موقعیت جغرافیایی سبزوار و نام شناسی آن
سبزوار نام شهری است مشهور در خراسان - در قدیم الایام شهری بزرگ در آن اراضی بوده که اکنون جز ارکی از آن باقی نمانده و جعفرآباد نام قلعه ٔ محکم در آنجا ساخته شده بدست خوانین شادلو است. بیک فرسنگ فاصله در زیر دست آن جاده دزی خراب است و آن را "دز سپید" خوانده اند... حدود آن بشرح زیر است : از خاور بکوه سرخ و ارتفاعات خاوری دهنو سلیمان آباد و سنگرد و شهرستان نیشابور، از باختر بشهرستان بجنورد و شهرستان شاهرود، از جنوب بشهرستان کاشمر، از شمال به شهرستان قوچان و بجنورد: تارنمای واژه نامه ی پارسی ویکی
سبزوار به دلیل آبادی زیاد به این نام خوانده می شود. نام های پیشین سبزوار ساسویه آباد، بیهه و بیهق بوده است: تارنمای ویکیپدیا
نبرد رستم و سهراب و کشته شدن سهراب در سبزوار: متون و اسنادی همچون کتاب “هفت اقلیم” نوشته ی “احمد رازی” میگوید: تا دویست سال پیش در سبزوار، میدانی بوده و گفته اند در آن میدان رستم با سهراب مصاف داده است و سپس “برهان قاطع” که در سالهای ۱۰۶۴ هجری قمری تالیف شده می نویسد: “هجیر” نام پسر “قارون بن کاوه” است که او را سهراب وقتی که به ایران میرفت در پای قلعه ی سپید در سبزوار در جنگ زنده گرفت. فردوسی در شاهنامه سروده است که:
دژی بود کَش خواندَندی سپید/ بَران دژ بُد ایرانیان را امید - نگهبان دژ رزم دیده هَجیر/ که با زور و دل بود با گرز و تیر
“فرهنگ آنندراج” هم در این خصوص آورده است: صحرای جنگ رستم و سهراب جانب خراسان بود که همان جا کشته شد… و دژ سفید که هجیر در آن بود و سهراب او را گرفته، نه به قلعه ی سفید فارس؛ بلکه در اراضی خراسان بوده که در این ایام شهر سبزوار در آن واقع است.
“تاریخ بیهق” هم در این باره چنین آورده است: این قلعه را که در میدان قصبه ی سبزوار است “سپید دژ” خوانده اند.
الهام شمس مینویسد: "طبق روایت شاهنامه سهراب پس از مرگش به زابلستان منتقل میشه. بنابراین دلیل این اعتقاد (که نبرد رستم و سهراب و کشته شدن سهراب در سبزوار بوده) چی میتونه باشه؟ جوابی که من به این سوال دادم این بود که عشق مردم دیار سبزوار به شاهنامه و شاهنامه خوانی طی قرون و اعصار(که شواهدش در کتب تاریخی هست) سبب شده که شخصیت سهراب رو از آن خود بکنند و مثلا یک یادمان برای او در شهر خودشون بنا کنندکه چنین دلیلی از نظر من عمیقا شایسته ی ستایش و احترامه و حاکی از یک فرهنگ سترگ و تاریخی پویا برای شهر سبزوار داره. صد البته دلایل دیگه ای هم میتونه مطرح بشه": مجله اینترنتی سبزواریها.
پیشینه ی تاریخی و وجه تسمیه ی سبزوار: به استناد قرائن باستان شناسی، محوطه های کهن ناحیه ی سبزوار به صورت زیستگاه های وسیع حداقل هزاره سوم پیش از میلاد را دربرمی گیرد و از طرفی نشانگر ارتباط فرهنگی ساکنان آن با اقوام متمدن در ایران مرکزی، سیستان و آسیای میانه است. در دوره ی تاریخی، سبزوار جزء قلمرو پارتیان بوده و وجود آتشکده آذر بر زین مهر، اهمیت تاریخی و مذهبی این منطقه را در دوره ی ساسانی نشان می دهد. بیهق نام دیرینه ی ناحیه ای از خراسان بوده است که اکنون آنرا سبزوار خوانند، نام بیهق ظاهراً معرب واژهای فارسی است که شکل ریشۀ آن را نمی توان به طو قاطع معین کرد. سبزوار از دیر زمان مهد دانش و فرهنگ بوده و جایگاه خاصی را از این نظر در میان شهرهای دیگر به خود اختصاص داده است. در وجه تسمیه ی سبزوار نوشته شده است: سبزوار را ساسویه بن شاپور بنا کرده است و سبزوار در اصل ساسویه آباد بوده است و گفته اند پسر ابن ساسویه، یزدخسرو بود که خسرو شیر،خسرو آباد و خسروجرد را بنا کرده است. ظهیرالدین ابوالحسن بیهقی، معروف به ابن فندق بیهقی و فرید خراسان (حکیم و ادیب مشهور ایران و از ریاضیدانان بزرگ سده ی ۶ هجری قمری) بنیاد سبزوار را به ساسانیان نسبت داده است: تارنمای حسین بهرآبادی
روستای افچنگ در سی کیلومتری شهر سبزوار قرار دارد.این روستا زیباترین و خوش آب و هوا ترین و یکی از مناطق تفریحی منطقه سبزوار است. پیشینه روستا مربوط به اقوام آریایی است: تارنمای ویکیپدیا
شهر زیر زمینی در روستای آزادوار سبزوار: تارنمای یوتیوب
اسطورهها و افسانهها در سبزوار: مردم سبزوار معتقدند جنگ ایرانیان و تورانیان در حوالی سبزوار اتفاق افتادهاست. همین طور معتقدند گور سهراب در این شهر و در محل فعلی شهرداری سبزوار قرار داشتهاست و کلاه خود و زره مکشوفه در سال های گذشته به موزه آستان قدس رضوی تحویل شده و شهرداری سبزوار در حال حاضر بنای یادبودی بر آن نهاده است. هر چند بسیاری داستان رستم و سهراب را اثری اساطیری میدانند در تاریخ بیهقی مطالبی در این خصوص آمده است و در شرح مسافرت شاه طهماسب صفوی به خراسان و گذرش از شهر سبزوار به هنگام اجرای نمایش رستم و سهراب توسط کسانی که برای خیر مقدم به پیشواز شاه آمدهاند از اینکه مردم سبزوار این گونه با شاهنامه و مضامین آن آشنایند متعجب میشود: تارنمای ویکیپدیا
آیین زرتشت در سبزوار: دین و سنتِ زرتشتی، پس از هجوم اسکندر و کشته شدن موبدان برای مدت کوتاهی به خاموشی گرایید... در زمان اشکانیان تلاشهایی در جهتِ بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و سکههایی بنامِ ایزدان ضرب کردند و آتشکدههایی بوجود آوردند. از میانِ آنها آتشِ آذر برزین مهر در کوه ریوند سبزوار از اهمیت زیادی برخوردار بودهاست: تارنمای حکایت سرزمین آریایی
آتشکده ی آذر برزین مهر در سبزوار: این آتشکده در عهد ساسانی در ناحیه ریوند قرار داشته و یکی از سه آتشکده مهم زرتشتیان به شمار می آید... در شاهنامه فردوسی نام این منطقه به صورت ریونیز آمده است و قدمت آن ۵۰۰۰ سال بیان شده است. وجود این آتشکده نشان از اهمیت این منطقه در گذشته های دور دارد.
آتشکده آذربرزین مهر یکی از سه آتشکده بزرگ دوره ساسانیان و آتشکده دهقانان است. این آتشکده در ارتفاع ۲۰۶۱متری از سطح دریا و در کوهستان ریوند بین شاهرود ، سبزوار و در حوالی روستای فشتنق قرار دارد . آتشکده آذربرزین مهر در زبان پهلوی به نام آتور بورگین میتر خوانده می شود به معنی آتش مهر بالنده است. تاریخ ساخت آتشکده آذربرزین مهر بسیار کهن است به طوری که به زمان اشو زرتشت بازمی گردد. در کنار این آتشکده گیاهی به نام ریواس وجود دارد که طبق مدارک و شواهد موجود در دوره آریایی ها ( هزاره اول تا سوم قبل از میلاد ) از این گیاه نوشیدنی به نام هَومَه درست می شد و در مراسم دینی و مذهبی آریایی ها مورد استفاده قرار می گرفت. موبد اردشیر آذرگشسب درباره ی آتشکده آذربرزین مهر می آورد که این همان آتشی است که به روایتی اشوزرتشت در زمان برگزیده شدن به پیامبری در دست داشت و دست او را نمی سوزاند: تارنمای سربداران
مراسم چهارشنبه سوری در سبزوار: در ایران باستان شبی نزدیک به شب تحویل سال را جشن میگرفتند و از آن به نام "سور آخر" یاد میکردند. بعد از اسلام این شب مصادف با سهشنبه شب آخر سال شد از این پس سور آخر به «چهارشنبه سوری» تغییر نام داد. در شب چهارشنبه سوری در نقاط مختلف شهرستان سبزوار مراسم مختلفی برگزار میشود. در بیشتر نقاط در این شب نوعی آش تهیه میشود که به آش «جوشبره» معروف است... همچنین مردم با درست کردن چند کوپه آتش و پریدن از روی آن این شعر را میخوانند: «زِردی مُو اِز تو/ سُرخی تو از مُو»... کوزههای سفالی آسیب دیده در طول سال را برای شب چهارشنبه سوری جمع میکردند تا آن را بلاگردان خود و خانواده نمایند. روز چهارشنبه سوری بر بالای بام خانه میرفتند و کوزهها را دور سرشان میچرخاندن و به زمین میزدند. در برخی نقاط مراسم شال اندازی برگزار میشده است؛ یعنی مردی یا زنی شال خود را به خانه کسی میانداخت تا صاحب خانه به او صله بدهد این مراسم بطور خودجوش همه ساله در نقاط مختلف سبزوار برپا میشود: تارنمای سبزوار شهر دیرینه های پایدار
شهسوار
شهسوار یکی از شهرستان های مازندران کنار دریای خزر میان رامسر و چالوس است و از یازده دهستان و ۳۲۲ آبادی تشکیل شده است: تارنمای واژه نامه ی پارسی ویکی
شهرستان تنکابُن (شهسوار): از شهرستانهای استان مازندران در شمال ایران است. مردم این شهرستان گویش گیلکی دارند این شهرستان از سمت غرب به شهرستان رامسر، از شرق به شهرستان چالوس، از جنوب به رشته کوه های البرز و از شمال به دریای خزر متصل است. مرکز این شهرستان شهر تنکابن (شهسوار) است. شهرستان تنکابن چهارمین شهرستان بزرگ مازندران است و پرجمعیت ترین شهرستان غرب مازندران است. وسعت این شهرستان ۲۱۴۰ کیلومتر است: تارنمای ویکی پدیا
مردمان تنکابُن (شهسوار): در مورد سکنه ی باستانی و بومی تنکابن باید گفت که آنها را منتسب به آماردها میدانند، در دوران بسیار کهن یعنی در زمانی که شاهان هخامنشی بر ایران فرمان میراندند، در کرانه جنوبی دریای خزر اقوام کادوسی و تپوری و آماردها میزیستند... به ویژه استخوان هایی که در نواحی کوهستانی این منطقه پیدا شده حاکی از آن است که اقوامی از آماردها (آمردها) در این دیار سکونت داشهاند: تارنمای آسمونی
آمارد، اَمراد، آمار یا مرداها (به زبان سکایی: آمارد، به زبان پهلوی: آمویی) قومی آریایی و سکایی که در شمال ایران و در مجاورت رود قزل اوزن زندگی میکردند. آماردها قومی مستقل شناخته بودند، شاید تاتها، تالشها و دیلمان و آموییان را بتوان فرزندان آنان دانست. بنابر نظر ریچاردفرای , آملی کورت و دانشنامه ایرانیکا، آماردها آریایی و قومی نیرومند و جنگجو بودهاند. واژه گیلمرد که به بیشتر ساکنین بومی استان گیلان اطلاق میشود از ترکیب واژه های گیل و آمارد میباشد که از اخلاف اقوام گیل و آمارد میباشند: تارنمای ویکی پدیا
مردمان تبرستان (مازندران) و خاندان اسپهبدان/ نوشتاری از همین نگارنده: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
سبزوارها و شهسوار های دیگر
سبزوار: روستایی از دهستان خسرو آباد از توابع بخش چنگ الماس شهرستان بیجار در استان کردستان ایران
سبزوار: روستایی از توابع بخش ویسیان شهرستان خرمآباد در استان لرستان ایران
سبزوارکشمیر: روستایی از توابع بخش میرجاوه شهرستان زاهدان در استان سیستان و بلوچستان ایران
سبزوار: نام قدیمی ولسوالی شیندند و شهر شیندند در جنوب ولایت هرات، افغانستان
شهسوار: روستایی از توابع بخش منج شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری ایران
شهسوار: روستایی از توابع بخش سرشیو شهرستان مریوان در استان کردستان ایران
شهسواران: روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان اراک در استان مرکزی ایران
شهسواری: یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی ایران است که در دهستان بدوستان غربی بخش خواجه شهرستان هریس (در شهرستان اهر) واقع شدهاست
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/02/blog-post_11.html
بخش های پیشین مجموعه ی ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی
سبزوار به دلیل آبادی زیاد به این نام خوانده می شود. نام های پیشین سبزوار ساسویه آباد، بیهه و بیهق بوده است: تارنمای ویکیپدیا
نبرد رستم و سهراب و کشته شدن سهراب در سبزوار: متون و اسنادی همچون کتاب “هفت اقلیم” نوشته ی “احمد رازی” میگوید: تا دویست سال پیش در سبزوار، میدانی بوده و گفته اند در آن میدان رستم با سهراب مصاف داده است و سپس “برهان قاطع” که در سالهای ۱۰۶۴ هجری قمری تالیف شده می نویسد: “هجیر” نام پسر “قارون بن کاوه” است که او را سهراب وقتی که به ایران میرفت در پای قلعه ی سپید در سبزوار در جنگ زنده گرفت. فردوسی در شاهنامه سروده است که:
دژی بود کَش خواندَندی سپید/ بَران دژ بُد ایرانیان را امید - نگهبان دژ رزم دیده هَجیر/ که با زور و دل بود با گرز و تیر
“فرهنگ آنندراج” هم در این خصوص آورده است: صحرای جنگ رستم و سهراب جانب خراسان بود که همان جا کشته شد… و دژ سفید که هجیر در آن بود و سهراب او را گرفته، نه به قلعه ی سفید فارس؛ بلکه در اراضی خراسان بوده که در این ایام شهر سبزوار در آن واقع است.
“تاریخ بیهق” هم در این باره چنین آورده است: این قلعه را که در میدان قصبه ی سبزوار است “سپید دژ” خوانده اند.
الهام شمس مینویسد: "طبق روایت شاهنامه سهراب پس از مرگش به زابلستان منتقل میشه. بنابراین دلیل این اعتقاد (که نبرد رستم و سهراب و کشته شدن سهراب در سبزوار بوده) چی میتونه باشه؟ جوابی که من به این سوال دادم این بود که عشق مردم دیار سبزوار به شاهنامه و شاهنامه خوانی طی قرون و اعصار(که شواهدش در کتب تاریخی هست) سبب شده که شخصیت سهراب رو از آن خود بکنند و مثلا یک یادمان برای او در شهر خودشون بنا کنندکه چنین دلیلی از نظر من عمیقا شایسته ی ستایش و احترامه و حاکی از یک فرهنگ سترگ و تاریخی پویا برای شهر سبزوار داره. صد البته دلایل دیگه ای هم میتونه مطرح بشه": مجله اینترنتی سبزواریها.
پیشینه ی تاریخی و وجه تسمیه ی سبزوار: به استناد قرائن باستان شناسی، محوطه های کهن ناحیه ی سبزوار به صورت زیستگاه های وسیع حداقل هزاره سوم پیش از میلاد را دربرمی گیرد و از طرفی نشانگر ارتباط فرهنگی ساکنان آن با اقوام متمدن در ایران مرکزی، سیستان و آسیای میانه است. در دوره ی تاریخی، سبزوار جزء قلمرو پارتیان بوده و وجود آتشکده آذر بر زین مهر، اهمیت تاریخی و مذهبی این منطقه را در دوره ی ساسانی نشان می دهد. بیهق نام دیرینه ی ناحیه ای از خراسان بوده است که اکنون آنرا سبزوار خوانند، نام بیهق ظاهراً معرب واژهای فارسی است که شکل ریشۀ آن را نمی توان به طو قاطع معین کرد. سبزوار از دیر زمان مهد دانش و فرهنگ بوده و جایگاه خاصی را از این نظر در میان شهرهای دیگر به خود اختصاص داده است. در وجه تسمیه ی سبزوار نوشته شده است: سبزوار را ساسویه بن شاپور بنا کرده است و سبزوار در اصل ساسویه آباد بوده است و گفته اند پسر ابن ساسویه، یزدخسرو بود که خسرو شیر،خسرو آباد و خسروجرد را بنا کرده است. ظهیرالدین ابوالحسن بیهقی، معروف به ابن فندق بیهقی و فرید خراسان (حکیم و ادیب مشهور ایران و از ریاضیدانان بزرگ سده ی ۶ هجری قمری) بنیاد سبزوار را به ساسانیان نسبت داده است: تارنمای حسین بهرآبادی
روستای افچنگ در سی کیلومتری شهر سبزوار قرار دارد.این روستا زیباترین و خوش آب و هوا ترین و یکی از مناطق تفریحی منطقه سبزوار است. پیشینه روستا مربوط به اقوام آریایی است: تارنمای ویکیپدیا
شهر زیر زمینی در روستای آزادوار سبزوار: تارنمای یوتیوب
اسطورهها و افسانهها در سبزوار: مردم سبزوار معتقدند جنگ ایرانیان و تورانیان در حوالی سبزوار اتفاق افتادهاست. همین طور معتقدند گور سهراب در این شهر و در محل فعلی شهرداری سبزوار قرار داشتهاست و کلاه خود و زره مکشوفه در سال های گذشته به موزه آستان قدس رضوی تحویل شده و شهرداری سبزوار در حال حاضر بنای یادبودی بر آن نهاده است. هر چند بسیاری داستان رستم و سهراب را اثری اساطیری میدانند در تاریخ بیهقی مطالبی در این خصوص آمده است و در شرح مسافرت شاه طهماسب صفوی به خراسان و گذرش از شهر سبزوار به هنگام اجرای نمایش رستم و سهراب توسط کسانی که برای خیر مقدم به پیشواز شاه آمدهاند از اینکه مردم سبزوار این گونه با شاهنامه و مضامین آن آشنایند متعجب میشود: تارنمای ویکیپدیا
آیین زرتشت در سبزوار: دین و سنتِ زرتشتی، پس از هجوم اسکندر و کشته شدن موبدان برای مدت کوتاهی به خاموشی گرایید... در زمان اشکانیان تلاشهایی در جهتِ بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و سکههایی بنامِ ایزدان ضرب کردند و آتشکدههایی بوجود آوردند. از میانِ آنها آتشِ آذر برزین مهر در کوه ریوند سبزوار از اهمیت زیادی برخوردار بودهاست: تارنمای حکایت سرزمین آریایی
آتشکده ی آذر برزین مهر در سبزوار: این آتشکده در عهد ساسانی در ناحیه ریوند قرار داشته و یکی از سه آتشکده مهم زرتشتیان به شمار می آید... در شاهنامه فردوسی نام این منطقه به صورت ریونیز آمده است و قدمت آن ۵۰۰۰ سال بیان شده است. وجود این آتشکده نشان از اهمیت این منطقه در گذشته های دور دارد.
آتشکده آذربرزین مهر یکی از سه آتشکده بزرگ دوره ساسانیان و آتشکده دهقانان است. این آتشکده در ارتفاع ۲۰۶۱متری از سطح دریا و در کوهستان ریوند بین شاهرود ، سبزوار و در حوالی روستای فشتنق قرار دارد . آتشکده آذربرزین مهر در زبان پهلوی به نام آتور بورگین میتر خوانده می شود به معنی آتش مهر بالنده است. تاریخ ساخت آتشکده آذربرزین مهر بسیار کهن است به طوری که به زمان اشو زرتشت بازمی گردد. در کنار این آتشکده گیاهی به نام ریواس وجود دارد که طبق مدارک و شواهد موجود در دوره آریایی ها ( هزاره اول تا سوم قبل از میلاد ) از این گیاه نوشیدنی به نام هَومَه درست می شد و در مراسم دینی و مذهبی آریایی ها مورد استفاده قرار می گرفت. موبد اردشیر آذرگشسب درباره ی آتشکده آذربرزین مهر می آورد که این همان آتشی است که به روایتی اشوزرتشت در زمان برگزیده شدن به پیامبری در دست داشت و دست او را نمی سوزاند: تارنمای سربداران
مراسم چهارشنبه سوری در سبزوار: در ایران باستان شبی نزدیک به شب تحویل سال را جشن میگرفتند و از آن به نام "سور آخر" یاد میکردند. بعد از اسلام این شب مصادف با سهشنبه شب آخر سال شد از این پس سور آخر به «چهارشنبه سوری» تغییر نام داد. در شب چهارشنبه سوری در نقاط مختلف شهرستان سبزوار مراسم مختلفی برگزار میشود. در بیشتر نقاط در این شب نوعی آش تهیه میشود که به آش «جوشبره» معروف است... همچنین مردم با درست کردن چند کوپه آتش و پریدن از روی آن این شعر را میخوانند: «زِردی مُو اِز تو/ سُرخی تو از مُو»... کوزههای سفالی آسیب دیده در طول سال را برای شب چهارشنبه سوری جمع میکردند تا آن را بلاگردان خود و خانواده نمایند. روز چهارشنبه سوری بر بالای بام خانه میرفتند و کوزهها را دور سرشان میچرخاندن و به زمین میزدند. در برخی نقاط مراسم شال اندازی برگزار میشده است؛ یعنی مردی یا زنی شال خود را به خانه کسی میانداخت تا صاحب خانه به او صله بدهد این مراسم بطور خودجوش همه ساله در نقاط مختلف سبزوار برپا میشود: تارنمای سبزوار شهر دیرینه های پایدار
شهسوار
شهسوار یکی از شهرستان های مازندران کنار دریای خزر میان رامسر و چالوس است و از یازده دهستان و ۳۲۲ آبادی تشکیل شده است: تارنمای واژه نامه ی پارسی ویکی
شهرستان تنکابُن (شهسوار): از شهرستانهای استان مازندران در شمال ایران است. مردم این شهرستان گویش گیلکی دارند این شهرستان از سمت غرب به شهرستان رامسر، از شرق به شهرستان چالوس، از جنوب به رشته کوه های البرز و از شمال به دریای خزر متصل است. مرکز این شهرستان شهر تنکابن (شهسوار) است. شهرستان تنکابن چهارمین شهرستان بزرگ مازندران است و پرجمعیت ترین شهرستان غرب مازندران است. وسعت این شهرستان ۲۱۴۰ کیلومتر است: تارنمای ویکی پدیا
مردمان تنکابُن (شهسوار): در مورد سکنه ی باستانی و بومی تنکابن باید گفت که آنها را منتسب به آماردها میدانند، در دوران بسیار کهن یعنی در زمانی که شاهان هخامنشی بر ایران فرمان میراندند، در کرانه جنوبی دریای خزر اقوام کادوسی و تپوری و آماردها میزیستند... به ویژه استخوان هایی که در نواحی کوهستانی این منطقه پیدا شده حاکی از آن است که اقوامی از آماردها (آمردها) در این دیار سکونت داشهاند: تارنمای آسمونی
آمارد، اَمراد، آمار یا مرداها (به زبان سکایی: آمارد، به زبان پهلوی: آمویی) قومی آریایی و سکایی که در شمال ایران و در مجاورت رود قزل اوزن زندگی میکردند. آماردها قومی مستقل شناخته بودند، شاید تاتها، تالشها و دیلمان و آموییان را بتوان فرزندان آنان دانست. بنابر نظر ریچاردفرای , آملی کورت و دانشنامه ایرانیکا، آماردها آریایی و قومی نیرومند و جنگجو بودهاند. واژه گیلمرد که به بیشتر ساکنین بومی استان گیلان اطلاق میشود از ترکیب واژه های گیل و آمارد میباشد که از اخلاف اقوام گیل و آمارد میباشند: تارنمای ویکی پدیا
مردمان تبرستان (مازندران) و خاندان اسپهبدان/ نوشتاری از همین نگارنده: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
سبزوارها و شهسوار های دیگر
سبزوار: روستایی از دهستان خسرو آباد از توابع بخش چنگ الماس شهرستان بیجار در استان کردستان ایران
سبزوار: روستایی از توابع بخش ویسیان شهرستان خرمآباد در استان لرستان ایران
سبزوارکشمیر: روستایی از توابع بخش میرجاوه شهرستان زاهدان در استان سیستان و بلوچستان ایران
سبزوار: نام قدیمی ولسوالی شیندند و شهر شیندند در جنوب ولایت هرات، افغانستان
شهسوار: روستایی از توابع بخش منج شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری ایران
شهسوار: روستایی از توابع بخش سرشیو شهرستان مریوان در استان کردستان ایران
شهسواران: روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان اراک در استان مرکزی ایران
شهسواری: یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی ایران است که در دهستان بدوستان غربی بخش خواجه شهرستان هریس (در شهرستان اهر) واقع شدهاست
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/02/blog-post_11.html
بخش های پیشین مجموعه ی ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی