۱۳۹۴ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

یک آوا و بسا صدا: ١١ - ترانه ی شانه


 ١ - - اجرا: پوران
https://www.youtube.com/watch?v=lbtjf2YlFzQ
٢ - اجرا: ویگن و پوران
https://www.youtube.com/watch?v=49fGHj12FUs
٣ - اجرا: ریتا خواننده ایرانی اسراییلی
https://www.youtube.com/watch?v=JY_G_B4q6qM
٤ - اجرا: خواننده ی ایرانی ناشناس
https://www.youtube.com/watch?v=All-6RmKz5I
۵ - ترانه ی شانه به زبان انگلیسی -  اجرا:خواننده ی ناشناس خارجی
 https://www.youtube.com/watch?v=83wkNlcb9jw

تهیه و تدوین :
دکتر منوچهر سعادت نوری
One Song & Many Voices (Pt 11): Shaaneh/ Comb
Abstract:Performed by Pouran/ Performed by Vigen and Pouran/ Performed by Rita, Iranian-Israeli Singer.../ Song for a Comb - Finalist of Tropfest Australia 2009
Collected & prepared by
Manouchehr Saadat Noury, PhD
http://iranian.com/posts/one-song-amp-many-voices-pt-11-shaaneh-comb-48410
خش های پیشین مجموعه ی یک آوا و بسا صدا
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/12/blog-post_20.html

۱۳۹۴ فروردین ۹, یکشنبه

یادداشت هایی پیرامون واژه ی گل افشان


 گل افشان در فرهنگ واژه ها
١ - گل افشان: افشاننده ٔ گل - گل ریزنده - پراکنده کننده ٔ گل و شکوفه: واژه نامه‌ی پارسی ویکی
٢ - گل افشان نوعی از آتشبازی است:
سه گونه آتش در سه جای رخشان
به خانه در گل افشان بود از ایشان: فرهنگ آنندراج
 گل افشان در فرهنگ عامیانه
گل افشان در اصطلاح مردم خراسان، مخملک یا سرخک یا آبله مرغان است: منابع گوناگون
 گل افشان نوشتاری از زنده یاد دکتر بهرام فره وشی پیرامون سرگذشت واژه ی گل
گل در مرز و بوم ایران سابقه ای بس دراز دارد و اگر می بینیم که در شعر و ادب پارسی بیش تر از دیگر سرزمین ها سخن از گل می رود، برای آن است که مردم این سرزمین از دوران های کهن به گل عشق می ورزیده اند و ایران زمین مهد پرورش گل بوده است. اگر نگاهی به کتاب "تاریخ طبیعی" اثر پلین بیاندازیم، می بینیم که این کتاب چقدر بوی گل و گیاه سرزمین گل خیز ایران را می دهد. میراثی که مغرب زمین از گل و گیاه گوناگون ایران برده است، خود شایان گفتاری دیگر است. در میان گل ها، گل سرخ (گل سوری) بیش تر مورد توجه ایرانیان بوده و هنوز بوته های وحشی این گل در گوشه و کنار روستاهای ایران به فراوانی دیده می شود و گلاب از زمان های بسیار قدیم شناخته شده بوده و در مراسم مذهبی و نیز در پزشکی به کار می رفته است و هنوز هم به کار می رود و در جشن ها، عروسی ها و میهمانی ها هنوز گلاب می گردانند. واژه ی مرکب گلاب خود می رساند که مراد از گل، همان گل سرخ است و در ادبیات فارسی نیز گل بیش تر به گل سرخ گفته می شود و شکل های گوناگون این واژه در دوران های پیش از اسلام نیز به معنی گل سرخ است.
بررسی های ریشه شناختی نشان می دهد که واژه ی گل خود شکل تغییر یافته ی واژه ی دیگری است که در زبان فارسی برای این گیاه وجود داشته است و ما رد آن را خواهیم گرفت.
به ریشه ی واژه ی گل نخست در اوستا برمی خوریم. این ریشه به صورت وَرذ چندین بار در اوستا آمده است که در فارسی باستان به شکل وَردا و در دوره ی فارسی میانه در پهلوی ساسانی به صورت وَرت و  وَرد در آمده و در فرهنگ های فارسی به همین صورت وَرد باقی مانده است. واژه ی وَرد (به معنای امروزی گل) در نام بسیاری از آبادی های ایران باقی مانده است که از آن جمله می توان از "ورد آورد" نام برد که روستایی در نزدیکی تهران است به معنی گل آورد و همچنین در نام روستای "سُهروَرد" در نزدیکی زنجان که زادگاه شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی است. بخش نخست این کلمه یعنی سُهر صورت قلب شده ی واژه ی سرخ است و کلمه ی سُهروَرد بر روی هم به معنی سرخ گل یا گل سرخ است... (تارنمای آریا ادیب) بیشتر:
http://aryaadib.blogfa.com/post-221.aspx
گل افشان در جغرافیا
١ - گل افشان: دهی است از دهستان بیشه سر بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در ٨ هزارگزی شمال خاوری شاهی - منطقه ای است کوهستانی و جنگلی - هوای آن معتدل و مرطوب است - آب آن از چشمه و رودخانه ٔ درکا و محصول آن برنج ، نیشکر، ابریشم ، غلات ، کنف و صیفی است - شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی است: فرهنگ جغرافیایی ایران
٢ - گل افشان: دهی است از دهستان ساری رودپی بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در ٩ هزار گزی باختر شهر ساری - هوای آن معتدل است . آب آن از رودخانه ٔ تجن و محصول آن برنج ، غلات ، پنبه و سبزیجات و شغل اهالی زراعت است: فرهنگ جغرافیایی ایران
٣ - گل‌افشان: روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سمیرم در استان اصفهان ایران است: ویکی‌پدیا
٤ - باغ گل افشان: باغی بوده است در استرآباد: روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات تألیف معین‌الدین محمد زمجی اسفزاری از تاریخ نگاران، دانشمندان و خوشنویسان عصر تیموری
 گل افشان در تاریخ
باغ گل افشان: باغی بوده است در استرآباد (نام پیشین گرگان و استان گلستان در شمال ایران) - سلطان ابو سعید بسال ٨٦٦  قمری به استرآباد درآمده چند روزی به عشرت گذرانید و در باغ گل افشان بساط نشاط گسترد (از کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات) - سلطان ابو سعید بحسن تدبیر نوا چیان را فرمود که مردم جلایر را بشارت رسانند که جهت ایشان در آن ولایت علوفه و انعام و ... تعیین می فرمایند... چند روز در این سخن بودند و جمعی معتمدان را بگرفتن ایشان در روز معین نامزد کرد تا در آنروز قوم جلایر در باغ گل افشان درآمده، مجموع گرفتار گشتند، همه را بر سر میدان گردن زده از سرهای ایشان منارها ساختند (همان کتاب ص ٠ ٢٦) : واژه نامه‌ی پارسی ویکی
گل افشانی در جشن ها، فستیوال ها و مراسم گوناگون
https://www.google.com
گل افشان در زنجیری از سروده ها 
http://saadatnoury.blogspot.ca/2015/03/blog-post_28.html
تهیه و تدوین
دکتر منوچهر سعادت نوری
 Chain of Notes and Poems on Flower Scatterer
Abstract: Flower-Scatterer is translated literally in Persian as Golafshan (Gol Afshaan), and it refers to a person who scatter many flowers or petals. It is also used as a line of service that an organisation or a company offers/ Flower Scattering Festival/ Some Geographical Notes/ Chain of Poems
Collected & prepared by
Manouchehr Saadat Noury, PhD
http://iranian.com/posts/chain-of-notes-and-poems-on-flower-scatterer-48263
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post_29.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/03/blog-post_8004.html

۱۳۹۴ فروردین ۵, چهارشنبه

ایرانیان درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی: ٣٨ - مردمان لک


گستره حکومت اتابکان‌ها و مناطق لک نشین

پیشینه های تاریخی و فرهنگی

قوم لک یکی از سه شاخه ی اصلی و مستقل اقوام آریایی به نام مادها هستند که نخستین حکومت و تمدن مدرن را در غرب ایران زمین بنیان نهادند.  به گفته خیلی از بزرگان تاریخ، دیاکو (بنیان‌گذار و نخستین شاه حکومت ماد.  هرودوت نام وی را به صورت «دِیوکِس» نوشته‌ است. نام دیاکو برگرفته از یک واژهٔ ایرانی به‌ معنای سرزمین است) از قوم لک بود که در حوالی نورآباد کنونی (مرکز شهرستان دلفان در استان لرستان) می زیسته که به خاطر ویژگی های منحصر به فرد خود به عنوان اولین فرد فرمانروایی ایرانی شناخته می شود. زبان قوم لک یعنی زبان لکی با دستورزبان و ادبیاتی قوی که دارای حدود سی هزار لغت است، بازمانده زبان های اصیل اوستایی و پهلوی است که به دلیل شرایط خاص جغرافیایی این مناطق، کمتر دچار تغییر و تحول شده است. سکونتگاه اصلی مردم لک زبان در مرز مشترک بین چهار استان در جنوب و شرق استان کرمانشاه ، شرق استان ایلام و جنوب و جنوب غرب استان همدان و قسمتی از شرق ، نیمه شمالی و غرب لرستان است.
لک‌ها بیشتردر شهرهای دلفان ، کوهدشت ، سلسله ، هرسین ، صحنه ،کنگاور ، سنقر(نزدیک به ١٥ درصد از کل جمعیت شهرستان) و دینور (تا ٩٠ درصد لک )، شیروان، چرداول ، دره شهر، آبدانان، تویسرکان، نهاوند و بروجرد (نزدیک به ٤٠ درصد لک) و شهرستان خنداب در استان اراک و با قاطعیت می توان گفت که بیش از  ٩٠ درصد بخش ها و روستاهای شهرستان کرمانشاه لک هستند
مردم لک در پی مهاجرت‌ها در بیرون از منطقه لک‌نشین زاگرس نیز زندگی می کنند. برای نمونه روستای لکستان در آذربایجان شرقی و عده‌ای از ساکنان میانکاله و روستای زاغ مرز توابع بهشهر، روستای کجور، کلاردشت، تیت دره، مکارود در شمال و گروهایی نیز به فارس، قزوین، شمال خراسان و ورامین تبعید شده اند و همچنین الان به دلیل زیاد شدن جمعیت در منطقه لکستان باعث شده که جوانان جویای کار این منطقه برای کار راهی شهرهای اراک و کرج و... شوند و مهم ترین دلیل آن هم بالا بودن میزان بیکاری در مناطق لک نشین است.
به دلیل نزدیکی زبانی و فرهنگی، لک‌ها عموماً شاخه‌ای از کردها یا لرها در نظر گرفته می‌شوند. برخی معتقدند واژه لک از ترکیب دو واژه لر و کرد تشکیل شده‌ است .و لک های باستانی ایرانی را هر کدام به خودشان منتسب می کنند. درحالیکه لکها از لحاظ فرهنگی، احساسی و مذهبی و بسیاری از مولفه های قومی خصوصاً پوشش خود را مستقل از قوم کرد و لر می دانند و قویترین نظریه که بیشتر باستان شناسان و زبانشناسان بدان معتقدند این است که زبان لکی بازماندهٔ پارسی باستان و پهلوی است (پارسی باستان زبانی است که در زمان هخامنشیان مستعمل بوده و ریشه ی زبان فارسی امروزی است).
مهمترین عامل افتراق و استقلال این قوم مولفه زبانی است. تحقیقات زیادی در مورد ریشه زبان لکی صورت نگرفته است اما می توان گفت زبان لکی یک زبان زیبا و آهنگین است که واژه های باستانی و کهن فارسی به قدر زیادی درآن وجود دارد. و شکل قدیمی و اصیل برخی واژه ها و شیوه ی جمله بندی اصیل در این زبان باعث می شود که ابراز نمود زبان لکی به جا مانده ی زبان های پارسی باستان و پهلوی است. در این زبان واژه هایی می توان پیدا کرد که با زبان های پهلوی اشکانی و پارسی میانه مشترک هستند. ازاینرو می توان گفت که مهم ترین مآخذ لکی زبان پارسی باستان است همچنین زبان لکی باقی مانده زبان اوستایی است و شباهت بسیار زیادی در مورد ریشه های زبان لکی و اوستا دیده شده است.
پس از زبان، موسیقی برجسته‌ترین ویژگی هویت قوم لک است. نغمه‌ها، آواها و آوازهای باقیمانده از موسیقی لکی بیانگر اصالت، ریشه‌دار بودن و خاص بودن آن است. موسیقی لک‌ها از حیث محتوایی شدیداً تحت تاثیر محیط طبیعی، نوع معیشت و آداب و سنن است. در چندین دهه گذشته که این منطقه بیشتر روستایی و کوچ‌نشین بوده‌اند در انجام فعالیت‌های روزمره و مراسمی چون عروسی و عزا، موسیقی نقش فعالی داشته است. از سازهای رایج در این منطقه سرنا، دهل، نی و تنبور را می‌توان نام برد و همچنین هوره و مور  و بئت ( که نام دیگر آن گات یعنی آواز و سرودی که دسته جمعی خوانده شود) از مهمترین سبک های موسیقیایی لک ها می باشد که "مور" در هنگام غم و اندوه و هوره برای زمان شادی که تک نفره و نهایتاً دو نفره هستند ولی بئت چند نفره است که بطوره همزمان می خوانند. گفته شده است چنگیزخان مغول عده ای از لک ها را برای مراسم غم و اندوه و خواندن "مور" به همراه خود به مغولستان برد.: تارنمای انجمن دانشجویان دانشگاه تخصصی علوم اقتصادی
http://lakailues.persianblog.ir/post/31/
شهرستان دلفان و مرکز آن شهر نور آباد
شهرستان دلفان را شهر مفرغ نیز می‌گویند. یکی از شهرستان‌های استان لرستان است و مرکز آن شهر نورآباد می‌باشد. نورآباد شهری است در شمال غرب استان لرستان. این شهر دارای آب و هوایی سرد و کوهستانی و طبیعتی زیبا برای گردشگری دارد. این شهر یکی از پنج شهر با ارتفاع بیش از ۲۰۰۰ متر از سطح دریا در ایران است: تارنمای ویکی‌پدیا
http://fa.wikipedia.org/wiki
دانستنی های بیشتر در مورد شهرستان دلفان و مرکز آن شهر نور آباد و برخی تصاویر
http://jamshidi-j.blogfa.com/
برخی آگاهی های دیگر پیرامون فرهنگ و آداب مردمان لک
لَک نام طوایفی است ساکن در غرب ایران که به گویش لکی سخن می‌گویند. به دلیل نزدیکی زبانی و فرهنگی، برخی منابع لک‌ها را شاخه‌ای از کردها و برخی دیگر جزئی از لرها در نظر گرفته‌اند. لک‌ها جنوبی‌ترین گروه از طوایف کرد ایران هستند. و چون در آغاز پیدایی و تجمع خود حدودأ صد هزار خانوار بوده‌اند، آنها را «لک»؛ یعنی، «صد هزار» نامیدند. مهمترین ایلات لک عبارتند از جلالوند، عثمانوند، ایل کلهر، ایل زنگنه، ایل مافی و ایل باجلان‌، که در نواحی ایلام و کرمانشاه و لرستان ماوا داشته‌اند.
طوایف لک که در لرستان زندگی می‌کنند غیر از طوایف لر هستند. شاه عباس اوّل صفوی لک‌ها را به لرستان منتقل کرد و درآنجا سکونت داد و طایفهٔ «سلسله» که قبلاً در منطقهٔ ماهی‌دشت کرمانشاه ساکن بود و طایفهٔ «دلفان» در قرن سوم تیولی در شمال لرستان داشته‌اند و طایفهٔ « باجلان» از منطقهٔ موصل آمده است. در دوره قاجار، به علت انتقام گیری از زندیه، بسیاری از طوایف لک، منقرض و به نقاط مختلف پراکنده شده اند.
لک‌های پیشکوه قویاً خود را لر می‌دانند و لک‌های پشتکوه پیوندهای قوی فرهنگی هم با لرها و هم با کردها نشان می‌دهند. برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-گورانی در میان لری و گورانی قرار داده ولی همانندی‌های آن بیشتر به سمت لری می‌دانند. برخی زبان‌شناسان هم لکی را کاملاً در دستهٔ لری طبقه‌بندی کرده‌اند.
زین‌العابدین شیروانی مؤلف سفرنامه ی بستان‌السیاحه در سده ۱۹ میلادی لک‌ها را جزئی از گروه‌های لر آورده‌است. در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه گردآورنده فرهنگ لغات لکی، لک‌ها را لر می‌داند و کرد خواندن آنها را یک سوء تفاهم می‌نامد. از نظر او به این خاطر که در قدیم در منابع تاریخی واژه کرد در بسیاری موارد برای همه کوچنشینان و رمه‌گردان فلات ایران بکار می‌رفته، گاه لک‌ها و لرها و دیگران را با نام کرد (کوچنشین) نامیده‌اند.
منابعی دیگر نیز گویش لکی را در شاخه زبان‌های کردی از شاخه زبان‌های ایرانی‌تبار غربی طبقه بندی می کنند.
لک‌ها در سرتاسر ایران پخش شده‌اند، ولی در غرب ایران تمرکز بیشتری دارند. با استقرار مملکت داری به شیوه نوین و تقسیم کشور به واحدهای سیاسی به نام‌های ایالات، ولایات و آنگاه استان‌ها، لک‌ها نیز، بین چندین واحد کشوری تقسیم شدند. امروزه لک‌ها در غرب ایران، عمدتا در استان‌های لرستان، همدان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، زنجان، و آذربایجان غربی، زندگی می‌کنند.
ایل چهاردولی در منطقه چهاردولی شهرستان شاهین‌دژ در جنوب آذربایجان غربی و شهرستان قروه در جنوب شرقی استان کردستان و شهرستان اسدآباد در غرب استان همدان ساکن هستند و با زبان لکی صحبت می‌کنند.
سکونتگاه اصلی لک‌ها شرق و شمال و غرب لرستان، جنوب و غرب استان همدان، شرق استان کرمانشاه و شرق استان ایلام است. لک‌ها بیشتر در شهرهای، الشتر، نورآباد، کوهدشت، هرسین، کنگاور، صحنه، شیروان، چرداول، دره‌شهر، آبدانان، تویسرکان، نهاوند، کرمانشاه و خرم‌آباد و همدان ساکنند. در غرب ایران لک‌ها را پشتکوهی و فیلی نیز می خوانند. مردم لک در پی مهاجرت‌ها در بیرون از لکستان (منطقه لک‌نشین زاگرس) نیز یافت می‌شوند. برای نمونه دهستان لکستان در در استان آذربایجان غربی و عده‌ای از ساکنان میانکاله و روستای زاغ‌ مرز از توابع بهشهر مازندران خود را لک می‌دانند. چهاردولی ها نیز از لک‌ها هستند و تیره‌هایی از لک‌ها در استانهای قزوین و خراسان ساکن هستند: تارنمای لغت نامه دهخدا
http://www.loghatnaameh.org/
سکونتگاه مردمان لک
لک‌ها در مناطق غربی و شمالی استان لرستان، شرق استان کرمانشاه، شمال استان ایلام و جنوب استان همدان ساکن هستند... دانشنامه ی ایرانیکا در مقاله ی عشایر ایران لک‌ها را به همراه لرها در یک دسته قرار داده و سکونتگاه آنها را عراق عجم در مناطق کوهستانی غرب و جنوب غرب ایران معرفی می‌کند. ایرانیکا در ادامه منطقه بخش طرهان، شهرستان کوهدشت، بخش‌هایی از شهرستان خرم‌آباد و مناطق بین رودخانه کشکان و سیمره را به عنوان سکونتگاه مردم لک معرفی می‌کند.
دانشنامه ی جهان اسلام در توصیف سکونتگاه مردم لک شهرستان دلفان، شهرستان سلسله بخش طرهان، منطقه بالاگریوه، شهرستان خرم‌آباد و به طور کلی غرب و شمال غربی استان لرستان را سکونتگاه مردم لک معرفی می‌کند.
در تاریخ‌های گذشتگان از جمله تاریخ گزیده نوشته ی حمدالله مستوفی از شانزده ولایت به عنوان کردستان یاد شده‌است. حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان و شانزده ولایت آن را آورده‌است: کردستان و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عرب و خوزستان و عراق عجم و اذربایجان و دیاربکر پیوسته‌است. آلانی، الیشتر، بهار، خفتیان، دربند، تاج خاتون، دربند رنگی، دزبیل، دینور، سلطان اباد، چمچمال، شهر زور، کرمانشاه (قرمیسین) هرسین، وسطام
در اسناد تاریخی قرن شانزده میلادی نیز طوایف لک را بخشی از طوایف کرد میدانند نظیر کتاب شرفنامه شرف‌خان بدلیسی که به فارسی نوشته شده‌است. بخش‌هایی دیگر از مردم قوم لک در کرکوک و خانقین عراق سکونت دارند. در عراق تعداد گویش وران لک را بیشتر از ایران حدس زده‌اند: تارنمای ویکی‌پدیا
http://fa.wikipedia.org/wiki
برخی آگاهی ها پیرامون حوزه ی گسترش گویش لکی
حوزه گسترش گویش لکی عبارت است از: ۱- بخش چغلوندی یا هرو در شرق لرستان. ۲- شهرستان سلسله یا الشتر در شمال شرقی لرستان. طایفه حسنوند در الشتر از طوایف لک هستند. ۳- شهرستان دلفان یا نورآباد در شمال غربی لرستان، بخش کاکاوند و دلفان. ۴- شهرستان کوهدشت در غرب لرستان، بخش کونانی با طایفه‌ هایی همچون ایتیوند، اولادقباد، امرایی، آزادبخت، گراوند و شاهیوند، نورعلی. ۵- شرق استان کرمانشاه در مناطق کنگاور، صحنه و هرسین. اهالی هرسین و طوایف کاکاوند، بالاوند، جلالوند و عثمانوند که در مسیر مرز بین کردهای ایل کلهر و ایل زنگنه و لرستان واقع شده‌اند به گویش لکی تکلم می‌کنند. ۶- ایلام در دینور و دره شهر و آبدانان. ۷- بخش‌هایی از طوایف لک در کرکوک و خانقین در کردستان عراق، سکونت دارند. در کردستان عراق تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است. ۸- بخش‌هایی از طوایف لک در کردستان ترکیه، سکونت دارند: تارنمای لغت نامه دهخدا
http://www.loghatnaameh.org/
برخی از مشاهیر و چهره های شاخص قوم لک
کریم خان زند (موسس سلسله ی زندیه)، لطفعلی‌خان زند (واپسین فرمانروای سلسله ی زندیه)، باباطاهر عریان (عارف و شاعر)، گنجعلی خان زند (حاکم کرمان) یارمحمدخان کرمانشاهی (از سرداران مشروطه)، امیر آزادبخت (شاعر، عارف و پیشگو)، ملا پریشان (شاعر و عارف) ایرج رحمانپور (شاعر و خواننده ی ترانه هایی به زبان‌های لکی و لری) : تارنمای انجمن دانشجویان دانشگاه تخصصی علوم اقتصادی، تارنمای ویکی‌پدیا و منابع گوناگون
https://www.google.com
موسیقی لکی
١ - موسیقی لکی لرستان
https://www.youtube.com/watch?v=o-VB1dF2sg4
٢ - آواز و مقام لکی - ایرج رحمانپور
https://www.youtube.com/watch?v=mfOwWhmGtfQ
یادداشت پایانی
درود بر همه ی مردمان آریایی و به ویژه اهالی شهرستان دلفان و مرکزآن نورآباد واقع در استان لرستان ایران
دکتر منوچهر سعادت نوری
Notes on Aryans: Laki People & Lakest
Abstract: The Laks are an Aryan group who founded the Medes Dynasty or the Median Empire in Iran. Deioces, Diako, Deyaco, Diyako or Deiokes was the first king of  the Medes/ Delfan County is a county in Lorestan province, Iran. The capital of the county is Nourabad/ Some Laki Musics/ Some Famous Laki People
Manouchehr Saadat Noury, PhD
http://iranian.com/posts/notes-on-aryans-laki-people-amp-lakestan-48119
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post_25.html
بخش های پیشین مجموعه ی ایرانیان درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/04/blog-post_17.html

۱۳۹۴ فروردین ۲, یکشنبه

یادی از برخی هنرمندان ایران: ٢٤ - اکبر گلپایگانی و برخی از ترانه های مشهور او


 اکبر گلپایگانی معروف به گُلپا از خوانندگان موسیقی سنتی و پاپ ایرانی است. اکبر گلپایگانی در ۱۰ بهمن ۱۳۱۲ در محله تکیه زرگرهای تهران به دنیا آمد. خانواده وی هنرمند بودند به طوری که برادر ایشان استاد حسن گلپایگانی یکی از نوابغ موسیقی ایران محسوب می‌شود و مجموعه ی گوشه‌های موسیقی ایرانی که با صدای ایشان ضبط شده‌است یکی از کاملترین مجموعه‌های گوشه‌های اصیل ایرانی می‌باشد و تدریس آواز ایشان از سال ۱۳۴۸ در آموزشگاه برادران معارفی (از نوازندگان آثار قمر الملوک) آغاز شد. همسر وی گلرخ گرایلی نام دارد و دو فرزند دختر وی ساقی و ساغر نام دارند. یکی از برادران گلپا بنام محمد (برادر ناتنی و از پدر یکی و از مادر جدا) در سالهای پس از انقلاب ۵٧ با نام هنری گلریز در ایران فعالیت موسیقی دارد. سالشمار زندگی اکبر گلپایگانی این چنین است:
خواندن اولین اذان برای سلامتی مادر در سال ۱۳۱۷ / ۱۹۳۸، که در همان سال مادر خود را از دست می ‌دهد.
ورود به دبستان فرهنگ در محله تکیه زرگرها در سال ۱۳۱۸ / ۱۹۳۹، که در همان سال قاری قرآن در کلاس درس بود.
آشنایی با محمود آقا خراز محل و قاری مساجد و ابراهیم گردن تعزیه خوان معروف و آغاز تعلیم ابتدایی موسیقی نزد آنها در سال ۱۳۱۹ / ۱۹۴۰
آغاز تعلیم موسیقی نزد پدر، حسین گلپایگانی، به طور جدی و منظم در سال ۱۳۲۰ / ۱۹۴۱
نقل مکان از محله تکیه زرگرها به خیابان آبشار و ثبت نام در کلاس چهارم ابتدایی در دبستان اقبال در خیابان آبشار و آشنایی با مرحوم جهانگیر ملک (استاد تنبک)، در کلاس درس در سال ۱۳۲۱ / ۱۹۴۲
ثبت نام در دبیرستان بدر در سرچشمه و عضویت در تیم فوتبال باشگاه تهران جوان در رده سنی نوجوانان به مربیگری مرحوم حسین فکری در سال ۱۳۲۴ / ۱۹۴۵
کسب عنوان قهرمانی تهران با تیم فوتبال نو جوانان باشگاه تهران جوان در سال ۱۳۲۵ / ۱۹۴۶
اولین تجربه شرکت در یک گروه ارکستر کر به رهبری ایرج گلسرخی در سال ۱۳۲۶ / ۱۹۴۷
اولین تجربه بازی در یک نمایش در سالن شیر و خورشید و ایفای نقش یک پسر شعر خوان به پیشنهاد شاپور قریب کارگردان سینما در سال ۱۳۲۶ / ۱۹۴۷
ورود به مدرسه نظام و عضویت در انجمن موسیقی مدرسه نظام و آشنایی و دوستی با حسین خواجه امیری (ایرج)، در سال ۱۳۲۷ / ۱۹۴۸
آشنایی با مرحوم حسن یکرنگی از شاگردان اقبال السلطان و تعلیم آواز نزد او در سال ۱۳۲۸ شمسی / ۱۹۴۹ م.
آشنایی با دکتر نور علی خان برومند به کمک استاد علی تجویدی و آغاز تعلیم تحت نظر ایشان در سال ۱۳۳۰ شمسی/ ۱۹۵۱
آشنایی با اساتید برجسته موسیقی ایران و تعلیم آواز نزد استاد ابوالحسن صبا، طاهر زاده، ادیب خوانساری، عبدالله خان دوامی، حاج محمد آقا ایرانی مجرد و یوسف فروتن در سال ۱۳۳۱ / ۱۹۵۲
ورود به دانشکده افسری در سال ۱۳۳۲ / ۱۹۵۳
خواندن اولین آواز با ساز دکتر نور علی خان برومند و استاد علی اصغر بهاری برای یونسکو (در بیات اصفهان و سه گاه)، در سال ۱۳۳۵ / ۱۹۵۶ که به صورت صفحه بزرگ ضبط شد؛ که این اثر در بازار پخش نشد.
ورود به دانشکده نقشه برداری در سال ۱۳۳۶ / ۱۹۵۷
دعوت به رادیو توسط مرحوم پیرنیا، سرپرست و مبتکر برنامه گلها در سال ۱۳۳۷ / ۱۹۵۸
استخدام در سازمان برنامه در سال ۱۳۳۷ / ۱۹۵۸
خواندن اولین آواز بدون ساز، شعر حافظ، (در خرابات مغان نور خدا می‌بینم) در اول فروردین ماه سال ۱۳۳۸ / ۱۹۵۹ م. گلپا در این آواز به عنوان خواننده ناشناس و جوان معرفی شد
پخش اولین آواز با ساز از رادیو در برنامه گلها تحت عنوان، مست مستم ساقیا دستم بگیر، در مثنوی شور، با شعر بیژن ترقی و آهنگ مرتضی خان محجوبی و پرویز یاحقی در سوم فروردین ماه سال ۱۳۳۸ / ۱۹۵۹ که این آواز از استقبال بی سابقه‌ای در میان عامه مردم برخوردار گشت
ضبط اولین صفحه توسط کمپانی ایران گرام در سال ۱۳۳۹ / ۱۹۶۰
ضبط چهار صفحه توسط کمپانی ایران گرام و سفر به آمریکا به همراه استاد فرهنگ شریف (نوازنده تار) و مرحوم ویگن جهت اجرای کنسرت برای ایرانیان مقیم آن کشور در سال ۱۳۴۰ / ۱۹۶۱
تدریس موسیقی ایرانی در یکی از دانشگاه های آمریکا، به همراه استاد فرهنگ شریف به مدت سه ماه در سال ۱۳۴۰ / ۱۹۶۱ م.
اجرای کنسرت در لندن و هلند در سال ۱۳۴۰ ۱۹۶۱
ازدواج با خانم گلرخ گلرایلی در سال ۱۳۴۶ / ۱۹۶۷ در سن ۳۴ سالگی
اجرای کنسرت در کویت همراه با فرهنگ شریف و مرحوم امیرناصر افتتاح (نوازنده تنبک) در سال ۱۳۴۸ /۱۹۶۹
بازی در فیلم سینمایی مرد حنجره طلایی به عنوان هنرپیشه نقش اول به کارگردانی مرحوم مهدی میثاقیه در سال ۱۳۴۸ / ۱۹۶۹
تولد اولین فرزند بنام ساقی در یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۹ / ۱۹۷۰ که هم اکنون پزشک می‌باشد.
اجرای کنسرت در لندن با استاد حبیب‌الله بدیعی (نوازنده ویلون) و همچنین بازی در نمایشنامه ی رادیویی آتشی بر دل، در سال ۱۳۵۰ / ۱۹۷۱
تولد دومین فرزند بنام ساغر در سوم فروردین ماه ۱۳۵۰ / ۱۹۷۱ که هم اکنون دارای درجه دکترای آمار  می‌باشد.
اجرای برنامه در رویال دایان لندن، در سال ۱۳۵۲ / ۱۹۷۳ که در این برنامه از هر کشور یک خوا ننده منتخب و یک موزیسین شرکت داشتند.
اجرای کنسرت سراسری در آمریکا برای ایرانیان مقیم آن کشور با استاد فریدون حافظی (نوازنده تار)، در سال ۱۳۵۵ / ۱۹۷۶
کنسرت در افغانستان و اجرای آواز دو صدایی با احمد ظاهر خواننده معروف افغانستان و همچنین اجرای کنسرت در پاکستان و هندوستان در سال ۱۳۵۵ / ۱۹۷۶
ممنوعیت برای کار در رادیو و تلویزیون در سال ۱۳۵۸ / ۱۹۷۹
اجرای کنسرت سراسری در آمریکا در سال ۱۳۷۱ / ۱۹۹۲
اجرای کنسرت در چین و ژاپن در سال ۱۳۷۲ / ۱۹۹۳
اجرای کنسرت در آمریکا در سال ۱۳۷۳ / ۱۹۹۴
اجرای کنسرت در رویال فستیوال هال لندن در سال ۱۳۷۸ / ۱۹۹۹
آغاز به کار مجدد و ارائه دو کاست تحت عناوین مست عشق و عقیق به بازار و شکست رکورد فروش نوار در بین خوانندگان در سال ۱۳۸۲ / ۲۰۰۳: دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا
برخی از اجراهای موزیکال او
موی سپید
https://www.youtube.com/watch?v=uLrVS2deirc
مست مستم ساقیا دستم بگیر
https://www.youtube.com/watch?v=Y69O2_2ZfFo
ترانه ی هوس میکده در کنسرت سال ١٣۵٦ در تالار رودکی
https://www.youtube.com/watch?v=V_i-jPyJ0KI

