۱۳۹۴ بهمن ۷, چهارشنبه

حسن وثوق (وثوق‌الدوله): در صحنه ی زندگی و سیاست پیشگی و سرایندگی


ماجرای زندگی او
۱ - "میرزا حسن خان" در فروردین ۱۲۵۴ خورشیدی دیده به جهان گشود.او از هفت سالگی به فرا گرفتن درس فارسی و مقدمات عربی پرداخت و در جوانی در مدرسه مروی قسمتی از فلسفه را نزد شیخ علی نوری و قسمتی از فقه را نزد سید عبد الکریم لاهیجی فرا گرفت و سپس به آموختن زبان فرانسه و تتبع در ادبیات فارسی پرداخت ، دائی او امین الدوله نیز در پرورش استعداد او کوشید و زیر دست او خدمت خود را آغاز نمود. "میرزا حسن خان" در تیرماه ١٢٧٤ خورشیدی همراه پدرش نزد ناصرالدین شاه رفت، معلومات و استعداد او درجوانی ، توجه شاه را به خود جلب کرد و این باعث شد فرمان استیفای آذربایجان و به همراه آن لقب وثوق الدوله به او داده شود. او از این زمان در شمار مستوفیان در آمد و با پدرش که او نیز همین عنوان را داشت به همکاری پرداخت و با "دوشیزه مریم" دختر آصف الدوله ازدواج کرد
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=32135 
۲ - حسن یا میرزاحسن خان وثوق الدوله، فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه، از رجال معروف و سیاستمدار مشهور ایران و نیز از زمره ٔ شعرا و منشیان عصر خویش به شمار می رود... نخست ادبیات فارسی و عربی را فراگرفت، بعدها به زبان های فرانسوی و انگلیسی نیز آشنا شد. پیش از مشروطیت شغل های مستوفیگری آذربایجان، خالصجات سرکاری را به عهده داشت و پس از مشروطیت به نمایندگی مجلس، وزارت دادگستری، وزارت دارایی، وزارت داخله، وزارت خارجه و وزارت معارف و ریاست وزراء نایل آمد. قرارداد معروف ١٩١٩ میلادی را با انگلستان منعقد کرد. وثوق الدوله در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به ریاست فرهنگستان ایران نیز نایل گردید: 
http://parsi.wiki/dehkhodaworddetail-cfedc867d2244c828838e71c30b9816d-fa.html
۳ - حسن وثوق معروف به وثوق‌الدوله (۱۲۵۲ - بهمن ۱۳۲۹ خورشیدی) فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه و نوهٔ پسری محمد قوام‌الدوله آشتیانی و برادر احمد قوام (قوام‌السلطنه) بود. علوم ادبی را از میرزا احمد گلپایگانی و فلسفه را نزد میرزا هاشم رشتی اشکوری و میرزا ابوالحسن جلوه آموخت. او در سفرهایی که به خارج رفت زبان های فرانسه و انگلیسی را به خوبی فرا گرفت. وثوق در جوانی مستوفی آذربایجان شد. در دورهٔ یکم و دوم مجلس شورای ملی به نمایندگی انتخاب شد و در مجلس به سمت نیابت مجلس دست یافت. او از سال ۱۲۹۰ خورشیدی تا اوایل سلطنت رضا شاه ، شانزده بار عهده‌دار وزارتخانه‌های مالیه (دارایی) ، خارجه، عدلیه (دادگستری) ، داخله (کشور) و معارف (فرهنگ) گردید
وثوق‌الدوله دو بار نخست‌وزیر ایران شد. دورهٔ نخستین از مرداد ۱۲۹۵ تا خرداد ۱۲۹۶ و دورهٔ دوم از مرداد ۱۲۹۷ تا تیر ۱۲۹۹ خورشیدی بود. وی در زمان نخست‌وزیری رابطهٔ خوبی با احمدشاه نداشت ولی به سفارت انگلیس نزدیک بود و در دورهٔ دوم نخست‌وزیری‌اش به شدت از سوی انگلیس پشتیبانی می‌شد. در جریان کوشش برای تصویب قرارداد ۱۹۱۹ متهم به دریافت رشوه از دولت انگلیس شد. پس از موفق نشدن در تصویب قرارداد ۱۹۱۹ به اروپا رفت. در دوره ی رضاشاه بخشی از پولی را که برای قرارداد گرفته بود از او پس گرفتند.
وثوق در ۱۳۱۴ مدتی رئیس فرهنگستان ایران بود. از او دیوان شعری هم باقی مانده‌است و در شعر «وثوق» تخلص می‌کرد. حسن وثوق در اواخر عمر حافظه خود را از دست داده بود و غالب اوقات در باغ خود در سلیمانیه می‌زیست. او در بهمن ۱۳۲۹ درگذشت و در آرامگاه خانوادگی واقع در قم دفن شد. از او هشت دختر و دو پسر باقی ماند. یکی از دختران او بتول وثوق، همسر دکتر علی امینی نخست وزیر اسبق در دوران پهلوی دوم بود.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%88%D8%AB%D9%88%D9%82 
۴ - همچنین نگاه کنید به سلطه طلبی بیگانگان و وثوق الدوله در نوشتاری از غلامرضا گلی زواره
http://gozarestan.ir/show.php?id=197
برخی دیگر از تصاویر او 
۱ - در دوران جوانی
http://fouman.com/history/img/Qajar_Vosooghoddoleh.jpg
۲ - در دوران نخست‌وزیری
https://duckduckgo.com/i/12cfef20.jpg
۳ - در دوران پیری و کهنسالی
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/d/df/Vosoogh.jpg 
برخی دیگر از کارهای دولت او
در سالهای ١٩١٨ تا ١٩١٩ دولت میرزا حسنخان وثوق‌الدوله، «دارالمعلمات» را در ایران تاسیس کرد. همزمان هم ده مدرسه‌ی ابتدایی دولتی دخترانه در ایران تاسیس شد.
http://iranian.com/main/2012/jun-43  
برخی نظریات درباره او
۱ - نظر زنده یاد ایرج افشار در مورد اشعار وثوق الدوله : "وثوق الدوله که در حکمت و تاریخ و ادب ممارست ها داشت. خود بخوبی متوجه شده بود که‌ تاریخ همچون آینه نمایاننده ی اعمال آدمی است. او در قصیده ی آینه گفته است: نقش تو در زمانه بماند چنانکه هست/ تاریخ حکم آینه دارد هر آینه‌"
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/9963/430/text
۲ - نظر پروفسور فضل الله رضا در باره حسن وثوق
http://www.rahavard.com/pdf/91-ProfReza.pdf
۳ - در بیستم دی ماه سال ۱۳۱۴ خورشیدی (۱۰ ژانویه ۱۹۳۶) وثوق الدوله (حسن وثوق) رئیس الوزراء سالهای ۱۲۹۷ و ۱۲۹۸ كه بعدا اعتراف به گرفتن رشوه از دولت انگلستان كرده بود تا ایران را دربست تحت الحمایه آن دولت قرار دهد و قسمتی از این پول را به صندوق دولت مسترد کرده بود به ریاست فرهنگستان ایران منصوب شد. می دانیم كه فرهنگستان یك كشور، بزرگترین رسالت و وظیفه ملی ــ میهنی را در آن كشور بر عهده دارد. انتصاب وثوق الدوله به ریاست فرهنگستان، در عین حال ثابت می کند که نفوذ دولت لندن در ایران همچنان ادامه داشت.
http://calendar2015.blogfa.com/post/209
برخی از سخنرانی های او
۱ - فرهنگستان ايران : خطابه ی وثوق الدوله رئيس فرهنگستان در تالار دانشكده معقول و منقول (مدرسه ی عالی سپهسالار)
http://sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/70213842520.pdf
۲ - یک سخنرانی در معرفی کانت (فیلسوف معروف) از وی به یادگار مانده است
http://gozarestan.ir/show.php?id=197
خانه و باغ او
۱ - خانه و باغ وثوق الدوله
http://chn.ir/NSite/FullStory/Print/?Id=109984
۲ -تبدیل باغ قدیمی وثوق الدوله به بوستان بانوان
http://tnews.ir/news/69BC31365539.html
برخی از سروده های او:
روزی برآید دست حق
بگذشت در حیرت مرا بس ماه ها و سال ها/چون است حال ار بگذرد دایم بدین منوال ها
ایام بر من چیره شد، چشم جهان بین خیره شد/وین آب صافی تیره شد، بس ماند در گودالها
دل پر اسف از ماضیم ، وز حال بس ناراضیم‏/ تا خود چه راند قاضیم ، تقدیر استقبالها
نقش جبین درهم شده، فر جوانی کم شده‏/شمشاد قامت خم شده، گشته الف ها دالها
گوئی که صبح واپسین، رخ کرد و منشق شد زمین‏/وین برق‏های قهر و کین، برجست ازان زلزالها
مغلوب شد هر خاصیت ، برگشت هر خلق و صفت‏/ مانند تغییر لغت ، از فرط استعمالها....
روزی برآید دست حق، چون قرص خورشیداز شفق‏/بی‏ترس و بیم از طعن و دق، آسان کند اشکالها
این ناله ی شبگیرها ، برنده چون شمشیرها/ هم بگسلد زنجیرها ، هم بشکند اغلالها
از خون این غدارها، و زخاک این بد کارها/ جاری کند انهارها، بر پا کند اتلالها ... / بیشتر: 
http://saadatnoury.blogspot.ca/2013/09/blog-post_9.html
قصیده ی آینه
نقش تو در زمانه بماند چنانکه هست/ «تاریخ»حکم آینه دارد هر آینه‌
زیر فشار حادثه‌ام استخوان شکست/ آن سان که زیر چکش آهنگر آینه‌
مرد حکیم آینه‌دار طبعیت است‌/ دارد ودیعه در دل و هم در سر آینه...
چون بد آید
چون بد آید ، هرچه آید بد شود/ یک بلا ، ده گردد و ده ، صد شود
آتش از گرمی فتد، مهر از فروغ/ فلسفه باطل شود، منطق دروغ
پهلوانی را بغلطاند خسی/ پشه‌ای غالب شود، بر کرکسی
کور گردد ، چشم عقل کنجکاو/ بشکند گردونه‌ای را ، شاخ گاو
نیکبختان راست ، ابر فرودین/ زیب بخش ملک و مشاطه زمین
تیره بختان راست ، باران بهار/ سیل خرمن کوب و برق شعله بار
آن یکی ، چون مرغ پرد بر اثیر/ درنوردد شش جهت را روی و زیر
نه بلا ، دامی به راهش افکند/ نه کمند حادثه ، بر وی تند
این یکی ، آهسته پیماید رهی/ لغزدش پائی و افتد در چهی
این یکی ، را آب سیل خانه کوب/ آن یکی ، را مرکب سهل الرکوب
خاک ، آن را نیشکر بارآورد/ این یکی را ، حنظل و خار آورد
این یکی را ، آتش افروزد چراغ/ بر دل آن یک ، نهد چون لاله داغ
این یکی را ، باد پیک مژده بر/ آن یکی را ، حامل رنج وخطر ...
تو
گر گذری هست و نه در کوی تست/ بر خطاست
ور نظری هست و نه بر روی تست/ نابجاست
آنکه بسنجد رخت را به ما/ ز اشتباه
گفت که هم سنگ ترازوی تست/ از تو کاست
وانکه بدان نرگس شهلای باغ/ بهر لاغ
گفت که چون نرگس جادوی تست/ بی حیاست
و آن گل صد برگ و همه برک و ساز/ گرنه باز
برگ و نوایش ز گل روی تست/ بینواست
شیوه بدخوئی و ناز و عتیب/ ای حبیب
گر همه گویند که آهوی تست/ این خطاست
خلق تو یکسر همه قهر است و کین/ دلنشین
با همه گر جور و جفا خوی تست/ دلربا
منع توشوقم دهد ای نوش لب/ در طلب... 
شاهكار
شاهكاري هست هر صنعتگري را در جهان
شاهكار_ آفرينش ، خلقت_  زيباي_ تست  ...
آسودگی
شهری و دیاری که در آن همنفسی نیست‌/ گر لندن و پاریس بود جز نفسی نیست
ناچار دل از خانه بریدیم چو دیدیم‌/ در خانه به جز خانه‌برانداز کسی نیست
بگریز ازین مردم کین‌جوی هوسناک/ در دل چو ترا کینه و در سر هوسی نیست
در بند کسان بودن ما رنج عبث بود/ آسودگی آن راست که در بند کسی نیست
اوضاع اجتماعی ایران
ما خود همه غولانیم ایران همه بیغوله‌/ از بند عبادان تا جنگل ماسوله‌
ترسیم ز هر اصلاح کاین بدعت مذمومه است/ شادیم به هر تقلید کاین سنت معموله
بیداری ما شاید در حشر بود کایدون‌/ شغل شب و روز ماست بیتوته و قیلوله ... 
راز وحدت را كسي مانند حافظ حل نكرد
آن كه در فهم حقيقت در جهان ممتاز بود/ خواجه شمس‌الدين محمد حافظ شيراز بود
راز وحدت را كسي مانند حافظ حل نكرد/ ديگران شاگرد و او استاد اهل راز بود
خاطرش گنجينه‌ ي اسرار را مفتاح گنج/ لاجرم درهاي حكمت بر جنابش باز بود
هيچ كس داد سخن را در جهان چون او نداد/ هم سخنور، هم سخندان، هم سخن پرداز بود
ديگران در وادي حيرت اسير و پاي بند/ او در آفاق_ جمال_ دوست در پرواز بود
آینه ی غیب خدا
خنک آن کس که نباشد پی آزار کسی/ بار بر کس ننهد گر نبرد بار کسی
رشگ یکسو نهدو پاکدلی پیشه کند/نشود سرد دل از گرمی بازار کسی..../ بیشتر:
http://tarabafza.blogfa.com/post/275
مرد حکیم در پی امر محال نیست
در زندگی وثوق دو دوره ی مهم «غربت اجباری» و «دوری از سیاست»پیش‌آمد. یکی پس از قرارداد ١٩١٩ بود و بار دیگر پس از استعفا از ریاست فرهنگستان در ۱۳۱۴ خورشیدی که به‌ عنوان‌ بیماری به اروپا رفت ... در اشعار دوره ی غربت، دلزدگی و آزردگی از غربت از مضامین اصلی شعر اوست. همه‌ جا دوری‌ از یار و دیار، ظرافت جان او را خراشیده و او را خسته و وامانده کرده و شاعر خوب دریافته بود که‌ اگر اوضاع برگردد و او به ایران باز رود دیگر دور دور او نیست و روزگاری پیش نمی‌آید که‌ دستش به دامن سیاست بند شود. در غزلی شیوا گفته است
بار سفر ببند که دیگر مجال نیست‌/ دم در رسید و فرصتی  از کار و حال نیست‌
عمر گذشته باز نیاید به جای خویش‌/ مرد حکیم در پی امر محال نیست
این سیل تندرو که سرازیر شد ز کوه/ دیگر به کوه برشدنش احتمال نیست ...
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/9963/430/text
دیوان کامل سروده های او
دیوان کامل اشعار حسن وثوق در سال ۱۳۶۳ خورشیدی با مقدمه ی ایرج افشار در تهران چاپ و منتشر گردید
http://www.persian-man.ir/senior/poets
یادداشت پایانی
بنا بر نظر زنده یاد ایرج افشار که در بالا به آن اشاره شد "وثوق الدوله در حکمت و تاریخ و ادب ممارست داشت". پروفسور فضل‌الله رضا نیز در نوشتار خود (که پیوند به آن در بالا آمده است) از وثوق الدوله به عنوان "دولتمرد ادیب" یاد کرده است. اگر چه وثوق الدوله بخاطر بستن قراردادی که هیچ گاه تصویب نشد بدنام و تا حدودی منزوی گردید اما شاید می توان گفت که او بطور خلاصه دولتمردی بود در دوره ی قاجار و سراینده ای بود با بسی اشعار!
دکتر منوچهر سعادت نوری
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2016/01/blog-post_27.html
Hassan Vosough (Vosough Dowleh), a Politician and a Poet
Abstract: His Life Story/ Some Notes referring to his Various Works/ Some of his Persian Poems/ His End
Collected and Prepared By
Manouchehr Saadat Noury, PhD
http://iranian.com/posts/hassan-vosough-vosough-dowleh-a-politician-and-a-poet-64801
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها