١ - بهمن: در اوستا «وهومنا» - پهلوی «وهومن » مرکب از دو جزو «وهو» بمعنی خوب و نیک و «من» بمعنی منش، و «بهمن» بمعنی به منش، نیک نهاد و نیک اندیش است - بهمن یکی از امشاسپندان و نخستین آفریده ی آهورمزداست و در جهان روحانی مظهر اندیشه ٔ نیک و خرد و دانائی خداست - دومین ماه زمستان و یازدهمین ماه سال شمسی بنام بهمن خوانده می شود و دومین روز از هر ماه خورشیدی بدو نسبت دارد و همچنین بهمن گیاهی است که بقول بیرونی و اسدی توسی مخصوصاً در جشن بهمنجنه خورده می شد (حاشیه ٔ برهان قاطع چاپ معین): تارنمای لغت نامه دهخدا
٢ - بهمن: یازدهمین ماه سال خورشیدی است و در گاه شماری رسمی ایران و افغانستان همواره ۳۰ روز دارد -برج فلکی بهمنماه برج دلو (آبریز) است که یازدهمین برج فلکی از دایرة البروج است - نماد برج بهمن٬ آبریز نامیده می شود و عنصر این برج هوا است - در گاه شماری رسمی ایران نام این ماه از نام ماه یازدهم گاهشماری اوستایی نو بر گرفته شده است. در گاه شماری زرتشتی دومین روز هر برج نیز بهمن نام دارد و دربهمن روز از بهمنماه٬ جشن بهمنگان برگزار می شود - ایزد این ماه امشاسپند بهمن است - امشاسپند بهمن، در اسطوره های ایرانی و زرتشتی٬ نخستین و والاترین امشاسپند و سردمدار امشاسپندان است - او ایزد نگهبان مردم٬ چراگاهها و چارپایان است - وهومن نزدیکترین امشاسپند نزد اهورامزدا است: تارنمای ویکیپدیا
٣ - بهمن: نام فرشته ای است که تسکین خشم و قهر دهد و آتش غضب را فرونشاند و او را موکل است بر گاوان و گوسفندان و اکثر چارپایان و تدبیر امور و مصالحی که در ماه بهمن و روز بهمن واقع می شود به او تعلق دارد: تارنمای لغت نامه دهخدا
٤ - بهمن: برف انبوه که از کوه می افتد: واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب
۵ - بهمن: توده ی برف که دراثروزش باد از کوه می ریزد: تارنمای آبادیس
بهمن در نام های تاریخی
١ - بهمن: نام پسر پادشاه اردوان (فردوسی گوید گریزان بشد بهمن اردوان/ تنش خسته از تیر و تیره روان): تارنمای لغت نامه دهخدا
٢ - بهمن جادویه یا بهمن جادو یا بهمن دراز ابرو یا بهمن مردانشاه: در دههٔ ۶۳۰ میلادی در اواخر دوران ساسانی و در طی حملهٔ اعراب به ایران فرمانده سپاه ایران در منطقه ی سواد عراق بود. شهرت او بیشتر بخاطر فرماندهی در جنگ پل است. جنگ پل تنها جنگ در رشته جنگهای صدر اسلام مابین ایران و اعراب بود که به پیروزی ایرانیان منجر شد: تارنمای ویکیپدیا
٣ - بهمن: نام اردشیر پسر اسفندیار است (برهان) - مورخان در تسمیه ٔ او به این اسم وجوهی گفته اند٬ گروهی گفته اند بسبب راست گفتاری و درست کرداری او را بهمن گفتند و جمعی گفته اند که چون در خردسالی بسیار زیرک و عاقل بود به این اسم موسوم گشت و فرقه ای آورده اند که دست وی بسیار درازد که چون بایستادی به زانویش رسیدی و نیز گفته اند چون به اکثر بلاد دست یافت او را به این نام خواندند (جهانگیری ) - بدو گفت بهمن که من بهمنم/ ز پشت جهاندار رویین تنم (فردوسی) - شنیدم من که برپای ایستاده/رسیدی تا بزانو دست بهمن (منوچهری): لغت نامه دهخدا
٤ - بهمن میرزا شاهزاده قاجار، ادیب و نویسنده در ۱۲۲۵ قمری به دنیا آمد. او برادر تنی محمدشاه و پسر چهارم عباس میرزا بود. بهمن میرزا در ۱۲۵۷ قمری پس از درگذشت برادرش قهرمان میرزا حاکم آذربایجان شد. در ۱۲۶۲ قمری پس از شدت گرفتن بیماری محمدشاه، آصفالدوله، دائی شاه، سر به شورش برداشت. او قصد داشت پس از گرفتن تهران، بهمن میرزا را بجای برادرش به تخت بنشاند... بهمن میرزا برای نجات جان خویش، به سفارت روسیه پناه برد. او چندی بعد، همراه خانواده اش به تفلیس و بعد از سه سال به شوشا (که اکنون بزرگترین شهر جمهوری قره باغ است و قانونا به جمهوری آذربایجان تعلق دارد) رفت و تا پایان عمر در حمایت روسیه تزاری زیست. در نخستین سالهای سلطنت ناصرالدین شاه، روسیه تلاش کرد بهمن میرزا را به جای ناصرالدین شاه به تخت بنشاند، که فرجامی نیافت. بهمن میرزا در ۱۳۰۱ قمری در شوشا درگذشت. بهمن میرزا مردی دانشمند و دانش پرور بود. به دستور او ملا عبداللطیف طسوجی کتاب هزار و یک شب را به فارسی برگرداند. او همچنین کتابخانهای ارزنده داشت و خود کتابی به نام تذکره ی محمدشاهی تالیف کرده بود: تارنمای ویکیپدیا
۵ - بهمن میرزا ملقب به بهاءالدوله پسر سی و هفتم فتحعلی شاه و برادر تنی سیفالله میرزا بود. مادر بهمن میرزا خازنالدوله از زنان محبوب فتحعلی شاه بود: منابع گوناگون
٦ - سلاطین بهمنی هند: یا بهمنیان یا ملوک گلبرگه از خاندانهای مسلمان حاکم بر دکن و نواحی مجاور آن در جنوب هند بود که یکی از سلسلههای مهم پادشاهی هند در سدههای میانه و نخستین سلسله های مستقل مسلمان در جنوب هند به شمار میآید. هیجده پادشاه در سلسله ی سلاطین بهمنی هند به مدت بیش از صد و هشتاد سال از ٧٤٨ تا ٩٣٤ قمری (از ۱۳۴۷ تا ۱۵۲۷ میلادی) حکومت کردند: تارنمای ویکیپدیا/ خدیجه عالمی نیز در کتاب "ملوک بهمنی نخستین حاکمان مستقل مسلمان در دکن" می نویسد:"فتح سند توسط محمد بن قاسم ثقفی و سپس فتوحات غزنویان و غوریان در شبه قاره هند، زمینههای شکلگیری حکومت اسلامی در این منطقه را فراهم کرد؛ چنان که نخستین سلسله از مجموعه حکومتهای سلاطین دهلی پایهگذاری شد. اگر چه برخی سلاطین دهلی مانند خلجیان و تغلقیان بخشهایی از منطقه دکن را به تصرف خود درآوردند، اما نفوذ آنان در این منطقه دوام چندانی نیافت. با تأسیس حکومت ملوک بهمنی و با جدایی منطقه دکن از قلمروی حکومتی سلاطین دهلی، دورهای جدید در تاریخ گسترش اسلام در هند شکل گرفت. استقرار ملوک بهمنی در دکن و ایجاد زمینهای مناسب برای مهاجرت نخبگان مسلمان به این ناحیه، موجب شد تا منطقه دکن از اهمیت بسزایی برخوردار شده و نقش مهمی در تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ شبه قاره هند ایفا کند": تارنمای کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
٧ - ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان اصفهانی (مرگ: ۴۴۶ خورشیدی) فیلسوف ایرانی و از برجسته ترین شاگردان ابن سینا بود و کتاب المباحثات ابن سینا بیشتر در پاسخ به پرسشهای اوست. از جملهٔ آثار او التحصیل است که آن را به نام دایی خود ابومنصور بهرام بن خورشید بن یزدیار نوشت. در علت پیوستن وی بخدمت ابن سینا گویند آنگاه که وی هنوز کودک بود شیخ او را بر در دکان آهنگری بدید که آتش طلب می کرد و آتشدان با خویش نداشت آهنگر گفت آتش ترا بر چه نهم بهمنیار پس از تأملی، خم شد و با یک دست مشتی خاک برگرفت و بر کف دست دیگر بگسترد و گفت بدینجا نه. شیخ را این زیرکی او عجب آمد و او را در کنف تربیت خویش گرفت و بداشت تا بدان مرتبت و پایه از ادب و حکمت رسید. وفات او سی سال پس از مرگ ابوعلی سیناست: تارنماهای ویکیپدیا و لغت نامه دهخدا
٨ - احمد بهمنیار (فرزند محمدعلی) ادیب و استاد دانشگاه تهران در ۹ بهمن ۱۲۶۲ خورشیدی در کرمان متولد شد و در سال ١٣٣٤ در تهران درگذشت. وی در تنظیم و تدوین مطالب مجلدات اول و دوم لغت نامه با دهخدا همکاری کرد. احمد بهمنیار روزنامهنگار، شاعر، محقق و عضو پیوسته ی فرهنگستان ایران بود: تارنماهای لغت نامه دهخدا و ویکیپدیا
بهمن در نام طوایف و عشایر
۱ - بهمن بیگی: نام تیره ای از طایفه ی لشنی است. لشنی ها طایفهای از عشایر ایران از ریشه لر و لک و از نوادگان کریم خان زند میباشند. قسمتی از آنها در استان فارس در شهرهای نیریز - ارسنجان - خرامه - داراب پراکنده شده اند: تارنمای ویکی پدیا
۲ - بهمن بیگلو: نام طایفه ی از طوایف قشقایی است: تارنمای آبادیس
۳ - خسرو بهمنی: نام تیره ای ست از ایل کرند. ايلات و عشاير كرند از شرق كرند تا ارتفاعات ريجاب و گردنه ی پاطاق و سرميل در غرب ایران ساكن هستند: اطلس فرهنگی ایران و تارنماهای گوناگون
٤ - بهمنان: نام طایفه ای است که در روستای بهمنان زندگی می کرده اند. مطابق نقل افضل الملک در سفرنامه ی مازندران این طایفه به همراه سه طایفه ی اولاد، شیروان و گاوان پیش از اسلام در سوادکوه می زیسته اند: تارنمای ویکی پدیا
بهمن در جغرافیا
١ و ٢ - بهمن قلعه: نام قلعه ای است در نواحی اردبیل و در قدیم در آنجا ساحران و جادوگران بسیار بوده اند. گویند کیخسرو در اول سلطنت خویش طلسمات آنرا شکسته و آن قلعه را فتح کرد/ نام قلعه ای است در هندوستان: تارنمای لغت نامه دهخدا
٣ - دز بهمن: "دز" در لغت به معنای قلعه و حصار عموماً و قلعه ٔ بالای کوه خصوصاً است. دز بهمن در اردبیل بر سرکوه سیلان در غایت استحکام بوده و آن را رویین دز نیز می گفته اند. اکنون ویران دز است: فرهنگ فارسى آنندراج
٤ - بهمن: نام چشمه ای است در جرجان (گرگان) که چون آب از آنجا بردارند و بر کرمی که در توابع آنجاست پای نهند تمام آن آبی که برداشته اند شور و تلخ شود: تارنمای لغت نامه دهخدا
۵ و ٦ و ٧ - بهمن نام دهی از دهستان صنعاد است که در بخش مرکزی شهرستان آباده واقع است/ بهمن بالا دهی از دهستان رادکان است که در بخش حوم. شهرستان مشهد واقع است/ بهمن شیر نام یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است: تارنمای آبادیس
٨ و ٩ - آقبلاغ بهمن یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب واقع شدهاست/ بهمنآباد (میانه)، روستایی از توابع بخش کاغذکنان شهرستان میانه در استان آذربایجان است: ویکی پدیا
١٠ و ١١ و ١٢ - بهمن یاری دهی از دهستان بویراحمدی سردسیر بخش کهکیلویه است که در شهرستان بهبهان واقع است/ بهمن یاری بالا دهی از دهستان حیات داود است که در بخش گناوه شهرستان بوشهر واقع است/ بهمن یاری پائین دهی از دهستان حیات داود است که در گناوه واقع است: تارنمای آبادیس
١٣ و ١٤ و ١۵ - بهمنشیر نام کنونی یکی از شاخههای رود کارون در استان خوزستان است/ در شهر آبادان، بهمن شیر محلهای است که کارگران شرکت نفت در آن زندگی میکردند. نام دیگر این محله (کواترا) بوده که به هنگام انقلاب ۱۳۵۷ کوی کارگر نیز خوانده شد. ادعا شده که این منطقه مسکونی را انگلیسیها برای کارگران هندی که از هند برای کار به آبادان آمده بودند تأسیس کردهاند/ «بهمنشیر» یا «بهمناردشیر» یا «وهمناردشیر»، برگرفته از نام نخستین شاه ساسانی (اردشیر بابکان)،نام پیشین شهری بندری بوده که اردشیر بابکان در این بخش ایران اقدامات بسیار انجام داده بود. این شهر در تاختن اعراب به خوزستان به کلی نابود شده و پادگانی عربی بجای آن برپا شد. چونکه نخستین فرمانده این پادگان مردی بنام عباد ابن حصین حبطی بود، شهر کوچکی در اطراف این پادگان توسط عربهای مهاجر ایجاد شد، به این مرد منسوب شده و 'عبادان' نام گرفت که اکنون آنرا آبادان می شناسیم: تارنمای ویکی پدیا
١٦ و ١٧ و ١٨ و ١٩ - بهمن آباد: دهی از دهستان کشکوئیه که در شهرستان رفسنجان واقع است/ بهمن آباد دهی از دهستان زیرکوه که در بخش قاین شهرستان بیرجند واقع است/ بهمن آباد شهرکی است از خراسان بر راه ری/ بهمن آباد دهی از دهستان مزینان که در بخش داورزن شهرستان سبزوار واقع است: تارنمای لغت نامه دهخدا
٢٠ - دهستان قلعه بهمن: واقع در بخش داران شهرستان فریدن، در ١٠ هزارگزی راه ازنا به اصفهان - شغل اهالی زراعت وگله داری و صنایع دستی زنان جاجیم و قالی بافی است: فرهنگ جغرافیایی ایران
٢١ - شادبهمن (شاذبهمن) کوره ای در کنار دجله - شادبهمن در منطقه ی بصره در عراق واقع است - "دل ایرانشهر" یا "آسورستان" نام سرزمین کنونی عراق در دوران ساسانیان بود. "دل ایرانشهر" در آن زمان به یازده استان و شصت شهرستان بخش میشد و شادبهمن نام یکی از استان های آن بود: منابع گوناگون
٢٢ - بهمنان: روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان سوادکوه در استان مازندران ایران: تارنمای ویکی پدیا
برخی ویژگی های متولدین بهمن
ویژگی های مثبت: مهربان، صمیمی و انسان دوست - درستکار، شریف، رو راست و وفادار - مبتکر، اصیل و خلاق - مستقل، بینیاز، بدون وابستگی، آزاد، عاقل، اندیشمند، متفکر/ ویژگی های منفی: سرکش، لجوج، خود رأی - یک دنده و غیرقابل پیش بینی - سرد، بیهیجان، بیتفاوت و خشک: تارنمای میهن و منابع گوناگون
زنجیره ی "بهمن" در کتاب ها و نوشتار ها
١ - زند بهمن یشت: یکی از کتب پهلوی است که قدمت آن را تا به عهد انوشیروان یا اندکی پس از او دانسته اند: تارنمای لغت نامه دهخدا/ در آغاز کتاب چنین ذکر شده که اورمزد چهار دورهٔ جهان را که نماد هر کدام یکی از فلزات است در رؤیا به زرتشت نشان داد: زرین، سیمین، فولادین، و دورهٔ آمیختگی آهن (با فلزات دیگر). دورهٔ اول مصادف با دوران پادشاهی گشتاسب و ظهور زرتشت و دورهٔ دوم مصادف با پادشاهی اردشیر بابکان (بهمن اردشیر) و دورهٔ سوم مصادف با پادشاهی خسرو انوشیروان است. دوران چهارم دورهٔ حکومت دیوان ژولیده موی خشم نژاد است که مصادف با پایان هزارهٔ زرتشت به شمار آمده است: ویکیپدیا - نویسنده ی کتاب "زند بهمن یشت" موبدان زرتشتی و مترجم آن صادق هدایت است: تارنمای تاریخ فا با هدف ارتقاء سطح دانش و فرهنگ ایرانیان
٢ - اخبار بهمن: نام کتابی است که بعدها شاعری به نام "ایرانشاه بن ابی الخیر" آن را به نظم پارسی درآورد: تارنمای لغت نامه دهخدا/ اخبار بهمن مجموعه اشعار مثنوی حماسی شامل ۹۵۰۰ بیت و به زبان فارسی است. این اشعار در رابطه با بهمن پسر اسفندیار که در دوران پادشاهی کیانیان میزیستهاند، میباشد. در قرن ششم، نویسندة مجمل التواریخ و القصص، یک جا از اخبار بهمن و در جایی دیگر از بهمن نامه منظوم حکیم ایرانشان بن ابی الخیر یاد کرده، که مهرداد بهار صورت درست این نام را "ایرانشاه"دانسته است. "ایرانشاه ابن ابی الخیر" از شاعران اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری قمری و همعصر با سلطان ملکشاه سلجوقی بود: ویکیپدیا
٣ - بهمن نامه: منظومه ای است اثر طبع آذری توسی در شرح احوال سلاطین بهمنی هند: تارنمای آبادیس/ نورالدین یا فخرالدین حمزه پسر علیملک اسفراینی آذری توسی (۱۳۸۲-۱۴۶۲ میلادی) صوفی و شاعر ایرانی بود. وی از تبار رهبران سربداران بود. شعرهای آذری توسی در آغاز در ستایش شاهان بود ولی بعداً رنگ عرفانی یافت. ﺁﺫﺭﯼ ﺩﺭ اسفراین ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ که ﭼﻨﺪﯼ ﺩﺭ توس زﯾﺴﺖ ﺑﻪ «توﺳﯽ» ﻧﯿﺰ ﺷﻬﺮﺕ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ زایش او ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺁﺫﺭ ﺑﻮﺩ آﺫﺭﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪ. درگذشت او نیز در اسفراین بود. آذری ملک الشعرا دربار میرزا شاهرخ پسر تیمور لنگ بود و از شاگردان و مریدان محیالدین توسی و شاه نعمت الله ولی نیز بود. آذری توسی پس از هجرت به هند در دربار ﺳﻠﻄﺎن احمدشاه اول بهمنی ملکالشعراء شد: تارنمای ویکیپدیا
زنجیره ی "بهمن" در سروده ها
ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ/ از این فسانه هزاران هزار دارد یاد
قدح به شرط ادب گیر زانکه ترکیبش
ز کاسه ی سرجمشید و بهمن ست و قباد... : حافظ
طومار عمر بهمن و آذرها/ دانم شبی به گردن من لغزد
این دست کینه پرور خون آشام/ دانم شبی به غارت من خیزد...: نادر نادرپور
در پرده های ذهن من از عهد کودکی/ سرمای سخت بهمن و اسفند
اینگونه نقش بسته است، اهریمنی... : فریدون مشیری
رعد آمد و برقی زد و بهمن شد/ توفان_ غم، سراسر _میهن شد
نیرنگ و مکر و فریب ، آمد/ بی رنگ و آب ، دشت و دمن شد
دکتر منوچهر سعادت نوری
سروده های بیشتر:
یادداشت پایانی
۱ - باید یاد آور شد علاوه بر نقاطی که در بخش "بهمن
در جغرافیا" از آن ها نام برده شد بسیاری مکانها (قنات - قلعه - دهستان و غیره) در ایران یافت می شود که واژه ی بهمن در ترکیب نامشان بکار رفته است. برای آگاهی از آن ها علاقه مندان می توانند به فرهنگ جغرافیایی ایران و یا اطلس فرهنگی ایران مراجعه نمایند.
٢ - اگر چه معدودی از منابع فارسی کتاب "اخبار بهمن" تالیف "ایرانشاه" را به عنوان "بهمن نامه" نیز نام برده اند اما بنظر می رسد که نام واقعی و درست این کتاب همان "اخبار بهمن" است.
نوشتاری از "دبلیو. ال. هاناوی" تحت عنوان "بهمن نامه" نیز به زبان انگلیسی در دانشنامه ی ایرانیکا ارائه شده است که در مورد اخبار بهمن اثر منظوم ایرانشاه به نکاتی اشاره می نماید.نخستین "بهمن نامه" در منابع فارسی احتمالا همانگونه که اشاره شد منظومه ای است اثر طبع آذری توسی در شرح احوال سلاطین بهمنی هند.
۳ - بهمن نامه ی حاضر که توسط همین نگارنده تهیه و تدوین گردیده شاید دومین "بهمن نامه" و بر خلاف نخستین بهمن نامه اثر آذری توسی که فقط یک منظومه است دارای بخش های گوناگون (بهمن در فرهنگ واژه ها - در نام های تاریخی - در جغرافیا - در سروده ها و غیره) می باشد. برخی از بخش های این "بهمن نامه" به زبان انگلیسی نیز بزودی در یکی از تارنماها منتشر و در دسترس علاقه مندان گذاشته خواهد شد.
دکتر منوچهر سعادت نوری
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها