت؛ اما در سال ۶۲۴ میلادی و در حمله هراکلیوس، امپراتور روم، به ایران تخریب شد. آباقاخان برادرزاده هلاکوخان که به دین اسلام گرویده بود، بر روی ویرانه ‌های تخت سلیمان مسجدی بنا کرد که آن نیز بعدها ویران شد و تنها کاشی‌ هایی با نقوش و خط برجسته از آن به جا مانده که امروزه در موزه ی رضا عباسی نگهداری می ‌شود: بخش های انگلیسی و فارسی تارنمای ویکی پدیا
۳ - تخت طاووس: بر اساس نوشتاری در تارنمای ویکی پدیا می‌تواند به موارد زیر اشاره داشته باشد:
الف - تخت طاووس (نادری) در اصل نام تخت سلطنتی مرصعی بود که نادر شاه افشار به همراه جواهرات کوه نور و دریای نور از هند به عنوان غنیمت جنگی با خود به ایران آورد. این تخت به دلیل وجود طرح دو طاووس پرگشوده که در پشت آن قرار داشت به این نام شهرت یافته بود. پرهای زیبای این طاووس‌ها با جواهراتی چون: یاقوت، زمرد، مروارید، یاقوت کبود و سنگهای گران‌بهای دیگری تزیین شده بودند که در قرن ۱۷ میلادی/۱۱ هجری برای شاه‌جهان پادشاه گورکانی هند ساخته شد. از آن پس آوردن نام تخت طاووس نه تنها خود تخت، بلکه شاهنشاهی ایران را در اذهان زنده می‌کرد. در جریان نا آرامی ‌های پس از قتل نادر شاه درسال ۱۷۴۷ میلادی این تخت توسط گردان خراسان تخریب وجواهرات آن به یغما برده شد.
ب - تخت طاووس (قاجاری) که در آغاز «تخت خورشید» نام داشت، یکی از تخت ‌های جواهر نشان سلطنتی ایران است که به مباشرت حاجی محمدحسین‌خان صدر اصفهانی (نظام الدوله)، صدر اعظم فتح‌ علی ‌شاه و به فرمان فتح ‌علی‌ شاه در سال ۱۲۱۶ هجری قمری توسط جواهرسازان اصفهان ساخته شد. از سال ۱۲۲۴ قمری، از نخستین شب ازدواج فتح علی شاه با طاووس خانم تاج‌الدوله (که نه ساله بود) بر روی این تخت، تخت به نام وی، تخت طاووس نامیده شد. این تخت هم اکنون در موزه جواهرات ملی ایران است.
پ - کتیبه‌ های پهلوی تخت طاووس: مربوط به دوره ساسانیان است و در مرودشت، حاشیه شرقی خرابه‌های تخت طاووس واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۵۴ با شمارهٔ ثبت ۱۲۲۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
۴ - تخت فولاد: نام گورستان قدیمی شهر اصفهان است که به نام‌ لسان‌الارض و بابا رکن‌الدین  نیز نامیده می ‌شده است. قدمت این گورستان از قرن چهارم هجری تا کنون است. زمان پیدایش تخت فولاد چندان روشن نیست، لیکن وجود آثاری چند قدمت آن را به دوران قبل از اسلام می ‌رساند. از جمله قبر یوشع نبی در تکیه «لسان الارض» (اکنون در گلستان شهدا) از پیامبران بنی‌اسرائیل در این قبرستان واقع است. بر اساس روایت شاردون در دوره دیلمیان، یکی از سرداران نظامی به نام «پولاد بازو» در این محل قصر کوچکی داشته‌است و تخته سنگی سکو مانند را برای نشستن و تماشای رقابت کشتی‌گیران ساخته بود. همچنین سنگ قبری از عارف قرن پنجم به نام «بابا فولاد حلوایی» در این قبرستان قرار دارد. مشخص نیست که آیا کنیه او برگرفته از اسم این مکان است یا بالعکس. تا پیش از صفویان و بعد از آن این مکان، محلی برای تجمع دراویش بوده و خانقاهی هم در آن احداث کرده بودند که با نام آرامگاه بابا رکن‌الدین شناخته می‌شود. در زمان صفویه در کنار این قبرستان کاروانسرایی احداث گردید که آخرین منزلگاه کاروانهایی بوده که از جنوب وارد اصفهان می‌شده‌اند (هنوز آثاری از آن پابرجاست). در دوران صفویه این قبرستان یک گورستان اختصاصی تلقی می‌شده و تنها بزرگان مملکتی در آن به خاک سپرده می‌شدند. تخت فولاد در عصر قاجار هم به رغم توجه ویژه فتحعلی شاه بدان بیشتر تخریب شد. اوج این تخریب‌ها در عهد حکومت ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه بر اصفهان رخ داد و وی بسیاری از بناهای صفوی تخت فولاد را به عمد تخریب کرد. در سال ۱۳۶۳ دفن اموات به غیر از شهدای جنگ ایران و عراق در این قبرستان متوقف و به قبرستان جدید شهر به نام باغ رضوان منتقل گردید. تخت فولاد و اجزای آن یک به یک در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. در میان هر یک از قطعه ‌های تخته فولاد آرامگاه یک یا چند تن از مشاهیر نامدار قرار دارد و آن قطعه به عنوان تکیه و به نام آن فرد نامیده می ‌شود: بخش فارسی تارنمای ویکی پدیا
۵ - تخت عروس: می‌تواند به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد
الف - تخت عروس روستای مصر: در استان اصفهان و در جنوب کویر بزرگ مرکزی و شمال روستای مصر واقع شده است. در اصطلاح جغرافیایی تخت های مناطق کویری، به نقاطی اطلاق می شود که نسبت به زمینهای اطراف دارای ارتفاع زیادتری باشند و بلندترین نقطه آن ها مانند یک تخت صاف و هموار باشد. وجود بادهای شدید در مناطق کویری و فرسایش بادی باعث شده که قله این تپه ها در اثر مرور زمان صاف و هموار شوند . همچنین باد خاک نرم را با خود حمل کرده و قلوه سنگها و سنگریزها را به جا گذاشته است. تخت عروس یکی از زیباترین مناطق کویری ایران است. در بالای تخت عروس در منظره جنوبی تپه های شن روان ، چال سلکنون و روستای مصر قابل رویت هستند. در منظره شمالی نیز تپه های وسیع شنهای روان معروف یه سیاه کویر، تخت شورو در شمال غربی، در صورت صاف بودن هوا  کوههای دامغان، و باتلاقهای کویر مرکزی قابل رویت هستند. در قسمت غربی تخت عروس تپه شنی بسیار بلندی قرار دارد که در صورت صعود به آن می توان از موبایل نیز استفاده کرد. در قسمت دیواره های شرقی و نیمه شمالی، فرسایش اشکال پلکانی ایجاد کرده است. جنس خاک تخت عروس از توع خاکهای آهکی، کارن و ماسه است. مناظر دیدنی تخت عروس آنچنان بدیع و زیباست که هر بیننده ای را محسور می کند. برای رسیدن به تخت عروس باید از روستای مصر به سمت شمال حرکت کرد. بعد از گذر از روستای فرحزاد وارد دو راهی چال سلکنون شد و پس از طی مسافتی حدود ۳ کیلومتر وارد دو راهی دریاچه چال سلکنون شد. در این قسمت باید از چند تل شن عبور کرد. پس از عبور از دیواره شنی "دریاچه ی نمک سلکنون" و "تخت عباس" در قسمت شرق قابل رویت هستند. باید مسیر را  به سمت شمال ادامه داد تا پس از طی ۶ کیلومتر و عبور از ۲ چال به تخت عروس رسید. مناطق کویری در عین زیبایی دارای طبیعتی خشن و پرخطر هستند و بدون تجهیزات کامل و راهنمای آشنا به منطقه، به این مناطق نباید سفر کرد: تارنمای کویرها و بیابان‌های ایران 
ب - تخت عروس؛ حجله گاه - تختی پر زینت و آذین که عروس را بر آن نشانند: تارنمای پارسی ویکی
پ - تخت خواب عروس: تزیین تخت عروس یکی از بزرگترین دغدغه های عروس خانم ها است: تارنمای بیتوته
۶ - دهستان " تخت": در شهرستان های زنجان، گرگان، بندرعباس و بسیاری از شهرستان های دیگر ایران: تارنمای پارسی ویکی
۷ - تخت رستم: مشهور ترین آن ها در ایران عبارتست از:
الف - تخت رستم فارس: نام تختی است که در ۲٫۶ کیلومتری جنوبی نقش رستم قرار دارد. این محل در جنوب بزرگراه مرودشت- سعادت شهر ودربخش جنوبی رودخانه بلوار قرار دارد. این تخت به تخت گوهر هم شهرت دارد.: تارنمای ویکی پدیا 
ب - آتشکده تخت رستم ملارد: یکی از آتشکده‌های مهم در دوران ساسانی بوده است که در ۲۰ کیلومتری باختر شهریار استان تهران روی کوه تخت رستم در نزدیکی روستای قجر تخت رستم در بخش جوقین جای دارد. این سازه باستانی در دوره ساسانی ساخته شده و در سال ۱۳۱۶ با شماره ۳۰۳ در فهرست آثار ملی جای گرفته است:  تارنمای ویکی پدیا 
باید یادآور ساخت علاوه بر ایران در شهر بلخ واقع در افغانستان نیز "تخت رستم" یافت می شود.
۸ - پایتخت/ تختگاه: مقر شاه - جای سکونت شخص اول مملکت: کتاب واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب و منابع گوناگون 
۹ - تخت نرد (تخته نرد): کهن ترین بازی دنیاست که در میان مردم خاورمیانه و مردمان اروپای شرقی بسیار رایج است. در این بازی دو نفره، طرفین مهره‌های خود را بر اساس دو عددی که بر روی تاس نقش می‌بندد در جهت حرکت عقربه ‌های ساعت یا خلاف آن حرکت می‌دهند و درآخر از صفحهٔ بازی خارج می‌سازند، در پایان بازیکنی برنده خواهد بود که زودتر همهٔ مهره‌های خود را از زمین بازی خارج نماید... کاوش های باستان شناسی در شهر سوخته نشان می‌دهد این بازی در ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد در ایران وجود داشته است/ نوشتاری از همین نگارنده: تارنمای گزیده ای از نوشتارها 
۱۰ - تخت روان: می‌تواند یکی از موارد زیر باشد:
الف - تخت روان: تختی است که سابقاً پادشاهان، اعضای خاندان سلطنتی، اعضای بلندپایه دربار، طبقه مرفه و اعیان در آن می‌نشستند و نوکران یا بردگان آن را بر دوش کشیده و حمل می‌کردند: بخش های انگلیسی و فارسی تارنمای ویکی پدیا 
ب - تخت روان (تخت رونده): .تختی که در سواری پادشاهان باشد و در ولایات بر دو شتر راهوار هموار تعبیه کنند (آنندراج ) - تختی محمل مانند و دارای چهار دسته که بر دو قاطر آنرا بار کرده و مسافر در آن نشیند (ناظم الاطباء) - مرکب سرپوشیده ای است مثل هودج که اشخاص را بواسطه ٔ آن حمل و نقل می نمودند: تارنمای پارسی ویکی
پ - تخت روان: دهی از دهستان چالدران در شهرستان ماکوست  دامنه ای است سردسیر و آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی آنان جاجیم بافی است: کتاب  فرهنگ جغرافیایی ایران/ جلد ۴
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/06/blog-post.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها