شناخت سارمات
١ - سارمات قبائل مختلف چادرنشینی بودند که در سرزمینی بنام سارماتیه می زیستند. هردوت و بقراط از مورخان قدیم، تاریخ آنان را از قرن پنجم قبل از میلاد می دانند. سارمات قومی بودند کوتاه قد و فربه و سیاه چرده و با خلق و خوئی ملایم . در لشکرکشی داریوش بزرگ به سرزمین سکاها، سارمات ها باسکاها ضد داریوش اتحاد کردند و بعد با مهرداد اشکانی متحد گردیدند. در روزگار اگوستوس (اگوست ) امپراتور روم قلمرو آنان تا مصب رود دانوب امتداد داشت. یکی ازتیره های آنان بنام رکسلان، میان دانوب و دن استقرار یافت و تیره ٔ دیگری بنام یازیگ از کوه های کارپات گذشتند و در قرن اول مسیحی در حوضه ٔ رودخانه های دانوب و تیس سکونت اختیار کردند. بعدها طغیان و انقلاب بردگان قوم سارمات و یازیگ را بدو شعبه ٔ سارمات های سلطنتی و سارمات های شخم زن تقسیم کرد. در روزگار کنستانتین کبیر امپراتور روم (٣٠٦ - ٣٣٧ م ) ٣٠٠ هزار تن از سارمات های سلطنتی که با فشار رقیب از سرزمین خود رانده شده بودند به حمایت آن امپراتور در روم جای داده شدند. دو نسل بعد، سارمات های مطیع هونها و مستهلک در آنان گردیدند. حسن پیرنیا (مشیرالدوله) در ایران باستان گوید: ظن قوی این است که سارمات ها و سکنه ٔ سکائیه ٔ قدیم یعنی کشاورزان سکائی، آریائی بوده اند (ایران باستان ج ١ ص٦١٧). هرودوت گوید: یونانیان با آمازون ها (زنان سکائی که مانند مردان به جنگ و شکار می رفتند و پستان راست را می بریدند تا بهتر تیر اندازند) جنگیدند و بر آنان غالب شدند. بعد این آمازون ها به کشور سکاها درآمدند و پس از یکی دو جنگ دریافتند که اینان زنند و با آنها ارتباط یافتند و چون آمازون ها اخلاق زنان سکائی را نمی پسندیدند، یعنی از خانه نشینی بیزار بودند میل به جنگ و شکار داشتند شوهرانشان را تحریک کردند که از دریای آزوو بگذرند و بماوراء آن مهاجرت کنند. آنان چنین کردند و مردم سارمات بوجود آمدند. حالا هم زنان سارماتی بی شوهران شان به جنگ و شکار می روند. سارمات ها به زبان سکائی سخن می گویند ولی به لهجه ای که از زمان قدیم خراب شده، چه زنان آمازونی نتوانسته اند زبان سکائی را کاملاً فراگیرند. راجع به زناشوئی رسم آنان چنین است : دختری تا دشمنی نکُشد شوهر نکند بعضی دختران پیر می شوند شوهر نمی کنند چه حاضر نیستند چنین کاری کنند(ایران باستان ج ١ص ٦٠٠). کنت کورث می نویسد: ملت سکائی که همسایه ٔ ترکیه است از مشرق به طرف شمال انتشار یافته و چنانکه گمان می کنند همسایه ٔ سارمات ها نیست بل جزو آن هاست . یعنی سکاها و سارمات ها از یک ملت اند(ایران باستان ج ٢ ص ١٧٠٨). مهرداد اشکانی با لشکری مرکب از ده هزار تن، سپاه هشتاد هزار نفری سکائی و سارماتی را در شمال کریمه و جنوب روسیه ٔ کنونی شکست داد (ایران باستان ج ٣ص ٢٣١٧). نویسندگان عهد قدیم غالبا سه قوم را در پشت کوه های قفقاز نام می برند: آلات ها، سارمات ها و سکاها (ایران باستان ج ٣ ص ٢٤٦٠): تارنمای لغت نامه دهخدا
٢ - سرمتی (سَرمَت و یا سَرمها) یکی از اقوام باستانی ساکن استپ های جنوب روسیه بودند. سرمت ها قومی ایرانی زبان بودند و شاخه ی غربی از سکاها بشمار میآمدند که در قرن ۴ و ۵ پیش از میلاد زندگی میکردند. البته به مروز زمان نام سرمت به مجموعه ی بزرگی از ایلهای با تبارهای گوناگون اطلاق شد ولی قوم غالب در میان آن ها به ویژه در منطقه ی جنوبی «سرمتستان» قوم ایرانیتبار بود. این قوم پس از قرن چهارم پیش از میلاد رفته رفته با آغاز دوره ی مهاجرت ها ی هونها، ترکها، گاتها از جمعیتش کاسته شد. نوادگان این قوم در آغاز قرون پس از میلاد به آلانها معروف شدند و در قرون جدید آنها را با نام آسیها میشناسند که در منطقه ی اوستیا زندگی میکنند. گستردهترین ناحیهای که سرمتیها در آن سکونت یافتند از یک سو سرزمین میان رودخانه ویستولا تا ریزشگاه رود دانوب و از سوی شرق تا ولگا، و از سوی دیگر از منطقه ی اسرارآمیز هیپربوریها در شمال تا دریای سیاه و دریای خزر در جنوب بود. سرزمینهای میان دریای سیاه و خزر تا کوههای قفقاز هم در محدوده آنها بشمار می آمد. نام سرمت را همریشه با واژه ی اوستایی سارما به معنی «پیر» دانستهاند و نظر زبانشناسان بر این است که این نام معنی ارشد و پیشکسوت را تداعی میکرده است: تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
٣ - نام سرمتی را یونانیان و رومیان در مورد طوایفی به کار می بردند که به تدریج سکاها را از نواحی جنوب روسیه بیرون راندند. در نوشتههای اسطورهای و دینی ایرانی، فریدون که شاه آریاییان بود، سرزمین خویش را میان ۳ فرزند خود سَلم، تور و ایرج بخش کرد نام سلم در نوشتههای باستان به صورت «سئیریم» و «سرم» آمده است هر یک از بخشهای مُلک فریدون به نام فرمانروایانشان، سرمان، توران و ایران نام گرفتهاند. نام سرمان در تاریخ به صورت «سرمت» و در لاتینی «سرمتای» آمده است. گومیلوف بر این باور است که چینیان در روزگار باستان، اقوام سرمت را «یان» و «یان – تسای» می نامیدند: تارنمای یزدان صفایی
خاستگاه سارمات ها
سرزمین سرمت ها در شرق از دریاچه آرال تا رومانی و مجارستان امروزی در غرب ادامه داشت. قبایل سرمتی گوناگونی که با لهجه های مختلف ایرانی سخن می گفتند، از بخش های شرقی «دن» آمدن گرفتند و تا زمان «بطلمیوس» همه ی جنوب روسیه را سرزمین سارماتیا می نامیدند… ایرانیان در اروپا نفوذی بزرگ یافتند که بیشتر آن از راه جنوب روسیه بود.. چنین می نماید که سرمت ها مخترع مهمیز بوده اند..ایرانیان نه تنها در جنوب روسیه و شمال قفقاز جنبشی داشتند، بلکه در سیبری و آلتایی و ترکستان چین و روس نیز فعالیت می کردند. بیشتر مردم سرمتی میان ولگای سفلی و رود دنیتر، بیابان گردی می کردند. سرمت ها در نخستین سده ی پیش از میلاد، سکاها را از سواحل شمالی دریای سیاه عقب راندند و خود در آنجا نشیمن گزیدند. حرکت مغول ها به سمت غرب، عامل رانده شدن سرمت ها به سوی سرزمین سکاها بود. سرمت ها تا تنگه بسفر، قفقاز و آسیای مقدم پیش تاختند و با امپراتوری روم و دولت اشکانی به نبرد پرداختند و در بخشی از سرزمین های آنها نشمین گزیدند. در سرزمین های یاد شده، واپسین سده های پیش از میلاد تا سده ی چهارم میلادی را عصر سرمتیان نامیده اند. پس از تصرف کرانه های شمالی دریای سیاه، این سرزمین «سرمتیا» نامیده شده است. پس از فتح دشت اوراسیا ی غربی، بر منطقه ای که امروزه در جنوب روسیه ی اروپا واقع است، تسلط سیاسی کامل خود را بر قرار ساختند. گروهی دیگر از این قوم وجود داشته که مورخان آنها را «سرمت های شرقی» نامیده اند، ایشان با مردم خوارزم در پیوند بوده اند.
وجود نیزه که حربه اختصاصی و سلاح مخصوص سارمات ها بوده، در گورهای «پروخوروفکا» در منطبقه ی «اورانبورگ» نزدیک کوههای «اورال» ثابت می کند که این قوم و قبیله برای نخستین بار گام در روسیه اروپایی گذاشتند.
سرمت ها در زمانی که وارد صحنه تاریخ شدند، در حاشیه ی شرقی سکائیه باستانی می زیستند. هرودوت که نخستین شخصی است که از آنها نام می برد، می گوید: « پس از عبور از رودخانه تانائیس، دیگر در خاک سکائیه نیستیم، نخستین منطقه به سرمت ها تعلق دارد که از دریاچه ی مایوتیس آغاز می شود و نواحی شمالی را به مسافت پانزده منزل در بر می گیرد و همگی فاقد درختان وحشی یا کاشته شده است.
بقراط بزرگترین حکیم یونانی که به سال ۴۶۰ پیش از میلاد زاده شد و در شهر لاریسا بهسال ۳۷۵ پیش از میلاد درگذشت، محل اقامت آن ها را نزدیک دریای آزوف می داند. کاوشهای باستانشناسی از سال ۱۹۳۰ به بعد نشان داده است که محل سکونت سرمت های نخستین نیز، شامل کوه های جنوبی اورال و علف زارهای شرق رود اورال بود، اما یافته های باستانشناسی در اراضی وسیع به سوی شرق یعنی سرزمین خلنگ زار قزاقستان یا کوههای آلتایی و بخش هایی از آسیای مرکزی نیز شبیه یافته های مربوط به سرمت های اورال جنوبی و ناحیه ی سفلای ولگاست و معلوم می شود که این نواحی در روزگاری محل اقامت اقوامی بوده که به سرمت ها شباهت بسیار داشته اند. بیشتر آنها نیاکان طوایف سرمتی بودند که بعدها به سوی شرق و ناحیه ی شمالی دریای سیاه رفتند. نویسندگان باستان حضور آن ها و نام طوایفشان را ذکر کرده اند: منابع گوناگون
اقوام سارماتی
نخستین قوم شناخته شده ی سارماتی آن هایی بودند که در بعضی مدارک باستانی "سورومات" نامیده شده اند. در نتیجه، این نام از سوی قدما به همه ی طوایف و قبایل خویشاوندی اطلاق شد که احتمالاً آلان ها نیرومندترین آنان بودند و نامشان بعدها جایگزین اصطلاح باستانی سارماتی شد و همه ی گروه شرقی را دربر می گرفت. بعضی از نویسندگان، آلان ها را متمایز از سارمات ها ولی از همان نژاد می دانند. سایر اقوام سارماتی عبارتند از یازیگ ها، روکسولان ها ،سیراک ها،آیوروس ها و آنتاها. سارمات ها، به نحوی که نویسندگان یونانی و رومی آن ها را توصیف کرده اند، با سکاها فرق عمده ای نداشتند. آن ها از نژاد ایرانی به شمار می آمدند و شاید خالص تر از سکاها بودند که بعضی ار طوایف مغولی را وارد سازمان های سیاسی و نظامی خود کرده بودند: کتاب قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران
ساختار اجتماعی و وضعیت زنان در سکونت گاه سارمات ها (سارماتیه)
شیوهی زندگی و اقتصاد سارماتها شبیه سکاها بود. قرابت میان سکاها و سارماتها، یا توجه به جنبههای مشترک، از حیث لباس، سلاح و سازمانهای اجتماعی و سیاسی آنها معلوم میگردد. آنچه بیشتر جلب توجه میکند، اختلافات میان این دو گروه است که نشان میدهد، سارماتها روابط منظمی با سکاها نداشتند و سارماتها به طور مستقل از سکاها، در جایی در آسیای مرکزی تکامل یافتند و سپس به عنوان فاتح به جنوب روسیه آمدند و آداب و عادات مشخصی با خود آوردند. زنان سرمتی نسبت به زنان سکایی در وضعیت اجتماعی بهتری به سر میبردند و دوش به دوش مردان خود میجنگیدند. تبار از نَسَب مادر در میان سرمتها وجود داشت ولی در میان سکاها اینگونه نبود. موقعیت زنان در میان طوایف سرمتی بسیار جالب توجه است. به ویژه در میان طوایف سوروماتها که هرودوت آنها را توصیف کرده است. زنان سوار بر اسب به شکار میرفتند، و در حالی که جامهی مردان بر تن داشتند، با شوهرانشان در جنگ شرکت میجستند. شمار نسبتاً فراوان گورهای زنان مسلّح، به ویژه گورهای سوروماتها معمولاً دلیلی به شمار می-رود که نظام اجتماعی باستانی پیش از سوروماتها متکی بر نظام مادرسالاری بوده است. بقراط بر این باور است که زنان سرمتی نه تنها جنگجو، بلکه کاهنه بودند. مذبحهای پایهدار سنگی یا بشقابهای مسطح مدور سنگی با لبههای برجسته، معمولاً در کالاهای داخل گورهای زنان در گورستانهای گروه اورال جنوبی در دورهی سوروماتها یافت شده، همچنین از این گونه مذبحها در گورهای مشابهی اندکی دورتر در قزاقستان مرکزی به دست آمده است. این اشیاء که غالباً آنها را با سبک جانوری سکایی آراستهاند به عنوان یکی از نشانههای زنان کاهنه به شمار میرود.
سرمتها هنگامی که به جنوب شرقی اروپا نفوذ کردند، سوارکاران ماهری شده بودند، آنان روش زندگی بدوی را پیش گرفتند و اوقات خود را صرف شکار و چوپانی کردند. مدارک موجود نشان میدهد بعضی از آنها، به نوعی کشاورزی ابتدایی، اشتغال ورزیدند ولی تاکنون تعداد کمی از اقامتگاههای سرمتها مورد بررسی قرار گرفته است. به تدریج به همان نسبت که طبقهی مرفه به وجود آمد، این طایفه وارد یک مرحلهی انتقالی شد و طی آن، رؤسای طوایف جای زنان را به عنوان فرمانروا گرفتند و سرانجام پادشاهانی بر امور مسلط شدند. با مقایسه ی زندگی اجتماعی سکاها با سرمتها، به نکتهای برمیخوریم و آن، سکون و عدمِ جنگاوری زنان سکایی در برابر زنان سرمتی است. شاید که زنان سرمتی، بیشتر به امور تزیینی علاقه داشتهاند و در واقع، تجملگراتر از همتایان سکایی خود بوده باشند: تارنمای یزدان صفایی
کشف مدفن زنان و جنگجویان قوم سارمات
بنا بر گزارش خبرگزاری «نووستی» در ٤ مرداد ١٣٨٦، در دشت های استان چلیابینسک (اورال جنوبی) مدفن جنگجویان قوم سارمات کشف شد که به سده ی چهارم قبل از میلاد باز می گردد و در آن چندین قبر زن و جنگجویان سارمات وجود دارد. "الکساندر تاییروف" رییس حفاری های باستان شناسی و پروفسور دانشگاه تاکید کرد: "این آثار کشف شده ارزش هنگفتی برای تاریخ روسیه و جهان دارد و کمک می کند که درک بیشتری از فرهنگ اورال جنوب در قدیم بدست آید". در این مقبره ها دست بندهای طلا، انگشتر، گردن بند، اسباب برنزی و تاج گران قیمتی که احتمالا به زنی ثروتمند تعلق داشته کشف شده است: تارنمای فارسی خبرگزاری نووستی
یادداشت پایانی
١ - روانشاد حسن مشیر الدوله ی پیرنیا احتمالا نخستین فردی بوده است که به زبان فارسی در اثر بسیار ارزنده اش کتاب "تاریخ ایران باستان" از "سارمات" و سکونت گاه آن ها "سارماتیه" نام برده و مطالبی نگاشته است. کتاب چهار جلدی "تاریخ ایران باستان" اگرچه در ابتدای قرن حاضر شمسی منتشر شده، اما هنوز هم اثری چنین جامع و با این وسعت در مورد تاریخ ایران تالیف نشده است. وسواس روانشاد حسن پیرنیا در هرچه مستندتر کردن کتاب، سبب شده تا بسیاری از اظهار نظرهای درج شده در کتاب، عاری از غلو و زیاده گویی باشد.
٢ - اطلاعات و آگاهی های بیشتری پیرامون نژادشناسی - قوم شناسی - سارمات ها در تاریخ - پوشاک - دین - زبان و هنر سارمات ها را می توان در تارنمای یزدان صفایی و بسیاری دیگر از تارنماها یافت.
٣ - دو نوشتار خواندنی کاملا متمایز و تحت عنوان "سارمات ها" نیز به زبان انگلیسی در تارنماهای "کانون پژوهش های ایران باستان" و "دانشنامهٔ بریتانیکا" چاپ و منتشر شده که قابل ملاحظه است و می تواند مورد استفاده ی علاقه مندان قرار گیرد.
دکتر منوچهر سعادت نوری
منابع و مآخذ
سارمات و سکونت گاه آن ها سارماتیه: کتاب تاریخ ایران باستان تالیف حسن پیرنیا
شناخت سارمات: تارنمای لغت نامه دهخدا - تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا - تارنمای یزدان صفایی - تارنمای ایران بزرگ
خاستگاه سارمات ها: منابع گوناگون
کتاب"قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران": نوشته ی رقیه بهزادی
شیوهی زندگی و اقتصاد سارماتها: تارنمای یزدان صفایی
کشف مدفن زنان و جنگجویان قوم سارمات: تارنمای فارسی خبرگزاری نووستی
سارمات ها (به زبان انگلیسی): تارنماهای "کانون پژوهش های ایران باستان" و "دانشنامهٔ بریتانیکا"