تخت جمشید: نام محلی پایتخت داریوش بزرگ است که از لحاظ وسعت، عظمت و شکوه، مهمترین مجموعه ی باستانی هخامنشی در ایران است. این مجموعه ی بی نظیر در دامنه ی کوه رحمت (کوه مهر)، در مقابل جلگه مرودشت و در شمال شرقی شیراز قرار دارد. یونانیان و به تبع آنها اروپائیان، گاهی آنرا "پرسه پلیس"، "پرسَپُلیس" (با کسر "پ" اول، فتح "سین" اول و ضم "پ" دوم) یا "پرسپولیس" می خوانند؛ اما نام تاریخی آن که در کتیبه های کاخ ها ثبت شده پارسَه به معنای شهر مردمان پارسی است.
http://www.anobanini.ir/travel/fa/fars/1385/10/post_19.php
تخت جمشید : با نگاهی شاعرانه
با نگاهی شاعرانه بر یکی از کهن ترین آثار باستانی ایران : تخت جمشید ، سروده هایی از فردوسی ، حافظ ، سعدی ، نظامی گنجوی ، سنایی ، پروین اعتصامی ، شهریار ، نادر نادرپور، فریدون مشیری و دیگران را با یکدیگر مرور می کنیم :
زنجیر سروده هایی درباره ی تخت جمشید
از آن پس برآمد ز ایران خروش/ پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش
سیه گشت رخشنده روز سپید/ گسستند پیوند از جمشید
برو تیره شد فرهٔ ایزدی/ به کژی گرایید و نابخردی
سواران ایران همه شاهجوی/ نهادند یکسر به ضحاک روی
به شاهی برو آفرین خواندند/ ورا شاه ایران زمین خواندند
کی اژدهافش بیامد چو باد/ به ایران زمین تاج بر سر نهاد
سوی تخت جمشید بنهاد روی/ چو انگشتری کرد گیتی بروی
دلم سیر شد زین سرای سپنج/ خدایا مرا زود برهان ز رنج : فردوسی
سیه گشت رخشنده روز سپید/ گسستند پیوند از جمشید
برو تیره شد فرهٔ ایزدی/ به کژی گرایید و نابخردی
سواران ایران همه شاهجوی/ نهادند یکسر به ضحاک روی
به شاهی برو آفرین خواندند/ ورا شاه ایران زمین خواندند
کی اژدهافش بیامد چو باد/ به ایران زمین تاج بر سر نهاد
سوی تخت جمشید بنهاد روی/ چو انگشتری کرد گیتی بروی
دلم سیر شد زین سرای سپنج/ خدایا مرا زود برهان ز رنج : فردوسی
ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ/ از این فسانه هزاران هزار دارد یاد
قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش/ ز کاسه ی سر جمشید و بهمن است و قباد
که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند/ که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد : حافظ
قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش/ ز کاسه ی سر جمشید و بهمن است و قباد
که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند/ که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد : حافظ
دردیست در دلم که گر از پیش ، آب چشم/ برگیرم آستین ، برود تا به دامنم
گر پیرهن به درکنم از شخص ناتوان/ بینی که زیر جامه ، خیالی ست یا تنم
شرط ست احتمال جفاهای دشمنان/ چون دل نمیدهد که دل از دوست برکنم
دردی نبوده را چه تفاوت کند که من/ بیچاره درد میخورم و نعره میزنم
بر تخت جم ، پدید نیاید شب دراز/ من دانم این حدیث ، که در چاه بیژنم : سعدی
گر پیرهن به درکنم از شخص ناتوان/ بینی که زیر جامه ، خیالی ست یا تنم
شرط ست احتمال جفاهای دشمنان/ چون دل نمیدهد که دل از دوست برکنم
دردی نبوده را چه تفاوت کند که من/ بیچاره درد میخورم و نعره میزنم
بر تخت جم ، پدید نیاید شب دراز/ من دانم این حدیث ، که در چاه بیژنم : سعدی
سر تخت جمشید ، جای تو باد
سریر سران، خاک پای تو باد : نظامی گنجوی
سریر سران، خاک پای تو باد : نظامی گنجوی
فروغ از تست انجم را ، برین ایوان مینوگون
شعاع از تست مر مه را ، برین گردون مینایی
بدایع را به گیتی در ، به حکمتها تو بر سازی
کواکب را به گردون بر ، به قدرتها تو آرایی
بسان تخت جمشیدی ، تو گردون را کنی جلوه
بسان تاج نوشروان ، زمینها را به پیرایی : سنایی
شعاع از تست مر مه را ، برین گردون مینایی
بدایع را به گیتی در ، به حکمتها تو بر سازی
کواکب را به گردون بر ، به قدرتها تو آرایی
بسان تخت جمشیدی ، تو گردون را کنی جلوه
بسان تاج نوشروان ، زمینها را به پیرایی : سنایی
تخت جمشید حکایت کند ار پرسی/ که چه آمد به فریدون و چه شد بر جم
ز خوشیها چه شوی خوش که درین معبر/ به یکی سور قرین است دو صد ماتم
تو به نی بین که ز هر بند چسان نالد/ ز زبردستی ایام بزیر و بم
داستان گویدت از بابلیان بابل/ عبرت آموزدت از دیلمیان دیلم
فرصتی را که بدستست، غنیمت دان/ بهر روزی که گذشتست چه داری غم : پروین اعتصامی
ز خوشیها چه شوی خوش که درین معبر/ به یکی سور قرین است دو صد ماتم
تو به نی بین که ز هر بند چسان نالد/ ز زبردستی ایام بزیر و بم
داستان گویدت از بابلیان بابل/ عبرت آموزدت از دیلمیان دیلم
فرصتی را که بدستست، غنیمت دان/ بهر روزی که گذشتست چه داری غم : پروین اعتصامی
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی/ حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
عروس بخت یکشب تا سحر با کس نخوابیده/ عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس
جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است/ برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس : شهریار
عروس بخت یکشب تا سحر با کس نخوابیده/ عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس
جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است/ برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس : شهریار
بنگر این بیغوله را از دور / طاق هایش ریخته ، دروازه هایش رو به ویرانی
پایه هایش ، آیه هایی از پریشانی/ وصف آبادانی اش در داستان های کهن ، مسطور
قصه ی ویرانی اش ، مشهور / مار در او هست ، اما گنج ؟
خانه های روشن و تاریک او ، چون عرصه ی شطرنج
سر ستون های نگون بر خاک او/ چون مهره های کهنه ی این بازی شیرین
اسب و فیل و بیدق و فرزین / هر یکی در خانه ای محصور
راستی ، آیا کدامین دست/ با این نطع بدفرجام بازی کرد ؟
یا کدامین فاتح اینجا ترکتازی کرد ؟
از تو می پرسم ، الا ای باد غمگین بیابانی
ای که آواز عزایت را درین ویرانه می خوانی
آتشی ناچیز بود آیا که با او دشمنی ورزید ؟
یا زمین در زیر پای شوکت و آبادی اش لرزید ؟
بنگر این بیغوله را از دور / هر چه می بینی در او ، مرگ است و ویرانی
عرصه ی جاوید آشوب و پریشانی
مهره ی شاهش ازین لشکرکشی ها ، مات/ با چنین شطرنج نفرین کرده ی تاریخ
هیچ دستی نیست تا بازی کند ، هیهات : نادر نادرپور
پایه هایش ، آیه هایی از پریشانی/ وصف آبادانی اش در داستان های کهن ، مسطور
قصه ی ویرانی اش ، مشهور / مار در او هست ، اما گنج ؟
خانه های روشن و تاریک او ، چون عرصه ی شطرنج
سر ستون های نگون بر خاک او/ چون مهره های کهنه ی این بازی شیرین
اسب و فیل و بیدق و فرزین / هر یکی در خانه ای محصور
راستی ، آیا کدامین دست/ با این نطع بدفرجام بازی کرد ؟
یا کدامین فاتح اینجا ترکتازی کرد ؟
از تو می پرسم ، الا ای باد غمگین بیابانی
ای که آواز عزایت را درین ویرانه می خوانی
آتشی ناچیز بود آیا که با او دشمنی ورزید ؟
یا زمین در زیر پای شوکت و آبادی اش لرزید ؟
بنگر این بیغوله را از دور / هر چه می بینی در او ، مرگ است و ویرانی
عرصه ی جاوید آشوب و پریشانی
مهره ی شاهش ازین لشکرکشی ها ، مات/ با چنین شطرنج نفرین کرده ی تاریخ
هیچ دستی نیست تا بازی کند ، هیهات : نادر نادرپور
ای عقاب در افتاده برخاک/ شهپرت گرچه بسته است ، باز است
ای همای پر افشانده بر سنگ/ بال های تو در اهتزاز است
گرچه دشمن به زیرت فکنده ست/ جای تو همچنان بر فراز است
مهر تو در دل ما فزون باد/ تخت جمشید!/ تاج تاریخ!
ای فروغ به ظلمت نشسته / ای شکوه به هم درشکسته
گرچه روی تو را می خراشند/ گرچه نام تو را می تراشند
تا جهان باقی است و مهر باقی است/ آسمانی تر از نام خورشید
نام پاک تو خواهد درخشید : فریدون مشیری
ای همای پر افشانده بر سنگ/ بال های تو در اهتزاز است
گرچه دشمن به زیرت فکنده ست/ جای تو همچنان بر فراز است
مهر تو در دل ما فزون باد/ تخت جمشید!/ تاج تاریخ!
ای فروغ به ظلمت نشسته / ای شکوه به هم درشکسته
گرچه روی تو را می خراشند/ گرچه نام تو را می تراشند
تا جهان باقی است و مهر باقی است/ آسمانی تر از نام خورشید
نام پاک تو خواهد درخشید : فریدون مشیری
من کجا ی این جها ن را دوست دارم/ من کد ا مین مرد ما ن را دوست دارم
دوستان و دود ما ن را دوست دارم/ جاودا ن ، آزاد گا ن را دوست دارم
من وطن را ، آشیا ن را دوست دارم/ من در آ نجا بس مکا ن را دوست دارم
ازهرند و از سهند و تا نهاو ند/ ازکرج ، از اوج توچال ، تا دماوند
ازمزار کوروش واز پایگاه تخت جمشید/ تا به کنگاور کنار معبدافسانه ناهید
از سمنگا ن تا کناره ، راه چا لو س/ از ورای صخره ها وجلگه ها ی سبز زا گر و س
تا به زیر آ سمان پرستاره ، شهرکرما ن/ یا بسوی تپه ها ی نفتی مسجد سلیما ن
من کجای این جها ن را دوست دارم/ من وطن را ، آشیا ن را دوست دارم
بر گرفته از قصیده ی"ایران من" سروده ی دکتر منوچهر سعا دت نوری
http://iranian.com/main/blog/m-saadat-noury-50.html
دوستان و دود ما ن را دوست دارم/ جاودا ن ، آزاد گا ن را دوست دارم
من وطن را ، آشیا ن را دوست دارم/ من در آ نجا بس مکا ن را دوست دارم
ازهرند و از سهند و تا نهاو ند/ ازکرج ، از اوج توچال ، تا دماوند
ازمزار کوروش واز پایگاه تخت جمشید/ تا به کنگاور کنار معبدافسانه ناهید
از سمنگا ن تا کناره ، راه چا لو س/ از ورای صخره ها وجلگه ها ی سبز زا گر و س
تا به زیر آ سمان پرستاره ، شهرکرما ن/ یا بسوی تپه ها ی نفتی مسجد سلیما ن
من کجای این جها ن را دوست دارم/ من وطن را ، آشیا ن را دوست دارم
بر گرفته از قصیده ی"ایران من" سروده ی دکتر منوچهر سعا دت نوری
http://iranian.com/main/blog/m-saadat-noury-50.html
First Iranian Capital of Achaemenid Empire: Persepolis
Persepolis (Old Persian: Parsa, New Persian: Takht-e-Jamshid) is a site located in the southwest Iranian province of Fars, on the eastern edge of the broad plain called Marv Dasht. It was an ancient ceremonial capital of the second Iranian Dynasty, the Achaemenid Empire (648-330 BC), situated some 70 km northeast of modern city of Shiraz, not far from where the small river Pulwar flows into the Kur (Cyrus). It should be noted that the Median Empire (728-550 BC) has been considered as the first Iranian Dynasty in the history of Iran. The Medes are credited with the foundation of Iran as a nation and empire, and established the first Iranian empire, the largest of its day until Cyrus the Great established a unified empire of the Medes and Persians, often referred to as the Achaemenid Persian Empire. To the ancient Persians, the Persepolis was known as Parsa, meaning the city of Persians, Persepolis being the Greek interpretation of the name (Perse, meaning Persian plus Polis, meaning city) or the Capital of Persia.
Persepolis (Old Persian: Parsa, New Persian: Takht-e-Jamshid) is a site located in the southwest Iranian province of Fars, on the eastern edge of the broad plain called Marv Dasht. It was an ancient ceremonial capital of the second Iranian Dynasty, the Achaemenid Empire (648-330 BC), situated some 70 km northeast of modern city of Shiraz, not far from where the small river Pulwar flows into the Kur (Cyrus). It should be noted that the Median Empire (728-550 BC) has been considered as the first Iranian Dynasty in the history of Iran. The Medes are credited with the foundation of Iran as a nation and empire, and established the first Iranian empire, the largest of its day until Cyrus the Great established a unified empire of the Medes and Persians, often referred to as the Achaemenid Persian Empire. To the ancient Persians, the Persepolis was known as Parsa, meaning the city of Persians, Persepolis being the Greek interpretation of the name (Perse, meaning Persian plus Polis, meaning city) or the Capital of Persia.
The First Builders: The first capital of Achaemenid Dynasty was established in Pasargadae, 70 Kilometers to the north. Pasargadae was first built by Cyrus the Great (reigned 558-529 BC) and before long the capital was moved to Susa the western district, then known as Elam, which occupied a more important position in political and economic relationships with Mesopotamia. Since that time, Pasargadae came to hold religious significance rather than political. It is documented that Darius the Great (522-486 BC) powerfully demanded the building of Persepolis, collecting materials and gathering architects and workers from all over the Persian Empire. He built many palaces and the largest and most complex building in Persepolis was the audience hall or Apadana with 36 columns, accessible by two monumental stairs.
The Site: The site of Persepolis consists of many monuments built on a large terrace made by leveling a part of the mountain and piling up blocks of stone. The great terrace measured about 500 meters extending north to south and about 400 meters east and west and is 10 to 13 meters high facing the plain. The buildings include facilities for public ceremonies and reception of foreign delegates, privet royal palace buildings and also such minor ones as treasuries. The important public buildings are the Hundred Column Hall built by Darius the Great, and the Apadana and the Tripylon completed by his son, Xerxes I. The minor facilities are exemplified by treasuries, barracks, the stairway of the terrace and the Xerxes gate. Most of the above mentioned buildings were constructed in the reigns of Darius the Great and Xerxes I (reigned 486-465 BC) the most prosperous periods of the Achaemenid Dynasty. They are magnificent art works as well as living materials for historical studies. After the time of Darius and his son, Xerxes I, the successors of the Dynasty also added some buildings to the site until this capital was sadly burned down and destroyed by Alexander, the Greek invader, in 330 BC.
