فردوسی توسی
ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی - درگذشتهٔ پیش از ۳۹۷ خورشیدی، در توس خراسان)، سخن سرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایران است. فردوسی را بزرگ ترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8C
ماجرای زندگی او در نوشتاری به زبان انگلیسی از همین نگارنده
First Iranians: Hakim Abolghasem Ferdowsi Toosi
http://iranian.com/main/blog/m-saadat-noury/first-iranian-masters-persian-poetry.html
"زن ستائی" در شاهنامه ی فردوسی
۱ - دلاوري ها و هوشياري زنان: فردوسي در جاي جاي شاهنامه از دلاوري ها و هوشياري زنان،به ويژه زنان ايران، سخن به ميان آورده است و آنان را همپاي مردان وارد اجتماع نموده، و مقام و منزلتي والا به زن بخشيده است، و اين گروه از افراد جامعه را از نظر عقل و هوشياري بسيار زيبا توصيف كرده است:
ز پاكي و از پارسايي زن/ كه هم غمگساراست هم رايزن - و در جايي ديگر: اگر پارسا باشد و رايزن/ يكي گنج باشد پراكنده زن
اين نشان از بزرگي و عظمتي است كه فردوسي براي زنان قائل است، همان زني كه چون پارسا و پاك بود و داراي عفت و عصمت، از مردان تكاور و وزراء و رهبران هوشمند و مردان خردمند برتر و بالا تر جلوه مي كند. يكي از نكات بسيار جالبي كه در اشعار فردوسي مي توان يافت اظهار وفاداري كامل زن است، زن به عنوان موجودي وفادار و فداكار معرفي شده است به گونه اي كه در مواردي زياد وجود خود را فداي مردان نموده تا حفاظت و نگهداري آنان را تضمين نمايد. مي سرايد:
بدو گفت راي تو اي شير زن/ درفشان كند دوده و انجمن - يا: بدو گفت هركس كه بانو تويي/ به ايران و چين،پشت و بازو تويي/ نجنبناندت كوه آهن زجاي/ يلان را به مردي تويي رهنماي/ ز مرد خردمند بيدار تر/ ز دستور داننده هوشيارتر/ همه كهترانيم و فرمان توراست/ بدين آرزو، راي وپيمان توراست
زن مورد بحث فردوسي، راهنماي مردان جنگاور است، او مي تواند خردمند تر از مردان باشد، و هوشيار تر از فرمانروايان و زيرك تر از آنان، اين است كه مردان در برابرش زانو ميزنند و خود را كمتر از او مي دانند. تصور نمي شود كه فردوسي اغراق گويد و همانگونه كه رسم سرايندگان حماسه است هر كوچكي را بزرگ جلوه دهد تا بيشتر جلب توجه كند. در تاريخ هم بسياري از حوادث شيرين و تلخ وجود دارد كه در پشت پرده آن حوادث حضور زن يا زناني خود نمايي مي كند. از ديگر صفاتي كه فردوسي از زن ايراني نقل مي كند شرم حياست:
بپرسيد كآ هو كدام است زشت/ كه از ارج دوراست و دور ازبهشت/ چنين داد پاسخ كه زن را كه شرم/ نباشد به گيتي نه آواز نرم - يا در جاي ديگر: كدام است با ننگ و با سرزنش/ كه باشد ورا هركسي بد كنش/ زناني كه ايشان ندارند شرم/ به گفتن ندارند آواز نرم - و در باب پوشيده رويي مي آورد: هم آواز پوشيده رويان اوي/ نخواهم كه آيد ز ايوان به كوي - يا: همه روي پوشيدگان را ز مهر/ پرازخون دل است و پرازآب چهر/ همان پاك پوشيده رويان تو/ كه بودند لرزنده بر جان تو
اما فردوسي بهترين زنان را زناني مي داند كه شوهران خود را خشنود كنند و اين نكته وجه ديگري است از جايگاه زن در فرهنگ ايران قديم:
بهين زنان جهان آن بود/ کز او شوي همواره خندان بود - يا در جاي ديگر: به سه چيز باشد زنان را بهي/ كه باشند زيباي گاه مهي - يكي آنكه با شرم و با خواسته است/ كه جفتش بدو خانه آراسته است - دگر آنكه فرخ پسر زايد او/ زشوي خجسته بيافزايد او - سه ديگر كه بالا و رويش بود/ به پوشيدگي نيز مويش بود
البته فردوسي در جاي ديگر گفته كه پسر و دختر فرقي نمي كند:
چو فرزند را باشد آيين و فر/ گرامي به دل بر چه ماده، چه نر - يا: چو ناسفته گوهر سه دخترش بود/ نبودش پسر، دخنر افسرش بود
http://www.naria2.blogfa.com/post-5.aspx
۲ - زن در شاهنامه ی فردوسی: از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است که عبارتند از خرد و آگاهی، عشق، جنگجویی، زیرکی، وفاداری. یکی از نکات قابل توجهی که می توان در اشعار فردوسی یافت اظهار وفاداری کامل زن است. زن به عنوان موجودی وفادار و فداکار معرفی شده است به گونه ای که در موارد بسیاری وجود خود را فدای مردان کرده تا حفاظت و نگهداری آنان را تضمین کند.
برخلا ف آنچه که در پیشینه های افسانه های ملل آمده است در شاهنامه تمام قهرمانان از بطن زن به دنیا می آیند و در واقع این زنان هستند که پهلوانان را به دنیا می آورند، همانطور که همه جمعیت جهان از پشت فریدون و سه پسر او یعنی سلم و تور و ایرج از شکم شهرناز و ارنواز خواهران جمشید به دنیا آمده اند: از این سه دو پاکیزه از شهرناز/ یکی کهتر از خود چهر ارنواز- یا در جایی دیگر به این موضوع اشاره دارد که رستم پهلوان بزرگ و ملی ایرانیان از زنی زمینی به نام رودابه به دنیا می آید. سهراب نیز از یک زن به نام تهمینه به دنیا می آید.
زن در شاهنامه از خرد و آگاهی بالا یی برخوردار است و در هنگام سختی و نیاز بهترین راه را انتخاب می کند. از آن جمله می توان به داستان ضحاک اشاره کرد. فرانک پس از کشته شدن آبتین و برای دور ماندن فرزندش از دست ماموران ضحاک، آن را به کوهی می برد تا در آنجا به دور از هرگونه جنجال و آسیبی پرورش یابد: خردمند مام فریدون چو دید/ که برجفت او برچنان بدرسید
در ایران باستان زنان دارای قدرت و ثروت و اختیارات خاصی بوده اند تا آنجا که زنان به خواستگاری مردان می رفتند، از آن جمله می توان به داستان رودابه که به خواستگاری زال می رود اشاره کرد. زمانی که رودابه عاشق زال می شود او را به خلوتگاه خود دعوت می کند یا منیژه که دل به بیژن می سپارد و دایه خویش را به نزد او می فرستد تا او را به منزلش دعوت کند. اما این نکته نباید از قلم بیفتد که در ایران باستان نیز احترام گذاشتن به بزرگان یکی از ارکان اساسی پایداری خانواده بوده است، تا آنجا که زال پس از رضایت پدر و شاه با رودابه ازدواج می کند و باز این رودابه است که برای زال حلقه ازدواج را می فرستد: یکی جفت پرمایه انگشتری/ فروزنده چون برفلک مشتری/ فرستاده نزدیک دستان سام/ بسی داد با او درود پیام
نگاه دیگری که شاهنامه به زن دارد آن است که زن ایرانی را ترسو جلوه نداده است بلکه این گونه بیان می کند که زن از خطر نمی هراسد و همگام با مردان به آغوش سختی ها می رود، مانند فرنگیس که پا به پای گیو و کیخسرو از جیحون رود می گذرد. جیحون، رود پرخروشی که برای گذر از آن به کشتی نیاز است اما فرنگیس مانند کیخسرو با اسب از آن می گذرد مانند یک پادشاه، آری، دلیری و شجاعت از ویژگی هایی است که در وجود زنان شاهنامه
بوده و بسیاری از محققان به آن پرداخته اند. نمونه دیگری که فردوسی به عنوان کرده است داستان جریره است: پس از آن که فرود به دست سپاه توس کشته می شود، جریره مادرش برای این که زنان و ثروت دژ به دست آنها اسیر و تاراج نشود دژ را آتش می زند و خود و دیگر زنان را می کشد.
در ایران باستان زنان به پادشاهی نیز برگزیده می شدند. چهره این زنان در شاهنامه بسی درخشان است. پوراندخت زنی است که در عهد ساسانیان به پادشاهی می رسد: برآن تخت شاهش بنشاندند/ بزرگان بر او گوهر افشاندند
آزرم دخت دیگر زنی است که پس از پوران به پادشاهی می رسد. اما همای چهرزاد دخت بهمن نخستین زنی است که در شاهنامه پادشاه ایران شده است. وی ۳۲ سال پادشاهی کرده است.
احساسات لطیف
زنان شاهنامه دارای احساسات لطیف زنانه هستند و آنچه که در افسانه های سایر ملل کمتر می بینیم. این زنان وجودشان تنها برای جاذبه جنسی و جنگ نیست، برعکس آنچه که در سایر افسانه ملل مختلف مشاهده می شود و شاید دلیل جاودانگی شاهنامه نیز به این دلیل است زیرا روح زندگی در آن جریان دارد.
از آن جمله تهمینه است. وی در نبود سهراب پسرش آنقدر به سوگواری می نشیند که جان خود را از دست می دهد یا آنگاه که بیژن به چاه می افتد منیژه گریان و نالان بر سر چاه اشک می ریزد و زمان را کنار محبوبش می گذراند و با او همراه است:
زن در شاهنامه / شبکه ی اینترنتی آفتاب
۳ - زن در شاهنامه و در ذهن و ضمیر حکیم توس: اساسی ترین نکته در شاهنامه در مورد زن این است که در هیچ داستانی از شاهنامه نمی توان مدعی شد که داستان بدون نقش و تاثیر و حضور زن پایان پذیرد. زن در شاهنامه از نوعی طهارت، شان ، جایگاه و منزلت، حرمت و اعتبار خاص برخوردار بوده و بزرگترین و شاخصترین جلوه ی زن در شاهنامه این است که او به عنوان موجودی خردمند، هنرمند، صاحب رای، وفادار به شوهراست. چهره هایی که فردوسی از زنان در شاهنامه مطرح کرده است نشان می دهد که زنان بهترین و سرآمدترین کسانی هستند که میتوانند الگو باشند. گُردآفرید، سودابه، تهمینه و منیژه از شخصیتهای کامل و عاری از نقص در شاهنامه هستند: امرالله قاسمی
۴ - «گردآفرید» و «گردیه»: در شاهنامه درباره بانوی جنگاور ایرانی «گردآفرید» در جنگ با «سهراب» چنین می خوانیم:
کجا نام او بود گردآفرید/ که چون او به جنگ اندرون کس ندید/ بپوشید درع سواران جنگ / نبود اندر آن کار جای درنگ/ نهان کرد گیسو بزیر زره / بزد بر سر ترگ رومی گره/ فرود آمد از دژ بکردار شیر / کمر بر میان باد پای بزیر/ به پیش سپاه اندر آمد چون گرد / چو رعد خروشان یکی ویله کرد/ که گردان کدامند و جنگ آوران / دلیران و کار آزموده سران/ که بر من یکی آزمونرا به جنگ / بگردد بسان دلاور نهنگ/ ز جنگ آوران لشکر سرفراز / مر او را نیامد یکی پیش باز
درباره «گردیه» خواهر «بهرام چوبین» در جنگ با «خاقان» چنین می خوانیم:
بدو گردیه گفت کاینک منم/ که بر شیر درنده اسب افکنم/ همان خواهر پهلو نامدار / بنیزه در آمد بنزد سوار/ یکی نیزه زد بر کمر بند اوی / که بگذاشت حفتان و پیوند اوی/ چون از پشت باره در آمد نگون / همه ریگ شد زیر او جوی خون/ یلان سینه با آن گزیده سپاه / برانگیخت اسب اندر آن رزمگاه/ همه لشکر چین همی برشکست / بسی کشته افکند و چندی بخست/ دو فرسنگ لشکر همی شد ز پس / بر اسبان نماندند بسیار کس/ سراسر همه دشت شد رود خون / یکی بی سر و دیگری سرنگون/ چو پیروز شد سوی ایران کشید / بر شهریار دلیران کشید/ بروز چهارم به آموی شد / ندیدی زنی کو جهانجوی شد
http://pajuhesh-iranshenasi.blogfa.com/post-60.aspx
"زن ستیزی" در شاهنامه ی فردوسی
۱ - شعرهای زن ستیزانه ی فردوسی در نوشتاری از دکتر ابوالفضل خطیبی
http://aryaadib.blogfa.com/post-609.aspx
۲ - اتهام زن ستیزی در شاهنامه پژوهشی از بهرام روشن ضمیر
http://pajuhesh-iranshenasi.blogfa.com/post-60.aspx
۳ - شاخصترین جلوه ی زن در شاهنامه این است که از او به عنوان موجودی خردمند، هنرمند، صاحب رای، وفادار به شوهر و گاهی هم فتنه انگیز سخن رفته است : امرالله قاسمی
۴ - از برخي سروده هاي فردوسي چنين بر ميايد كه در اجتماع نميتوان زني را يافت كه طرف مشورت قرار گيرد، لذا شركت آنان در مسايل اجتماعي لطمه اي جبران ناپذير برپيكر جامعه وارد مي سازد: همي خواست ديدن در راستي/ ز كار زن آيد همي كاستي - يا: كه پيش زنان راز هرگز مگوي/ چوگويي سخن باز يابي به كوي - بدو گفت كز مردم سرفراز/ نزيبد كه با زن نشيند به راز - يا: دگر بشكني گردن آز را/ نگويي به پيش زنان راز را
قابل ذکر است كه ادبیات آینه ی فرهنگ مردم در هر دوران است و فردوسی نیز بنا به تجارب اجتماعی و دریافتهای شخصی خود، در این ابیات تردید خود را نسبت به رازداری زنان ابراز داشته است.طبیعی است پذیرش این دیدگاه در هر دوران و جامعه طرفداران و مخالفان خاص خودش را دارد.
http://www.naria2.blogfa.com/post-5.aspx
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2016/04/blog-post_22.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/03/blog-post_8004.html