۱۳۹۸ آبان ۱۶, پنجشنبه

مجموعه ی ملکه های نامدار ایران: ۵ - ملکه شیرین بانو دومین همسر خسرو پرویز پادشاه ساسانی



ملکه شیرین از شهبانوان پرنفوذ ساسانی و از معشوقه ‌های مشهور و کامروای ادب فارسی است. او محبوب‌ترین همسر خسرو پرویز شاه مقتدر ساسانی بود. شیرین را شهبانویی ایرانی ارمنی‌ الاصل دانسته ‌اند که خسرو پرویز دلباخته او شد. بر اساس نوشته‌ها، بسیار زیبا و مورد علاقه و پرستش خسرو پرویز بود. سبئوس (اسقف مسیحی و تاریخ ‌نگار ارمنی سدهٔ هفتم پس از میلاد) از او با عنوان شهبانوی بزرگ یاد کرده است.
طبق منابع، نفوذ شیرین بر خسرو به حدی بود که در سال ۶۲۷ میلادی خسرو پسرش مردانشاه را که از شیرین زاده شده بود بجای شیرویه پسر ارشدش که از ماریا (مریم) همسر رومی اش بود به عنوان ولیعهد و جانشین بعد از خود انتخاب نمود، این کار بعدها موجب توطئه ای خونین در دربار شد و شیرویه بعد از نیل به مقصود خود و بدست آوردن تاج و تخت شاهی نخست مردانشاه برادر ناتنی اش که ولیعهد قانونی بود را کشت و سپس ۱۷ برادر تنی و ناتنی اش را نابود کرد. شیرویه به شیرین چشم داشت، با آنکه بیش از پنجاه بهار از عمر شیرین گذشته بود اما همچنان بسیار جذاب و دلربا بود و بقول ابوبکر خوارزمی هر چه بر سنش می‌افزود روز به روز زیباتر می‌شد پس کس نزد شیرین فرستاد که یا به زناشویی من درآ یا مجازات شو که اگر به زنی من درآیی تو را همچون دوران پدر سرور زنان کنم و حتی بیشتر به تو بخشم. شیرین که در ظاهر به خواست شیرویه رضا داده بود دو شرط برای او گذاشت و ان دو شرط این بود: نخست اینکه اموال و دارایی‌های او و فرزندانش را که غصب کرده‌اند به وی بازگردانند دوم اینکه پیش از آنکه خسرو پرویز را به خاک سپارند به مزار او برود. شیرویه با کمال میل پذیرفت، سپس شیرین اموال خود به نیازمندان بخشید و کنیزان و خدمتکارانش را آزاد کرد سپس بهترین و پاکیزه ‌ترین لباس ها را پوشیده خود را به زیبایی تمام بیاراست و انگشتری که زیر نگین زهری کشنده جا داده بود در انگشت کرد و به مزار خسرو پرویز درآمد و کالبدش را در آغوش گرفت با دندان نگین را کند و زهر را نوشید و درحالی که دست در گردن خسرو داشت جان سپرد. خبر آن را به شیرویه رسانیدند، دریغ و افسوس گفت و دستور داد شیرین را همان گونه که هست در کنار پیکر خسرو پرویز باز گزارند و در
آرامگاه را به بندند و چنان کردند
عشق فرهاد به شیرین
به گفته ی نظامی و برخی مورخان فرهاد که مهندسی برجسته در سنگ‌تراشی و نگارگری بود در مأموریتی دل در گرو عشق شیرین بست و شیفته وی شد (به عقیده نظامی این جریان زمانی اتفاق افتاده بود که شیرین هنوز به ازدواج رسمی با خسرو درنیامده بود و در کاخی در بهیستون اقامت داشت) خسروپرویز از این جریان اطلاع یافت و خشمگین شده اما چون جرمی برای کشتن او ندید او را فریفت و به کندن کوه بیستون واداشت، با این شرط که اگر در این کار توفیق یافت دل از عشق شیرین می‌کشد، اما امید او به این بود که جان بر سر این کار ببازد. فرهاد با شوق و توانایی خاصی به این کار پرداخت و پاره‌های سنگین کوه را که ده مرد از برداشتن آن عاجز بودند، کَند. گویند به تحریک خسرو پرویز پیرزنی به دروغ خبر مرگ شیرین را به او داد و
فرهاد به شنیدن این خبر تیشهٔ خود را بر فرق خویش کوبید و در دم جان سپرد
همچنین نگاه کنید به
داستان شیرین و فرهاد در خمسهٔ نظامی
شیرین در ادبیات و فرهنگ پارسی
خصایصی چون عشق، استواری، صبر، وفاداری به شوهر و پاکدامنی و مرگ پرافتخارش او را به زنی اعلا و آرمانی در تاریخ و ادبیات بدل کرده‌است. به روایت نظامی گنجوی شیرین بزرگ زاده‌ای از تبار شاهان ارمنستان بود که بعدها نیز یک چند به جای عمه‌اش بر تخت نشست اما بعد از ازدواج با خسرو فرمانروایی بر ارمنستان را رها کرد. براساس همین روایت او زنی پاکدامن و وفادار و صبور بود و وفاداری و عشق خالص او به خسرو زبانزد بود. در منظومهٔ نظامی حدیث وصال خسرو و شیرین پس از فراز و نشیب‌ها و دوری‌های فراوان، با آب و تاب بازگفته شده و صورتی بس عاشقانه خود، گرفته‌است. چهره شیرین در شاهنامه استوارتر و با صلابت تر است هر چند از او در شاهنامه کم سخن به میان رفته اما او نماد یک زن نمونه است که همواره در کنار و همدم شوهر خویش است و جز او مهر کسی را در دل ندارد به حدی که وقتی شیرویه پس از مرگ پدر به او پیشنهاد همخوابگی و اعتبار و ثروت‌های کلان دوره پدرش را می‌دهد او مرگ در کنار تنها عشقش را به خفت همخوابگی با شیرویه ترجیح می‌دهد و به چهره ای آرمانی مبدل می‌گردد. شاعران و مورخان زیادی در باب او شعرها سروده و داستان سرایی‌ها کرده‌اند. فردوسی گوید که پرویز جز شیرین هیچ‌کدام از دختران بزرگان و شاهان را نمی‌پسندید:
پسندش نبودی جز او در جهان  ز خوبان و از دختران شهان
 نظامی در باب وی گوید:
شب افروزی چو مهتاب جوانی  سیه چشمی چو ماه زندگانی
در آن مجلس که او لب برگشادی  نبودی کس که حالی جان ندادی
کسی را کان سخن در گوش رفتی  گر افلاطون بدی از هوش رفتی
همچنین نگاه کنید به 
داستان خسرو و شیرین در خمسهٔ نظامی
حماسه ی خسرو و شیرین و روایتی دیگر از چگونگی پایان زندگی شیرین
شاهزاده ارمنی و برادر زاده و جانشین مهین بانو فرمانروای ارمنستان و زنی خردمند که همسر وفادار خسروپرویز بود. در آن زمان ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران بود. خسروپرویز و شیرین حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشاه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند. داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است. پس از این که خسرو پرویز بدست افسری جوان به نام مهرهرمز (که پدرش مرزبان نیم روز “بابل و عراق” بوده و دو سال پیش از این واقعه، به دست خسروپرویز مجازات شده بود) کشته می‌شود، به پسرش شیرویه گفت که من به عنوان ملکه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم و در حالی که زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشیع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست که او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در کنار جسد همسرش، خود را کشت
کاخ شیرین
کاخ شیرین در شهرستان کنونی قصرشیرین که با نام عمارت خسرو نیز شناخته می‌شود بدستور خسرو پرویز به عنوان تفرجگاه و محلی امن بدور از مسائل سیاسی و حکومتی برای آسایش همسر محبوبش شیرین در منطقه ای گرمسیری و خوش آب و هوا ساخته شد که خرابه ‌های آن در این شهرستان هنوز باقی ست. خسرو و شیرین و همراهانشان زمستان را در این منطقه گرمسیری به تفریح و شکار می‌پرداختند. شهرستان قصر شیرین نیز بعلت مجموعه کاخ هایی که برای شیرین بنا شده ‌است به این نام مشهور گشته است
*
پژوهش و تدوین
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.com/2019/11/blog-post_7.html
بخش های پیشین مجموعه ی ملکه های نامدار ایران
=====================