زندگی گلپا از زبان خودش
https://www.youtube.com/watch?v=fg-CUXrdOXM
ناگفته ‌های گلپا از «گلها»
http://www.iran-iran.ir/264061/ناگفته‌های-گلپا-از-گلها.html
در تلويزيون امريکا
https://www.youtube.com/watch?v=h61yR5I8FSk
یک آوا و بسا صدا - ترانه ی مست مستم
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post_12.html

تهیه و تدوین: دکتر منوچهر سعادت نوری
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post_22.html

Akbar Golpayegani, the famous Iranian Singer
Abstract: Akbar Golpayegani, commonly known as Golpa, born 1933 in Tehran, Iran, is a Celebrated Persian vocalist who started his career under maestros NoorAli Boroomand and Adib Khansari. In 1956, he became among the first Iranians performing before UNESCO. /Golpa's Biography in his own Words/Some of his musical performances
Collected & prepared by
Manouchehr Saadat Noury, PhD
مجموعه ی " یادی از برخی هنرمندان ایران و ترانه های مشهورشان" 
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/06/blog-post_11.html

۱۳۹۳ اسفند ۲۸, پنجشنبه

یک آوا و بسا صدا: ١٠ - ترانه ی بهاری



آمد بهار جان ‌ها - اجرای ترانه: محسن چاووشی - اجرای رقص: لیا فلاح 
https://www.youtube.com/watch?v=ubQtuduYfic
نو بهار - اجرا: ویگن، عارف، ستار، لیلا فروهر ،مرتضا برجسته، کوروس، اندی ، فتانه، دلارام
https://www.youtube.com/watch?v=iEaAa7zTcac
شکوفه می رقصد از باد بهاری - اجرا: ویگن
https://www.youtube.com/watch?v=v09H-gYAHuo
بهاران خجسته باد - اجرا: گروهی از ایرانیان
https://www.youtube.com/watch?v=sbOMxGyX_Qg
بهار بهار - اجرا: هایده
https://www.youtube.com/watch?v=vFaQvg0o46E
آمد نوبهار - اجرا: دلکش
https://www.youtube.com/watch?v=Ai290V-CMMs
گل آمد بهار آمد - اجرا: پوران شاپوری
https://www.youtube.com/watch?v=EpOVXHavOYw
بهار آمد و شمشادها جوان شده اند - اجرا: بیژن خاوری
https://www.youtube.com/watch?v=skjWBAN7r0o

تهیه و تدوین : دکتر منوچهر سعادت نوری
 http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post_19.html
One Song & Many Voices (Pt 10): Bahaar/ Spring
 Collected & prepared by
Manouchehr Saadat Noury, PhD
http://iranian.com/posts/one-song-amp-many-voices-pt-10-bahaar-spring-47810
بخش های پیشین مجموعه ی یک آوا و بسا صدا
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/12/blog-post_20.html

۱۳۹۳ اسفند ۲۴, یکشنبه

یک آوا و بسا صدا: ٩ - ترانه ی دوستت دارم


 ١ - اجرا: گروه موزیکال گربه های سیاه/ بلک کتس
https://www.youtube.com/watch?v=DJL2BmF9pVg
متن ترانه ی دوستت دارم با اجرای گروه موزیکال گربه های سیاه
http://samuneh.blogfa.com/post-128.aspx
گروه موزیکال بلک کتس (گربه‌ های سیاه) یکی از اولین گروه‌های موسیقی پاپ ایرانی است که در سال ۱۳۴۲ در تهران توسط شهبال شب ‌پره راه ‌اندازی شد. این گروه خود را پدر پاپ ایران می‌نامد چرا‌که ادعا دارد اولین گروه پاپ ایرانی است.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%84%DA%A9_%DA%A9%D8%AA%D8%B2
٢ - اجرا: حسن شماعی زاده
https://www.youtube.com/watch?v=VFSCDYL21L8
٣ - اجرا: بابک جهان بخش
https://www.youtube.com/watch?v=U7kgRU6Zyrg
٤ - اجرا: شهرام کاشانی
https://www.youtube.com/watch?v=L6THRAcxf9w
۵ - اجرا: خواننده ی ناشناس  
https://www.youtube.com/watch?v=FZqM_xT7-V4
٦ - ترانه ی دوستت دارم به زبان انگلیسی با اجرای آوریل لی وینا
https://www.youtube.com/watch?v=Q0-omvd2u1s
٧ - ترانه ی دوستت دارم به زبان انگلیسی با اجرای خواننده ی ناشناس  
https://www.youtube.com/watch?v=3ws1V3Bl1r4
 -۸ - خیلی دوستت دارم -  اجرا: لیلا فروهر
https://www.youtube.com/watch?v=UP8NAIcu2GA

تهیه و تدوین : دکتر منوچهر سعادت نوری

 http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post_15.html
One Song & Many Voices (Pt 9): Doostat Daaram/ I Love You
Collected & prepared by
Manouchehr Saadat Noury, PhD
http://iranian.com/posts/one-song-amp-many-voices-pt-9-doostat-daaram-i-love-you-47596
بخش های پیشین مجموعه ی یک آوا و بسا صدا
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/12/blog-post_20.html

۱۳۹۳ اسفند ۲۱, پنجشنبه

یک آوا و بسا صدا: ٨ - ترانه ی مست مستم


آواز مست مستم ساقیا دستم بگیر - اجرا: اکبر گلپایگانی
https://www.youtube.com/watch?v=Y69O2_2ZfFo
ترانه ی مست مستم - اجرا: گروه مستان همای
https://www.youtube.com/watch?v=AnRT73I38xA
ترانه ی من امشب مست مستم  - اجرا: پرویز قدرخانی
https://www.youtube.com/watch?v=FPSxaipbDe8
ترانه ی مست مستم - اجرا: الهه
https://www.youtube.com/watch?v=DDB3Wf7yLak
ترانه ی مست مستم - اجرا: رويا
https://www.youtube.com/watch?v=vkqG60lLDMc
ترانه ی مست مستم - اجرا: رامین
https://www.youtube.com/watch?v=Or-kl7nvJ3g
ترانه ی مست مستم کن - اجرا: دختر دبستانی در کلاس درس
https://www.youtube.com/watch?v=qvVAlnHnxDE

درباره ی موضوع "مست مستم" ترانه هایی به زبان انگلیسی نیز اجرا شده است  که می توان آن ها را در تارنمای یوتیوب یافت.

تهیه و تدوین : دکتر منوچهر سعادت نوری
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post_12.html
 One Song & Many Voices (Pt 8): Mast-e Mastam/ I'm so Drunk
Abstract: Performed by Akbar Golpayegani, Musical Group of Mastaan, Elaheh, Royaa, Parviz Ghadarkhaani, etc.
Collected & prepared by
Manouchehr Saadat Noury, PhD
 بخش های پیشین مجموعه ی یک آوا و بسا صدا
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/12/blog-post_20.html

۱۳۹۳ اسفند ۱۹, سه‌شنبه

Shabnam Suraya, the Tajik singer/ English & Persian

Her Life Story: Shabnam Suraya (also spelled as Surayo, Surayya, or Soraya), born on October 14, 1981 in Kulob, Tajikstan is a popular Tajik singer. She was born into a musical family, with both her mother (Surayyo Qosimova) and sister (Farzonai Khurshed) also well-known singers in Tajikistan. However, Shabnam was little known until her popularity rose dramatically in 2006, when one of her songs was ranked No.1 in Tajikistan. Following this success, Shabnam hit international stardom amongst tajik people and Tajik-speakers around the globe.
Most notably, she is popular in Afghanistan because she works with singers from that country and sometimes also covers their songs, either together with the original artists or with their permission (e.g. her duets with Jonibek Murodov, Jawid Sharif or Najib Nawabi).
Shabnam also collaborated, creating a duet Ey Khuda. In addition, Shabnam has also performed duets with Tajiki singers, including Bahrom, Suhrobi Safarzod, Parvina Shukrulloeva, Jonibek Murodov and others from her own country. She also sang in Leila Forouhar’s concert in Tajikistan in 2006.
In 2007, Shabnam Surayyo was nominated as the Goodwill Ambassador for Tajikistan and helped raise the awareness of AIDS.
http://en.wikipedia.org/wiki/Shabnam_Surayyo
 Official website of Shabnam Suraya
http://www.shabnamsuraya.com/
 Some of her Performances
 (See Below)
Collected & prepared by
Manouchehr Saadat Noury, PhD
***
آشنایی با برخی هنرمندان نامدار جهان: ٨ - شبنم ثریا خواننده ی موسیقی پاپ و رقص در تاجیکستان
 شبنم ثریا خواننده ی موسیقی پاپ و رقص در ۱۴ اکتبر ۱۹۸۱ در کولاب چهارمین شهر بزرگ تاجیکستان به دنیا آمد. مادر او به نام ثریا و خواهر وی فرزانه خورشید نیز از خوانندگان شناخته‌شده در تاجیکستان هستند.
همسر وی خالد ظاهر می‌باشد و آنها یک فرزند به نام شریفه دارند  شبنم ثریا گاهی به نام "ماه شبنم ثریا " نیز خوانده شده است.
شبنم ثریا در افغانستان نیز دارای محبوبیت است، بیشتر به این خاطر که به بازخوانی برخی از آهنگ‌های معروف افغانی از جمله، یار سبزینه، تا ترا دیدم، از کدامین سفر (امیر جان صبوری) و شیشته باشم (فرهاد دریا) پرداخته ‌است. شبنم همچنین با همکاری خوانندهٔ تاجیک افغان، جاوید شریف، آهنگی دونفره به نام «ای خدا» را ساخت. شبنم با خوانندگان مختلف تاجیک از جمله، بهرام، سهراب صفرزاد، پروینه شکرالله‌اوا و جانی‌بک نیز آوازهای دونفره اجرا کرده‌است. او همچنین در کنسرت ۲۰۰۶ لیلا فروهر در تاجیکستان آواز خواند.
در سال ۲۰۰۷، شبنم ثریا، به عنوان سفیر حسن نیت از سوی سازمان ملل برگزیده شد تا به آگاهی در مورد بیماری ایدز در تاجیکستان کمک نماید: تارنماها و منابع گوناگون
 تارنمای شخصی شبنم ثریا
http://www.shabnamsuraya.com/
برخی از اجرا های شبنم ثریا
Some of her Performances
ترانه‌ ی بیا که بریم باغ کدوم باغ همون باغ
https://www.youtube.com/watch?v=5H94XUo6_XM
ترانه‌ ی یار بی پروا
https://www.youtube.com/watch?v=ZVBhN-4Ju7Q
ترانه‌ ی هنوز اول عشق است
https://www.youtube.com/watch?v=UwsXRyFuPgs
ترانه‌ ی یار عزیز صدقه نامت شوم
https://www.youtube.com/watch?v=V1Vc0kmLE44
ترانه‌ ی در کنج دلم
https://www.youtube.com/watch?v=gMlwZSDzT6k
ترانه‌ ی یارم بیا دلدارم بیا
https://www.youtube.com/watch?v=zeNuWlX7xog
ترانه‌ ی تنهایی
https://www.youtube.com/watch?v=T7Yxh8RQh2M
اجرای دیگری از ترانه‌ ی هنوز اول عشق است
https://www.youtube.com/watch?v=eFJLuhbJ_IM
آلبوم های شبنم ثریا
http://www.iransong.com/person/2984.htm
تصاویر و گزارش هایی درباره ی شبنم ثریا
١ - عکس های شبنم ثریا
http://www.iransong.com/gal/2148.htm
٢ - شبنم ثریا در کنسرت لیلا فروهر در تاجیکستان
https://www.youtube.com/watch?v=uEn1CD7mM4Y
٣ - از دو سوی آمو: تازه‌ترین کار شبنم ثریا
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2015/01/150126_az_du_soye_amu_26_jan_radio
 
تهیه و تدوین: دکتر منوچهر سعادت نوری
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/shabnam-suraya.html
 بخش های پیشین مجموعه ی آشنایی با برخی هنرمندان نامدار جهان
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/07/blog-post_3704.html

۱۳۹۳ اسفند ۱۷, یکشنبه

یاد نامه ها: ١٦ - یاد نامه ی دکترعبدالحسین زرین‌کوب


ماجرای زندگی او
عبدالحسین زرین‌کوب در ۲۷ اسفند سال ۱۳۰۱ خورشیدی در بروجرد متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خویش به پایان برد. تحصیل در دوره متوسطه را تا پایان سال پنجم متوسطه در بروجرد ادامه داد و به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران رفت. این بار رشته ادبی را برگزید و در سال ۱۳۱۹ تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد. سال بعد به بروجرد بازگشت و به تدریس در دبیرستان‌های خرم‌آباد و بروجرد پرداخت. در این دوران درس‌های مختلف از تاریخ و جغرافیا و ادبیات فارسی تا عربی و فلسفه و زبان خارجی را تدریس می‌کرد. در همین دوره، نخستین کتاب او به نام "فلسفه، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران" در بروجرد منتشر شد.
در سال ۱۳۲۴ پس از آن که در امتحان ورودی "دانشکده ی علوم معقول و منقول" و "دانشکده ی ادبیات" حائز رتبه اول شده بود، وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. در سال ۱۳۲۷ با رتبه ی اول دورهٔ لیسانس ادبیات فارسی را به پایان رساند، و سال بعد وارد دوره دکتری رشته ی ادبیات دانشگاه تهران گردید. در سال ۱۳۳۴ از رساله دکتری خود با عنوان نقدالشعر، تاریخ و اصول آن که زیر نظر بدیع‌الزمان فروزانفر تهیه شده بود با موفقیت دفاع کرد. دکتر زرین‌کوب در سال ۱۳۳۰ در کنار عده ‌ای از فضلای عصر همچون محمد معین، پرویز ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب خویی برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دائرةالمعارف اسلام (طبع هلند) دعوت شد.
از سال ۱۳۳۵ با رتبه دانشیاری کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و عهده‌دار تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و تاریخ تصوف در دانشکده ‌های ادبیات و الهیات شد. زرین‌کوب چندی نیز در "دانشسرای عالی تهران" و 'دانشکده هنرهای دراماتیک" به تدریس پرداخت. وی از سال ۱۳۴۱ به بعد در فواصل تدریس در دانشگاه تهران، در دانشگاه‌های آکسفورد، سوربن،  هند و پاکستان و در سال‌های ۱۳۴۷ تا سال ۱۳۴۹ در آمریکا به عنوان استاد میهمان در دانشگاه‌های کالیفرنیا و پرینستون به تدریس پرداخت.
دکتر زرین کوب کتابی تحت عنوان دو قرن سکوت درمورد حوادث و اوضاع تاریخی ایران در دو قرن اول اسلام (از حمله عرب تا ظهور دولت طاهریان) نگاشته و در سال ۱۳۳۶ در چاپ دوم کتاب به بسیاری از سؤالات مطرح شده توسط منتقدان و نیز شبهات وارده بر مطالب چاپ اول کتاب پاسخ داده است: بسیاری از تارنماها
 همسر وبستگان نزدیک او:
١ - قمر آریان: دکتر زرین کوب در سال‌ های ورودش به دانشکده با قمر آریان آشنا شد. قمر آریان در گفتگویی که در سال ۸۳ در روزنامه ی جام جم چاپ شد، تعریف کرد که آشنایی آن‌ها در فضای دانشکده نزدیک به ۹ سال ادامه یافته بود، تا آن که سرانجام عبدالحسین زرین‌کوب که سی ساله شده بود، از آریان خواستگاری کرد. به گفته خودش، زمانی که ماجرا را با پدرش مطرح کرد، شنید که پدرش به خوبی با زرین‌کوب آشناست و مقالاتی از او خوانده، اما فکر می‌کرده که نویسنده آن مقالات باید مردی ۵۰ ساله باشد. آریان و زرین‌کوب در سال ۱۳۳۲ با هم ازدواج کردند و تحصیلات خود را در مقطع دکتری نیز ادامه دادند. (زرین‌کوب نفر اول و آریان نفر دوم در کنکور دکترا بود) و پس از فارغ‌التحصیلی، سال‌های سفرشان آغاز شد. قمر آریان سال‌های بسیاری را همراه با همسرش در هند، چندین کشور اروپایی و لبنان گذراند. ازدواج آریان و زرین‌کوب فرزندی به دنبال نداشت.
٢ - روزبه زرین‌کوب پژوهشگر ایرانی تاریخ و استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران است. او به دلیل نگارش رساله خود تحت عنوان «تحولات مرزهای شرقی ایران از هخامنشیان تا ساسانیان»، برنده ی نخستین دوره ی جایزه «سعی مشکور» شد. روزبه زرین‌کوب برادرزاده ی عبدالحسین زرین‌کوب است: تارنمای ویکی‌پدیا
 آثار و تألیفات او :
١ - نقد: ۱۳۲۳ فلسفه شعر/ ۱۳۳۸ نقد ادبی/ ۱۳۴۳ با کاروان حله مجموعه‌ای از نقد ادبی/ ۱۳۴۶ شعر بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب/ ۱۳۴۹ از کوچهٔ رندان، بحث و بررسی و نقد اشعار حافظ شیراز و تشریح شرایط سیاسی و اجتماعی شیراز در زمان شاه مسعود/ ۱۳۶۳ سیری در شعر فارسی، بحثی انتقادی در شعر فارسی و تحوّل آن با نمونه‌هایی از شعر شاعران/ ۱۳۶۴ سرّ نی، نقد و شرح تحلیلی و تطبیقی مثنوی معنوی/ ۱۳۶۶ بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصّه‌ها و تمثیلات مثنوی معنوی/ ۱۳۷۰ پله پله تا ملاقات خدا، درباره زندگی، سلوک، و اندیشه مولانا. و نیز نحوه اشنایی با شمس تبریزی و چگونگی اثرپذیری روحی و طوفان تصوفی که در وی عارض گردید و نیز اطلاعات باارزشی در مورد کودکی و نوجوانی مولانا و نیز شرح احوالات شاگردان معروفش حسام الدین چلبی و صلاح الدین زرکوب/ ۱۳۷۲ پیر گنجه، در جستجوی ناکجاآباد، شرح حال نظامی گنجوی و بررسی اشعار و آثار وی و نیز شرح تفصیلی تاریخ آن دوران/ ۱۳۷۲ آشنایی با نقد ادبی/
۱۳۷۵ از گذشته ادبی ایران/ ۱۳۷۷ از نی نامه/ ۱۳۷۸ دیدار با کعبه جان درباره زندگی و آثار و اندیشه خاقانی/
۱۳۸۱ نامور نامه درباره فردوسی و شاهنامه
٢ - تاریخ ایران: ۱۳۳۰ دو قرن سکوت در باره تاریخ و اتفاقات دو سده بعد از حمله اعراب به ایران و اثرات نفوذ اعراب و مسلمانان در آن دوران/ ۱۳۴۳ تاریخ ایران بعد از اسلام/ ۱۳۵۴ فتح عرب در ایران/ ۱۳۶۴ تاریخ مردم ایران (۲ جلد)/ ۱۳۷۳ روزگاران، تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی/ ۱۳۷۵ دنباله ی روزگاران ایران، تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی/ ۱۳۷۵ روزگاران دیگر/ ۱۳۸۶ آشنایی با تاریخ ایران
٣ - تاریخ اسلام: ۱۳۴۶ بامداد اسلام/ ۱۳۴۸ کارنامه اسلام
٤ - اندیشه:  ١۳۴۲ ارزش میراث صوفیه/ ۱۳۵۳ فرار از مدرسه/ ۱۳۵۷ جستجو در تصوف ایران/ ۱۳۶۹ در قلمروی وجدان، سیری در عقاید، ادیان، و اساطیر/ ۱۳۷۷ شعله ی طور
۵ - ترجمه: ۱۳۲۶ بنیاد شعر فارسی/ ۱۳۲۸ ادبیات فرانسه در قرون وسطی/ ۱۳۲۸ ادبیات فرانسه در دوره رنسانس/ ۱۳۳۲ شرح قصیده ترساییه خاقانی/ ۱۳۳۷ فن شعر ارسطو/ ۱۳۵۷ ارسطو و فن شعر
٦ - مجموعه ی مقالات: ۱۳۵۱ یادداشت‌ها و اندیشه‌ها/ ۱۳۵۳ نه شرقی، نه غربی، انسانی/ ۱۳۵۶ از چیزهای دیگر مجموعه چند یادداشت پراکنده/ ۱۳۶۳ با کاروان اندیشه/ ۱۳۶۵ دفتر ایام، مجموعهٔ گفتارها، اندیشه‌ها، و جستجوها/ ۱۳۶۸ نقش بر آب، جستجویی چند در باب شعر حافظ، گلشن راز، گذشتهٔ نثر فارسی و ادبیات تطبیقی/ ۱۳۷۶ حکایت هم‌چنان باقی
٧ - نوشته‌های ادبی و تاریخ‌نگاری: ١۳۴۷ تک درخت/ ۱۳۵۴ تاریخ در ترازو: بسیاری از تارنماها
 نظریاتی در مورد نوشتارهای او
١ - دکتر زرین کوب بیشتر اوقات خود را به مطالعه و تحقیق و تدریس مباحثی در عرفان، ادیان و تاریخ ګذراند و با دانشمندان و استادانی چون ملک‏الشعرای بهار، عباس اقبال، ابراهیم پورداود، سعید نفیسی، محیط طباطبایی، مدرس رضوی، جلال همایی و دیگران مصاحبت داشت و در ارتباط بود. زرین کوب به سعدی و شعر و نثر و غزلش عشق می ورزید. او علاقه فراوان داشت تا در مورد این نابغه ی پارس کتابی انتقادی و کامل در باره ی نبوغ درخشان این شاعر بزرګ ایرانی بنویسد اما متاسفانه چنین مجالی نیافت. دکتر زرین‏کوب دارای شوقی وافر به آموختن و دریافتن، همتی بی‏وقفه به پژوهش، قلمی توانا و نکته‏پرداز در نوشتن، بصیرتی گسترده در دست‏یابی به منابع و مآخذ، بالاخره زبانی مسلّط و قدرتی کم‏مانند در تلفیق و آمیختن منطقی مطالب و عرضه کردن آنها به طور وسیع به قصد بهره‏بری عموم بود: تارنمای لغت نامه دهخدا
http://www.loghatnaameh.org/
٢ - دکتر عبدالحسین زرین‏ کوب دانش آموخته و رهرو نهضت نوین فرهنگى ایران بود که از سالهاى آغازین سده اخیر با ظهور فرهیختگانى چون علامه على ‏اکبر دهخدا، علامه محمد قزوینى، ملک الشعراى بهار، بدیع الزمان فروزانفر، مجتبى مینوى، دکتر محمد معین، دکتر ذبیح ‏اللّه صفا، عباس اقبال آشتیانى، ابراهیم پورداود، و… آغاز گشته و مى‏ کوشید تا با نگاهى منتقدانه و عالمانه به میراث ادبى و فرهنگى ایران زمین، گوهر بى‏ همتاى ادب و فرهنگ فارسى را از ویرانى و آلودگى رهانیده و زبان کهن فارسى را از حشو و زوائد بیجا پیراسته و نهال ادبیات نوین ایران را بارور سازد. از این روى دکتر زرین‏ کوب به نسلى از دانشوران ایران تعلق داشت که مفهوم امروزین و ژرف سنّت و فرهنگ ایرانى را پرورش داده‏ اند. فعالیّت شبانه‏ روزى این مرد برجسته و کم‏ نظیر در راستاى اهداف ژرف وى و دیگر یاران متقدّم و متأخرش، شکل دهنده نهائى‏ ترین تصویر و توصیف عالمانه از فرهنگ، تاریخ و ادب ایران‌زمین است... : علی دهباشی
http://bukharamag.com/topics/iranian_prominents/memorial_notes
٣ - عبدالحسین زرین‌کوب ادیب، تاریخ‌نگار و منتقد ادبی برجسته در ایران معاصر است. آثار او به‌عنوان مرجع عمده در مطالعات تصوف و مولوی ‌شناسی شناخته می‌شود: تارنمای ویکی پدیا
 نمونه هایی از نوشتارهای او
١ - آنچه ایران به جهان آموخت: ایران باستانى به دنیا درس تسامح آموخت، درس عدالت و درس قانون و انضباط یاد داد. به دنیایى که آشور و بابل و مصر و یهود آن را از تعصب و خشونت آکنده بود، نشان داد که با اعمال تسامح بهتر می‌‏توان امپراتوریهاى بزرگ را از اقوام گونه‌‏گون به وجود آورد و اداره کرد. به دنیا تعلیم داد که عدالت هم اگر با دقت و مساوات همراه باشد، به اندازه آزادى یا بیش از آن می‌‏تواند صلح و آرامش را تأمین کند. به عالمى که گه‌‏گاه مفتون زهد و ریاضت بود، تعلیم داد که پارسایى در ترک دنیا و در التزام زهد و ریاضت نیست، پارسایى واقعى سعى در آبادانى دنیا و افزونى نعمت و برخوردارى از شادیهاى این جهانى است. به ‌‏‌‏‌‏‌‏دنیا آموخت که شادى موهبت ایزدى است و آن کسى که خود را از آن بی‌‏بهره سازد، به‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏نعمت پروردگار کفران می‌‏کند. به دنیا آموخت که سعادت انسان در گرو زندگى مرفه، شاد و سازنده است. به دنیا نشان داد که ترقى اقتصادى و سعى در آبادانى عالم بهاى زندگى ساده، عدالت‌‏جوى و خردمندانه است. به دنیا نشان داد که بدبینى و عیبجویى در باب عالم و نظام به هم پیوسته‌ آن نشان کژاندیشى است. به دنیا نشان داد که عصیان بر ضد هر چه اهریمنى است، همسازى با اراده هورمزد است و از اینجاست که در مقابل ضحاک، در مقابل جمشید، و در مقابل افراسیاب، شورشگرى کارى موافق با عدالت محسوب است....: برگرفته از روزنامه اطلاعات، یکشنبه ٢٤ شهریور ١٣٩٢
http://www.iranboom.ir/iranshahr/iran-pajohi/10318-anche-iran-be-jahan-amokht.html
٢ - ايـران ويج: کهنه‌ترین نشانه‌ای که از ردپای ایرانیان باستانی در نواحی فلات ایران ـ یا چنان که خرده‌بینان می‌گویند: نجد ایران ـ برای تاریخ باقی مانده است دورنمای یک «بهشت گمشده» آریایی است که ایرانی‌های نواحی شرق فلات، به هنگام ترک سرزمین مشترک خویش آن را در پس پشت نهادند و بعدها گه‌گاه با شوق و حسرت از آن یاد می‌کردند: آیرانه وئجه، ایران‌ویج. بدون شک ایرانیان باستانی غرب ایران، طوایف ماد و پارس، هم قرن‌ها قبل از آن که در مجاورت آشور و ایلام، به صحنه‌ی تاریخ قدم بگذارند، می‌بایست مثل اقوام اوستایی شرق ایـران، افق‌های ناپیدای آن را پشت سرگذاشته باشند. این بهشت طلایی چنان که از ون‌دی‌داد اوستا برمی‌آید، در کنار رود نیک دائیتی صحنه‌ی فرمان‌روایی پدرانه‌ی جمشید (= یمه خشئته) پادشاه افسانه‌ها بود. در دنیای رویایی این «دارنده‌ی رمه‌ی خوب» انسان‌ها با خدایان انجمن می‌کردند و با رمه‌هاشان عمر را در شادی و خرسندی و فراوانی به سر می‌بردند. چند بار نسل انسان‌ها فزونی یافت و «دارنده‌ی رمه‌ی خوب» زمین را به خاطر انسان‌ها فراختر کرد... : برگرفته از تارنمای فر ایران، يكشنبه ١٧ اسفند ١٣٩٣
http://www.fareiran.com/?content=DetailsArticle&id=4
یادداشت پایانی
دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در ۷۷ سالگی در تهران درگذشت.
روح و روانش شاد و یادش گرامی باد
 دکتر منوچهر سعادت نوری
 گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post_8.html
Remembering Iranian History Scholar Doctor Zarinkoob
Abstract: Abdolhossein Zarinkoob also spelled Zarrinkoub was born on March 19, 1923 in Borujerd, Iran.  He held faculty positions at prestigious universities such as Oxford University, Sorbonne, and Princeton University, among many others. He married his university classmate Ghamar Aryaan. Rouzbeh Zarrinkoub, the assistant professor in the Department of History at Tehran Univerity, is his nephew. Sadly, Dr Abdolhossein Zarinkoob passed away on 15 September 1999 in Tehran, Iran. Dr A. H. Zarinkoob will always be remembered as one of the famous Iranian History Scholars. May his soul rest in eternal peace.
Manouchehr Saadat Noury, PhD
http://iranian.com/posts/remembering-the-iranian-history-scholar-doctor-zarinkoob-47271
بخش های پیشین یاد نامه ها:
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/12/blog-post_5.html

۱۳۹۳ اسفند ۱۴, پنجشنبه

یک آوا و بسا صدا: ٧ - ترانه ی "یارم بیا دلدارم بیا"


نخستین اجرا : الهه (تاریخ انتشار: سپتامبر ۲۰۱۳)
https://www.youtube.com/watch?v=w0HecGkBPrA
اجرا : الهه (تاریخ انتشار: اکتبر ۲۰۱۳)
https://www.youtube.com/watch?v=3eYpyKhoSw4
اجرا : گروه موزیک تاجیک
https://www.youtube.com/watch?v=s7sX7i0bg5A
اجرا : شهرام شب پره
https://www.youtube.com/watch?v=47Mw4ptNR3Q
اجرا : امید جهان
https://www.youtube.com/watch?v=8TFuNMD6ZRE
اجرا : محسن نامجو
https://www.youtube.com/watch?v=dFRworsIhW4
اجرا : گروه موزیک دانشجویان ایرانی دانشگاه فلوریدا
https://www.youtube.com/watch?v=nWtEfqXO7as
 اجرا: شبنم ثریا خواننده ی تاجیک
https://www.youtube.com/watch?v=zeNuWlX7xog
اجرا: خواننده ی ناشناس تاجیک
https://www.youtube.com/watch?v=nb3DhH2u6k0

متن ترانه ی یارم بیا دلدارم بیا که نخستین بار توسط الهه اجرا شد:
در آن نا سرسری کردی بسوزی/ به حق و کافری کردی بسوزی ای دل
دل از ما شکستی ای پاشنه طلا/ شسته به رویت جونم رو بلا
ای یارم بیا دلدارم بیا
حالا میل به تو دارم به تو دارم بیا/ ای یارم بیا دلدارم بیا
مگه من بچه یارم نبودم/ مگه من باوفا به یارم نبودم
نصیبم کردی این دیار غربت/ مگه من لایق دلبرم نبودم
ای یارم بیا دلدارم بیا/ حالا میل به تو دارم به تو دارم بیا
در آن نا سرسری کردی بسوزی/ به حق و کافری کردی بسوزی
منو آواره کردی از دیارم/ به مو جادوگری کردی بسوزی
ای یارم بیا دلدارم بیا/ حالا میل به تو دارم به تو دارم بیا
ای یارم بیا دلدارم بیا
http://www.iransong.com/song/26240.htm

بهار غلامحسینی معروف به الهه (۱۳۱۳ - ۲۴ مرداد ۱۳۸۶) از خوانندگان ایرانی بود: ویکی‌پدیا

تهیه و تدوین : دکتر منوچهر سعادت نوری
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post_5.html
One Song & many Voices (pt 7): Come here my love
Collected & prepared by
Manouchehr Saadat Noury, PhD
بخش های پیشین مجموعه ی یک آوا و بسا صدا
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/12/blog-post_20.html

۱۳۹۳ اسفند ۱۱, دوشنبه

ایرانیان درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی: ۳۷ - نظریاتی در مورد شناخت فلات ایران به عنوان خاستگاه اصلى آریایى ها


اشارات
١ -  آريا و  آریایی: واژه ی آريا که در ريشه‌ی واژه‌های اوستايی "ايرينه" به معنی "آريايی" يا "ايرانی" و "ايرينه ويجه" (نخستين سرزمين آريايی‌ها) ديده می‌شود، در نوشتارها به معنی "نجيب"، "اصيل" و "آزاده" به کار رفته است. چنان که داريوش بزرگ هخامنشی در نبشته‌های "نقش رستم" و "شوش" از خود چنين ياد کرده است: "من داريوش هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمين‌های همه نژاد، شاه در اين بوم (زمين) بزرگ و پهناور، پسر ويشتاسپ هخامنشی، پارسی، پسر پارسی، آريايی، از تبار آريايی". اريه، ايريه رفته رفته به صورت "اير" دگرگون شده و به شكل نام "اريك" در ارمنی و ايرج در پهلوی و فارسی در آمده است: نوشتاری به زبان انگلیسی از همین نگارنده
٢ - ایران بزرگ (همچنین ایران زمین و یا ایرانشهر): محدودهٔ جغرافیایی و حوزه تمدنی فلات ایران و جلگه‌های مجاور آن، شامل ایران کنونی، بخش اعظم قفقاز، افغانستان و آسیای مرکزی است که گهگاه از آن با عنوان پارس بزرگ هم یاد می‌کنند. عنوان ایران صرفا محدود به بخش غربی آن که هم اکنون به این نام خوانده می‌شود، نیست و تمام مرزهای سیاسی کشوری که تحت تسلط ایرانیان بود (بین النهرین و ارمنستان و جنوب قفقاز) را هم در بر می‌گیرد.
نظریات
١ - سرزمین نیاکان آریایی: سرزمین نیاکان آریایی که بخشی از آن شامل ایران ویچ (سرزمین نیاکانی آریایی های ساکن در فلات ایران) می شود. به عقیده عده ای از صاحب نظران از جمله دکتر مهرداد بهار ایران ویچ در طرف شمال غربی رود ینی‌سِی واقع بوده است. به عقیده همان صاحب نظران رود ینی‌سِی یا ینی‌سئی همان رود دایتی یا دائیتی یا دائیتیا یا دایتیا در اوستا (دایتی --به معنی رود بزرگ یا "دریا" و وخشو که به معنی فزاینده و بالنده‌است) می باشد. رود ینی‌سِی از مغولستان سر چشمه گرفته و در روسیه به اقیانوس منجمد شمالی می ریزد: تارنمای لغت نامه دهخدا
٢ - خاستگاه تبار آريايي: در متون كهن و نو زرتشتي، نام ميهن باستاني زرتشت و خاستگاه و سرزمين مقدس و اجدادي آرياييان (ايرانيان) «ايران‌ويج» دانسته شده است. اين واژه به زبان اوستايي «ايريانَه وَاِجَهْ» و به پارسي‌ميانه (پهلوي) «اِران‌وِج» است و به معناي «خاستگاه تبار آريايي» مي‌باشد. از اين واژه در اوستا بسيار ياد شده است: داریوش کیانی
٣ - ایران‌ویج: کهنه‌ترین نشانه‌ای که از ردپای ایرانیان باستانی در نواحی فلات ایران یا چنان که خرده‌بینان می‌گویند: نجد ایران برای تاریخ باقی مانده است دورنمای یک «بهشت گمشده» آریایی است که ایرانی‌های نواحی شرق فلات، به هنگام ترک سرزمین مشترک خویش آن را در پس پشت نهادند و بعدها گه‌گاه با شوق و حسرت از آن یاد می‌کردند: آیرانه وئجه، ایران‌ویج. بدون شک ایرانیان باستانی غرب ایران، طوایف ماد و پارس، هم قرن‌ها قبل از آن که در مجاورت آشور و ایلام، به صحنه‌ی تاریخ قدم بگذارند، می‌بایست مثل اقوام اوستایی شرق ایـران، افق‌های ناپیدای آن را پشت سرگذاشته باشند. این بهشت طلایی چنان که از وندیداد اوستا برمی‌آید، در کنار رود نیک دائیتی صحنه‌ی فرمان‌روایی پدرانه‌ی جمشید (= یمه خشئته) پادشاه افسانه‌ها بود. در دنیای رویایی این «دارنده‌ی رمه‌ی خوب» انسان‌ها با خدایان انجمن می‌کردند و با رمه‌هاشان عمر را در شادی و خرسندی و فراوانی به سر می‌بردند. چند بار نسل انسان‌ها فزونی یافت و «دارنده‌ی رمه‌ی خوب» زمین را به خاطر انسان‌ها فراختر کرد. سرانجام توفانی از سرما که همه چیز را تهدید می‌کرد و در سنت‌ها و اساطیر غالبا معرف حضور دیو به نظر می‌آید، از راه در رسید. دارنده‌ی رمه‌ی خوب، برای آن که نسل این آریاها از بین نرود به اشارات اوهرمزد (=اهورامزدا) بنایی ساخت (= ور، ورجمکرت) و کوشید تا از انسان‌ها و دیگر موجودات هر چه را ممکن هست در پناه آن از گزند اهریمنی حفظ کند. با این همه چنان که از یک روایت دیگر برمی‌آید روزگاری پس از آن، دارنده‌ی رمه‌ی خوب نیز خود در دام دیو افتاد و فره‌ی ایزدی (= تایید الهی) را که پشتیبان او بود از دست بداد. انسان‌ها هم که روزی به سعی او از گزند دیو سرما جسته بودند، ناچار شدند بهشت اهریمن‌زده‌ی خویش را ترک گویند و در جست‌وجوی زمین‌های بهتر و چراگاه‌های فراختر، کناره رود نیک دائیتی و سرزمین آیرانه‌وئجه را در پس پشت بگذارند. درست است که آن چه در گزارش وندیداد در باب این سرزمین فرخنده اما از یاد رفته آمده است، گه‌گاه تصور یک محیط افسانه‌ای یا یک دوران زندگی بدوی را به ذهن مورخ می‌آورد؛ لیکن به هر حال نام و وصف این بهشت جمشیدی نشان می‌دهد که این دنیای فراموش شده می‌بایست ورای رمز و داستان، نشانه‌ای هم از تجربه‌ی واقعیت همراه داشته باشد و ایرانیان قبل از ورود به این فلات ـ که قرن‌ها قبل از آنها به وسیله بومی‌های غیر آریایی مسکون بوده است ـ‌ می‌بایست سیر خود را از سرزمین دیگری آغاز کرده باشند. این نخستین مهد ایرانیان، بعدها که مهاجرت دسته جمعی آنها آ‎غاز شد و تا قرن‌های بعد که مهاجران با بومی‌های فلات و وحشی‌های سر راه درگیری داشته‌اند، مخصوصا از آن جهت برای آنها عزیز و خاطره‌انگیز تلقی می‌شد که شاید در آن جامعه‌ی از یاد رفته، عناصر ایرانی فقط با خویشان خود می‌زیسته‌اند و درفضای «ویژه» خویش از گیرودار اقوام غیرآریایی آسوده بوده‌اند. در فراخنای این فضای ویژه، با رمه‌های خویش پیوسته در رفت و آمد بوده‌اند، و تمام گذشته‌های خود را به یاد داشته‌اند (تاریخ مردم ایران): دکتر عبدالحسین زرین‌کوب
٤ - آریایی‌ها از شمال نیامدند:  پژوهش های "دکتر جهانشاه درخشانی" مولف کتاب «آریاییان، مردم کاشی، اَمَرد، پارس و دیگر

 ایرانیان» نشان می دهد که آریایی‌ها از شمال نیامدند. گفتگوی "امیرحسین رسائل" با دکتر درخشانی را با یکدیگر در زیر مرور می کنیم:
س: کتاب شما این فرضیه رایج را که آریایى ها قوم مهاجر به فلات ایران بوده اند نقض مى کند. این تفکر که آریایى ها مهاجرینى به فلات ایران بوده اند از کجا و با چه استدلالى شکل گرفته که شما خلاف آن را مطرح مى کنید؟
ج: حضور آریایى ها در فلات ایران طبق نظر رایج در جهان از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد و کمى پیشتر پنداشته مى شود و همه جا همین طور مورد قبول بوده است، اما دلایلى که براى این مهاجرت _ بدون ذکر مبدأ - عنوان مى شود پایه و اساس علمى ندارد. مثلاً عنوان مى شود که در متن هاى آشورى نام قوم ماد و پارس اولین بار در قرن هشتم و نهم قبل از میلاد ذکر مى شود، پس پنداشته مى شود که این دو قوم باید کمى زودتر از آن به ایران مهاجرت کرده باشند. این نظریه در این کتاب رد مى شود. شواهدى هست که حتى همین دو قوم ماد و پارس در دوران بسیار کهن، یعنى از هزاره سوم ق م در ایران حضور داشته اند. این ایده مهاجرت در آغاز و در حقیقت برگرفته از اندیشه فاشیسم اروپایى است که در اواخر قرن نوزدهم رواج پیدا کرده و مدعیست که خاستگاه آریایى ها شمال اروپا بوده است، یعنى نژادى سفید پوست، زردمو و بور که از آنجا به کشورهاى شرقى مثل ایران و هندوستان مهاجرت کرده اند. ولى تا به حال هیچ مدرک منسجمى که نشان دهد آریاییان از اروپا به ایران آمده باشند عرضه نشده است و حتى خود اروپاییان هم دیگر به این مسئله اعتقاد ندارند و در منابع جدیدتر خاستگاه هاى دیگرى نظیر آسیاى میانه، جنوب روسیه و آسیاى صغیر یا حتى بین النهرین براى آریایى ها در نظر گرفته مى شود و فقط فلات ایران است که تا کنون در این مورد مطرح نبوده است. اکنون این کتاب اثبات مى کند که خاستگاه اصلى آریایى ها فلات ایران بوده و تمامى کوچ ها از این فلات به جاهاى دیگر صورت گرفته است. در این پژوهش حضور آریاییان در این فلات از نظر زبانشناسى از هزاره چهارم، و از نظر باستان شناسى تا هزاره هاى نهم ق م پیگیرى مى شود.
س: در کتاب مطرح کرده‌اید که آریایى‌ها از اروپاى کنونى به ایران نیامده‌اند. آیا این قوم از محل دیگرى به ایران مهاجرت کرده‌اند یا خاستگاه آنها از ابتدا در ایران بوده است؟
ج: در این مورد باید شواهد مختلفى بررسى شود. چون یک شاهد علمى مثل زبانشناسى یا باستان شناسى به تنهایى پاسخگو نیست. در این کتاب از روش خاصى براى انباشت شواهد بهره گرفته شده و از بخش هاى مختلف دانش به ویژه دانش دیرینه شناسى از جمله دانش هواشناسى، کان شناسى، اسطوره شناسى و البته زبانشناسى و متن شناسى استفاده شده است. مجموع این شواهد یک ایده و فکر را القا مى کند که به هر حال این اقوام در پایان دوره یخبندان که حدود ۱۰ هزار سال قبل از میلاد بوده، در ایران مى زیسته اند. با توجه به اینکه هر چه به گذشته برگردیم هوا سردتر بوده بنابراین، این خاستگاه مى بایستى در جنوب ایران بوده باشد که هوا گرم تر بوده است و به تدریج با گرم تر شدن هوا این مردم به سوى شمال مهاجرت کرده و به مرکز فلات ایران رسیده اند و سپس به علت گرماى بسیار زیاد در میانه هزاره پنجم ق م به مناطق شمالى تا شمال اروپا مهاجرت کرده اند. شواهد علمى و تاریخى بسیارى وجود دارد که این اندیشه درست است. چرا که با تعقیب شواهد زبانشناسى و اسطوره شناسى مشخص مى شود که کهن ترین ریشه هاى زبان آریایى که هنوز در زبان هاى ایرانى موجودند، در زبان هاى شمال اروپا یافت مى شوند. اسطوره هاى ایرانى که شباهت بسیارى با اسطوره هاى هندى دارند، در بخش هاى آغازین بسیار نزدیک به اسطوره هاى اروپا هستند. از سویى تمامى اقوامى که به صورت پراکنده در جاهاى دیگر حضور داشته اند تنها در ایران متمرکز بوده اند. به این ترتیب منابع کهن تایید مى کنند که براى مردم آریایى خاستگاهى جز فلات ایران نمى توان متصور شد ولى در آغاز تمدن پراکندگى آریاییان به سمت شرق و غرب آغاز مى شود. در فاصله کوتاهى این اقوام تا فلسطین، سوریه و بین النهرین پیش مى روند. از طرف شرق هم تا فلات پامیر و حتى تا نزدیکى سرزمین کره پیش مى روند. در دوران بعد در راستاى غرب به شمال اروپا تا مرز فنلاند و از سوى دیگر تا شمال آفریقا پیش مى روند. این شواهد از طریق زبانشناسى و «وام واژه هایى» که از زبان آریایى در این زبان ها باقى مانده قابل پیگیرى است که در کتاب مفصلاً در این باره صحبت شده است.
یادداشت پایانی
درود بر همه ی مردمان آریایی (مردمان "نجيب"، "اصيل" و "آزاده" ) که همچنان مانند گذشته در جستجوی "بهشت گمشده" هستند.
دکتر منوچهر سعادت نوری
Various View on the Origin of Aryans
 With the best wishes for all Aryans who are still looking for their "Lost Paradise"!
Manouchehr Saadat Noury, PhD
http://iranian.com/posts/notes-on-aryans-various-views-on-the-origin-of-the-aryans-46886
 گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/03/blog-post.html
بخش های پیشین مجموعه ی ایرانیان درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/04/blog-post_17.html