: در فرهنگ واژه ها
آسمان = چرخ - سما - فلک - اثیر - ام النجوم - سپهر - گنبد - گردون - مینا - مقابل زمین/ نام روز بیست و هفتم یا بیست و پنجم و بعضی بیست و ششم گفته اند از هر ماه فارسی و در این روز نیک است بسفر دور شدن و نشاید هیچ کار دیگر کردن: لغت نامه ی دهخدا
آسمان = (نجوم) فضای بیپایان و نیلگون که بالای سر ما دیده میشود. رنگ آبی آن، رنگ هوایی است که کرۀ زمین را احاطه کرده است./ (نجوم) فضایی که ستارگان و کهکشانها در آن قرار دارند./ سقف بنا./ نیروهایی ماوراءالطبیعه که بر سرنوشت انسان تاثیر میگذارند؛ سپهر؛ گردون؛ فلک/ [قدیمی] روز بیستوهفتم از هر ماه اوستایی:◻︎ آسمانروز ای چو ماه آسمان / باده نوش و دار دل را شادمان (مسعودسعد): فرهنگ فارسی عمید
آسمان = بخشی از جو یا فضای بالای خارج از زمین است که از سطح زمین دیده میشود. در طول روز، آسمان آبی دیده میشود که دلیل آن پراکندگی نور خورشید است: دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
*
:آسمان در برخی از فرهنگ های جهان
آسمان به زبان انگلیسی: تارنمای ویکیپدیا/ آسمان به زبان فرانسوی: تارنمای ویکیپدیا/ آسمان به زبان آلمانی: تارنمای ویکیپدیا/ آسمان به زبان اسپانیولی: تارنمای ویکیپدیا/ آسمان به زبان ایتالیایی: تارنمای ویکیپدیا/ آسمان به زبان عربی: تارنمای ویکیپدیا
برخی پژوهشگران بر این باورند که تازیان احتمالا واژه ی فارسی آسمان را گرفتند (ربودند) و " آ " و " ن " را حذف کردند (سر و ته آن را زدند) و واژه ی "سما" را در زبان عربی جای دادند
*
آسمان ها و سروده ها
دوش در تیرگی عزلت جانفرسایی/ گشت روشن دلم از صحبت روشنرایی
هر چه پرسیدم از آن دوست، مرا داد جواب/ چه بهْ از لذت همصحبتی دانایی
آسمان بود بدان گونه که از سیم سپید/ میخها کوفته باشد به سیه دیبایی
یا یکی خیمة صد وصله که از طول زمان/ پاره جایی شده و سوخته باشد جایی
گفتم: از راز طبیعت خبرت هست؟ بگو/ منتهایی بوَدش، یا بودش مبدایی
گفت: از اندازة ذرات محیطش چه خبر؟/ حَیَوانی که بجنبد به تک دریایی
گفتم: آن مهرمنور چه بوَد؟ گفت: بوَد/ در بر دهر، دل_ سوختة ی شیدایی
گفتم این گوی مدور که زمین خوانی چیست/ گفت
سنگی است کهن خورده بر او تیپایی
گفتم: این انجم رخشنده چه باشد به سپهر؟/ گفت: بر ریش طبیعت
تف سربالایی... : ملک الشعرای بهار
*
آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا/ آمدی، حالا که من افتاده ام از پا، چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی/ بی وفا، این زودتر می خواستم، حالا چرا
عمر ما را، مهلت امروز و فردای تو نیست/ من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا
نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده ایم/ دیگر اکنون، با جوانان نازکن، با ما چرا
آسمان، چون جمع مشتاقان پریشان می کند/در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا، چرا
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین/ خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا
شهریارا، بی حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر، راه قیامت می روی تنها چرا: شهریار
*
آسمان های یک سراینده
شهر است، پر غبار و هوا تیره است و تار/ ابر سیاه، همهمه دارد به آسمان
انبوه دود و خاک، نشسته به صحن باغ/ دار و درخت و شاخه ی گل، چهره بوته زار
باران بریز رگبار قطره های زلال آب/ دار و درخت و شاخه ی گل، شستشو بده
ای باغبان شهر/ برخیز و خاک سوخته را، رنگ و بو بده
+
دانه دانه ، بر ف می بارد/ همچو مروارید غلطان ، ز آسمان
یا بسان نقره گون ، ذرات اشک/ کز دو چشم يك الهه شد روان
عاشقانه ، می شود جذب زمین/ تا که خاک تشنه ، جان یابد از آن
+
خون دل خوردی و فریاد رسا، سر دادی/ باورت ساخت، مسیحا نفسی بر آمد
به افق خیره شدی، تا که پرستو بینی/ زهی افسوس، که کفتار بسی بر آمد
آسمان را طلبیدی همه جا روشن و صاف/باد و طوفان بشد و خار و خسی بر آمد
+
آن شب که ماه بود و فروغ ستاره بود/ بر آسمان چشم تو ما را نظاره بود
آن شب نگاه تو غزل عشق می سرود/ ابیات آن نگاه، به جان داد تار و پود
+
چون پرنده، همچنان بر بال خویش/ گفته ایم با آسمان ، ازحال خویش
از میا ن رعد و برق، آ تش فشان/ اين ندا پیچیده اندر کهکشان
فصل سرد و باد و توفا ن، بگذرد/ خشم و آسيب زمستان، بگذرد
با پرستو، ما بهارا ن آوریم/ چشم، در راهیم و بر اين باوریم
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
آسمان زنگاری در گلچینی از سروده ها
دارم از آسمان زنگاری/ زخم ها بر دل و همه کاری
با من اکنون فلک در آن حد است/ از جگر خواری و دل آزاری
پاره های جگر فرو ریزد/ دامنم را اگر بیفشاری... : هاتف اصفهانی
ز عکس خون دل حاسدان تو هر شام/چو مغز پسته شود آسمان زنگاری
ز هیچگونه برین صوب ما نمی گذری/ دل تو عادت راحت گرفت پنداری
مرا چو نام شریف تو بر زبان گذرد
ز لب به چشم رسد نوبت گهر باری…: کمالالدین اسماعیل
آید از آسمان_ زنگاری/ این ندا، از برای هوشیاری
در نبردی علیه_ ظالم باش/ رستگاری اگر نظر داری: دکتر منوچهر سعادت نوری
*
آسمان در گلچینی از نوشتارها
واژه ی آسمان = معادل واژه «آسمان» در عربی «سما» است به معنی «آنجه در بالا جای دارد، سقف یا سایبان». از ریشه سُمُوّ، سُمی و یا سَمو گرفته شده است و در لغت به معنای «فوق و بالای هر چیزی» ، «رفعت و بلندی» و «چیزی بالای چیز دیگر و محیط بر آن» میباشد. در قرآن کریم آسمان گاه به صورت مفرد (سماء) و گاه به صورت جمع (سموات) و گاه «هفت آسمان» (سبع سموات) آمده است و در بسیاری از موارد همراه با زمین ( ارض ) یاد شده است. در جاهایی از قرآن مجید آمده است که آفرینش آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، در ۶ روز انجام گرفته است. در جای دیگر آمده است که خداوند هفت آسمان را (بی ذکر زمین) در ۲ روز آفرید. پروردگار آن را همچون بنایی بر پا داشت بیآنکه آن را ستونی باشد: تارنمای ویکیفقه
هفت آسمان = در کیهانشناسی دینی یا اسطورهای، به هفت لایه آسمان ارجاع دارد. در دوران باستان این آسمانها هم با قلمروهای ماروای طبیعتی الههها و هم با اجسام سماوی مشاهده شده همچون سیارات باستانی و ستارگان ثابت تداعی میشدند. این مفهوم را، که از ادیان باستانی میانرودان مشتق شده است، میتوان در ادیان ابراهیمی همچون اسلام، یهودیت، و مسیحیت یافت؛ مفهومی مشابه همچنین در برخی ادیان هندی همچون هندوئیسم یافته شده است. برخی از این سنتها، از جمله آیین جین مفهومی از هفت زمین یا هفت دنیای زیرین را نیز شامل میشوند: دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
از آسمان قطب شمال با برف ذرات ریز پلاستیکی می بارد = مطالعات نشان داده است که حتی در محیط بکر قطب شمال هم برفی که از آسمان می بارد حاوی ذرات ریز پلاستیکی است. دانشمندان گفتند که شمار این ذرات آن ها را تکان داده است: بیش از ده هزار ذره در هر لیتر. این بدان معنی است که تنفس حتی در این محیط هم می تواند ذرات میکرو پلاستیکی را وارد ریه کند - هرچند پیامد های آن برای سلامتی روشن نیست. این منطقه یکی از آخرین محیط های بکر جهان تلقی می شود. گروه محققان آلمانی-سوئیسی که نتایج مطالعه ی خود را در "ژورنال پیشرفت های علمی" چاپ و منتشر کرده اند، همچنین شاهد ذرات و الیاف لاستیکی در برف بودند: تارنمای بی بی سی
پژوهش و تدوین
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
مجموعه ی واژه های ایرانی در فرهنگ جهانی
*
گزیده ای از نوشتارها
https://msnselectedarticles.blogspot.com/2019/09/blog-post_12.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها
=====================