ماجرای زندگی او
حبیب یغمایی در سال ۱۲۸۰ خورشیدی در شهرک خور، مرکز ناحیهٔ جندق و بیابانک زاده شد. پدرش حاج میرزا اسدالله منتخبالسادات خوری بود. از طرف مادر تبار او به یغمای جندقی (از شعرای غزلسرای سده سیزدهم ایران در عهد محمد شاه قاجار ) می رسد. منتخبالسادات در سال ۱۳۱۰ در خور درگذشت. در دوران کودکی ، حبیب یغمایی در مکتبخانهها ی خور ، نزد ملایان محلی نخست قرآن را آموخت و سپس به کسب دانشهای مقدماتی روی آورد. از کودکی طبع موزون او بر همگان آشکار شد و برخی خواستههای خود را به زبان شعر بیان میکرد. دوستان و معاشران منتخبالسادات به رغم زندگی در روستایی خرد و کمجمعیت ، همه اهل فضل و ادیب و شاعر بودند. حبیب هنوز ده یازده سال بیش نداشت که در سال ۱۲۸۸ دستجات آشوبگر به سرکردگی نایب حسین کاشی و پسرش ماشاءالله خان کاشی برای نخستین بار به بیابانک وارد شدند. اینان از جلوی نیروهای مشروطهخواه بختیاری فرار کرده و خود را به این ناحیه رسانده بودند. آشوبگر ان ، منتخبالسادات و فرزندانش را دستگیر کردندو اموالشان به غارت رفت. ماشاءالله خان که نسبت به پدرش متعادلتر بود چون دانست منتخبالسادات شاعر است و در امور دیوانی و منشی گری تسلط دارد او را به دبیری خود برگزید و مأمور کرد منظومهای مفصل در گزارش کارها و لشکرکشیهایش بسراید. این منظومه با نام فتحنامهٔ نایبی که در چند هزار بیت در مدتی کوتاه و به اجبار سروده شده، گر چه از حیث ادبی و هنری واجد ارزش نیست، اما اصیلترین روایت از ماجراجویی های این گروه آشوبگر است.
حبيب يغمايي در آغاز جواني در دامغان اقامت گزید تا علاوه بر تحصيلات ادبي و عربي، مقدمات علوم جديد را در مدرسه ی سعادت ناظميه ی دامغان فرا بگيرد. وي پس از چند سالي كه در همان مدرسه و مدارس شاهرود تدريس كرد به تهران مهاجرت نمود و دوره ی دارالمعلمين عالي مركزي را بپايان رساند. حبيب يغمايي دو سال عهده دار رياست اداره فرهنگ سمنان و دامغان و از آن پس سالهاي متوالي در كلاسهاي ادبي دارالفنون و مدارس عاليه ی پايتخت استاد و معلم ادبيات فارسي بود. وي سپس در وزارت فرهنگ به خدمات فني ادبي اشتغال جست و چند سال مدير مسئول مجله ی رسمي وزارت فرهنگ بود. از تاليفات او رسالة ی جغرافياي جندق و شرح حال یغمای جندقی است، كه به زبان فرانسه نيز ترجمه شده و داستان تاريخي دخمة ارغون و كتابي در علم قافيه و نيز گرشاسب نامة ی حكيم اسدي طوسي به تصحيح دقيق وي انتشار يافته است. پژوهش هاي ادبي، تاريخي و جغرافيايي و آثاري چون کتاب شناسي و نقد کتاب، تصحيح کتب قديمي، مقالات اجتماعي و انتقادي و همچنين انتشار٣١ ساله و منظم مجله يغما را مي توان نام برد.
همسران : ١ - تمیمه ٢ - (دکتر) نصرت تجربهکار/ فرزندان : بدرالدین، پرویز، اسماعیل، احمد، پروین، پروانه، افسانه، پیرایه، مسیح، مریم
بیتردید بزرگترین خدمت حبیب یغمایی به زبان فارسی و حوزهٔ پژوهشهای ایرانی، چاپ و نشر مرتب مجلهٔ یغما طی سی و یک سال است. یغمایی اولین بار در ۱۳۰۱ امتیاز انتشار مجله را از وزارت معارف دریافت کرد، اما سپس تا چندین سال از انتشار مجلهٔ مستقل منصرف شد. در این مدت او تجربهٔ انتشار مجلات مختلف را به دست آورد. یک دوره سردبیر مجلهٔ نامهٔ فرهنگستان شد و مجلهٔ آموزش و پرورش را سه سال مدیریت کرد. با این تجربیات بود که در اواخر سال ۱۳۲۶ تقاضای امتیاز مجلهٔ یغما را کرد. مجلهٔ یغما در مدت ۳۱ سال جمعاً در ۳۶۶ شماره انتشار یافت. اولین شماره در فروردین ۱۳۲۷ و آخرین شماره در اسفند ۱۳۵۷ منتشر گردید. نویسندگان و ادیبان برجستهای چون مجتبی مینوی، جلالالدین همایی، محیط طباطبایی، دکتر محمد معین، حسین سعادت نوری و باستانی پاریزی نتایج تحقیقات خود را در مجلهٔ یغما منتشر میکردند بهطوری که دورهٔ مجلهٔ یغما از مهمترین منابع ادبی ایران در فاصله سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ و مجموعهای از آثار بزرگترین محققان معاصر ایران است. مجلهٔ یغما پس از سی و یک سال انتشار منظم و پس از نشر آخرین شماره در اسفند ۱۳۵۷ با اعلام رسمی یغمایی و تودیع او تعطیل شد. هیچیک از مجلههای مستقل و شخصی و جدی ایران نبوده است که سی و یک سال، بیهیچ گسستگی و کم و بیش در سر هر ماه و چنین یکدست و یکپارچه انتشار بیابد و در قلمرو زبان فارسی خواستار و دوستدار دیرپا داشته باشد. اعتبار مجلهء یغما به همان بود و هست که به انتشار ادب اصیل ایران و بزرگان ادبای چهلپنجاه سال پیش حتی شعر و نوشته از احمد قوام السلطنه، علی سهیلی، سید ضیاء الدین طباطبائی، عباسقلی گلشائیان که مورد سخرهء تازهخواهان بود میپرداخت و رجال فرهنگ خواه و ادبپرور را احترام میگذاشت... یغمایی،مجله را حقیقتا یکتنه میگردانید و هرچند-گاهیبهگاهی ، همسر (دکتر نصرت تجربهکار)، فرزند (مدتها پرویز یغمایی)، برادر (اقبال یغمائی)، خویشان (کمال اجتماعی،آل داود و...) به یاوری او میشتافتند اما مطبعهروی،غلطگیری،مقداری از بستهبندی،پاکتنویسی،تمبرچسبانی،حسابرسی دفتر،نامهنویسی به مشترکان فراموشکار، عمدتا کار خودش بود. ازین همه وقتگذاری و خستگیپذیری خم به ابرو نمیآورد.بیتاب میشد اما دلسرد نمیشد. راستی را آنکه او در انتشار مجله معجزه کرد.دلش در سفر و حضر با یغما بود تا مرتب،بیوقفه و تقریبا بیتأخیر منتشر شود.اگر به سفر میرفت ترتیب کار مجله را طوری میداد که در غیابش و سر وقت مجله در میآمد: تارنماهای ویکی پدیا/ جام جم / پایگاه مجلات تخصصی نور
*
سیاست مداران و او
۱ - سید ضیا، و حبیب یغمایی: سید ضیا، با بسیاری از طبقات مردم (روحانیون، شاعران ، نویسندگان، روزنامه نگاران و ...) و از جمله حبیب یغمایی رفت و آمد داشت. افسانه ی یغمایی در مقاله اش به این رفت و آمد ها اشاره دارد
۲ - مصدق و حبیب یغمایی: در دوران حکومت دکتر مصدق و وزارت فرهنگ دکتر مهدی آذر در ١٣٣٢ ، حبیب یغمایی به رياست اداره انطباعات که از سال ١٣١٣ عضو آن بود، انتخاب و بنا به پیشنهاد وی، آن اداره به اداره کل نگارش تغییر نام یافت. دکتر آذر، وزیر فرهنگ به منظور مطلوب ساختن اداره وزارتخانه با هماهنگی مصدق شورای اداری متشکل از استاد حبیب یغمایی، دکتر غلامحسین مصاحب، علی محمد عامری، میرزا رضاخان مزینی، احمد راد، دکتر علی اکبر شهابی و... برگزار کرد که در این شورا مهم ترین مسائل وزارتخانه بررسی میشد و اعضای آن به بحث و تبادل نظر میپرداختند
پس از آنکه دکتر مصدق مجلس سنا را بست، حبیب یغمایی غزلی سرود با این مطلع: ای مصدق ، ترا ثنا گویم / چونکه بر همزن_ سنا باشی. البته برخی افراد این شعر را به بدیع الزمان فروزانفر نیز نسبت می دهند
۳ - دکتر مهدی آذر و حبیب یغمایی: هنگامی که حبیب یغمایی گرفتار کاتارکت (آب مروارید) در چشم شده بود، منظومه ي " نابينايي " را سرود که دکتر مهدی آذر به وی پاسخ داد. یغمایی گفته بود:
دیگر آن آسمان نمیبینم/ خرمن کهکشان نمیبینم
دیگر آن آفتاب پویا را/ از کران تا کران نمیبینم
شفق سرخ رنگ باختران/ افق خاوران نمیبینم
دیگر آن برستیغ کوه بلند/ ابر را سایه بان نمیبینم
دیگر آن ماه آسمانی را/ گر سپر، گر کمان نمیبینم
دیگر از ساقه ی درخت_ کهن/ بر گریز خزان نمی بینم...
دکتر مهدی آذر در جواب او سرود:
ای که از فرط دیدن مه و سال/ دیگر آن آسمان نمی بینی
و که داری به دل، دو صد خورشید/ چه غم ار کهکشان نمی بینی
غم مخور، ز آنکه چون نکو نگری/ زین ندیدن زیان نمی بینی
جز گروهی فریب کارودغل/ مردمی در میان نمی بینی...
*
سال شمار زندگي او
نگاه کنید به تارنمای جام جم
*
نمونه ای از سروده های او
۱ - شعر روباه و زاغ
۲ - سروده های او در تارنمای حکیمانه
۳ - سروده های او در تارنمای همشهری
۴ - دیوان اشعار او: تارنمای پیام خور
*
برخی از تالیفات و آثار او
نگاه کنید به تارنمای ویکی پدیا
*
در رثاي او
۱ - زنده ياد جمالزاده در رثاي يغمايي نوشت: «و خدا را شكر كه حبيب لبيب ما كه رهسپار صراط المستقيم است عاقبت مزه خواب راحت را مي چشد و به فراغت بي دردسر ابدي رسيده و فارغ البال از تلخ و شيرين هاي روزگار شده است. روح پرفتوحت غريق رحمت رب الارباب باد»: تارنمای همشهری
۲ - حبیب یغمایی در شوره زار خور در خاک رفت. سعیدی سیرجانی در همانجا سرود:
ما خستهدلان ز راه دور آمدهایم از خطهء ری به سوی خور آمدهایم تا بازدهیم پیکر پاک حبیب در موطن خود به خاک گور،آمدهایم: تارنمای پایگاه مجلات تخصصی نور
یادداشت پایانی
زنده یاد حبیب یغمایی متاسفانه در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۳ در تهران درگذشت. پیکر او به خور و بیابانک منتقل شد و در آرامگاهي که خود در زمان حياتش بر فراز تپه اي بنا نموده بود به خاک سپرده شد. روح و روانش شاد و یادش گرامی باد
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
همچنین نگاه کنید به
زندگی نامه ی استاد حبیب یغمایی از منظر فرزندش/ نویسنده افسانه یغمایی/ مجله ی رشد آموزش زبان و ادب فارسی - زمستان ۱۳۸۶ - شماره ۸۴
يادي از حبيب يغمايي شاعري از كوير - نوشته ی دكتر محمدحسين عزيزي: تارنمای همشهری
یادی از حبیب یغمایی نوشته ی احمد مهدوی دامغانی/ مجله: کلک - فروردین - تیر ۱۳۷۴ - شماره ۶۱ تا ۶۴
*
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/11/blog-post_26.html
بخش های پیشین مجموعه ی یاد نامه ها
۱ - زنده ياد جمالزاده در رثاي يغمايي نوشت: «و خدا را شكر كه حبيب لبيب ما كه رهسپار صراط المستقيم است عاقبت مزه خواب راحت را مي چشد و به فراغت بي دردسر ابدي رسيده و فارغ البال از تلخ و شيرين هاي روزگار شده است. روح پرفتوحت غريق رحمت رب الارباب باد»: تارنمای همشهری
۲ - حبیب یغمایی در شوره زار خور در خاک رفت. سعیدی سیرجانی در همانجا سرود:
ما خستهدلان ز راه دور آمدهایم از خطهء ری به سوی خور آمدهایم تا بازدهیم پیکر پاک حبیب در موطن خود به خاک گور،آمدهایم: تارنمای پایگاه مجلات تخصصی نور
یادداشت پایانی
زنده یاد حبیب یغمایی متاسفانه در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۳ در تهران درگذشت. پیکر او به خور و بیابانک منتقل شد و در آرامگاهي که خود در زمان حياتش بر فراز تپه اي بنا نموده بود به خاک سپرده شد. روح و روانش شاد و یادش گرامی باد
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
همچنین نگاه کنید به
زندگی نامه ی استاد حبیب یغمایی از منظر فرزندش/ نویسنده افسانه یغمایی/ مجله ی رشد آموزش زبان و ادب فارسی - زمستان ۱۳۸۶ - شماره ۸۴
يادي از حبيب يغمايي شاعري از كوير - نوشته ی دكتر محمدحسين عزيزي: تارنمای همشهری
یادی از حبیب یغمایی نوشته ی احمد مهدوی دامغانی/ مجله: کلک - فروردین - تیر ۱۳۷۴ - شماره ۶۱ تا ۶۴
*
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/11/blog-post_26.html
بخش های پیشین مجموعه ی یاد نامه ها