Toghrol-e-Saljughi, the author of the Book of Wonders (in Persian: Ajab-Nameh), considered the monuments of Pasargadae and Persepolis to be among the works which supernatural beings or fairies (in Persian: Jen-o-Pary) had made. In his book, Toghrol-e-Saljughi wrote that, "Know that the work of a genius or supernatural being is no delusion, and anyone who has seen the province of Fars, and the place of Soloman, on him be peace, let him know that the massive ruins and sculptured figures there are the works of a genius. And in the palace of Jamshid, as it is called, a thousand columns have been put up, each one of which is 48 cubits in height, and their girth is such that four men cannot encompass it with their arms extended, and it was not within human capacity to set them up, and many have claimed that in that age, even by mechanical means, it would not be possible".
Persepolis in Poetry: Persepolis has been the subject of Persian poems for centuries. Those poems have been composed in different categories or traditions, Epic (Hemaasi), Patriotic (Meehani), and Didactic (Aamoozeshi or Pandi). A Chain of Persian Poems on Persepolis as selected by this author (MSN) may be viewed online here
It should be also noted that in 1922 when Qajar Dynasty was in power in Iran, the late Iranian poet Danesh Noubakht Shirazi, wrote a poem in reference to Persepolis and entitled it as “This Great Site of Persepolis”. His poem was later appeared in the “Anthology of the Poems composed by 74 Iranian Poets”, which was published in 1933.
Iranian poet Seyamak Ghambari also wrote an English poem on Persepolis in 2010.
http://www.poemhunter.com/poem/persepolis-takhte-jamishid/
In his poem, he noted that, “Memory of ancient times, stored in pillars of stone, Magnificent, majestic and yet elegant Throne. Reminder of Persian Empire once before, the greatest kings world had ever known, Ruled their kingdom with their much wisdom”. Manouchehr Saadat Noury, PhD
http://www.poemhunter.com/poem/persepolis-takhte-jamishid/
In his poem, he noted that, “Memory of ancient times, stored in pillars of stone, Magnificent, majestic and yet elegant Throne. Reminder of Persian Empire once before, the greatest kings world had ever known, Ruled their kingdom with their much wisdom”. Manouchehr Saadat Noury, PhD
References
Ganjoor Website (2010): Online Poetry Collection (in Persian).
Ghambari, S. (2010): Online Poem on Persepolis.
Iran Chamber Website (2010): Online Article on Parse or Persepolis: Ancient Capital of Persian-Achaemenid-Empire.
Saadat Noury, H. (1933): Flowers of Literature (An Anthology of the Poems composed by 74 Iranian Poets), Akhgar Publications, Isfahan, Iran (in Persian).
Saadat Noury, M. (2006): Online Article on “A Historical-Poetical Note on Persepolis”.
Saadat Noury, M. (2010): Online Chain of Persian Poems on Persepolis.
Stronach, D. & Codella, K. (1997): Online Article on Persepolis (Parsa).
Wikipedia Encyclopedia (2010): Online Note on Persepolis.
Ganjoor Website (2010): Online Poetry Collection (in Persian).
Ghambari, S. (2010): Online Poem on Persepolis.
Iran Chamber Website (2010): Online Article on Parse or Persepolis: Ancient Capital of Persian-Achaemenid-Empire.
Saadat Noury, H. (1933): Flowers of Literature (An Anthology of the Poems composed by 74 Iranian Poets), Akhgar Publications, Isfahan, Iran (in Persian).
Saadat Noury, M. (2006): Online Article on “A Historical-Poetical Note on Persepolis”.
Saadat Noury, M. (2010): Online Chain of Persian Poems on Persepolis.
Stronach, D. & Codella, K. (1997): Online Article on Persepolis (Parsa).
Wikipedia Encyclopedia (2010): Online Note on Persepolis.
Originally published on 23 June 2010 here: http://iranian.com/main/blog/m-saadat-noury/persepolis.html
MSN Selected Articles