سیستان در فرهنگ واژه ها
سیستان (سگستان - سجستان - سگزستان) = نام قدیم آن زرنگ بود پس از مهاجرت سکه ها (سکا - اسکوت - اسکیث - سیت) در زمان فرهاد دوم اشکانی و اردوان دوم بطرف جنوب گروهی از آنان در زرنگ مستقر شدند از این زمان زرنگ به نام آنان سکستان خوانده شد . سیستان سرزمینی است که در دنباله ٔ کوه های افغانستان قرار گرفته و آن از اراضی شن زاری است که سیلاب های نواحی مجاور در گودال هایش جمع شده و دریاچه ها و باتلاق های هامون و گودرزه را تشکیل داده است . در خاک سیستان رود هیرمند (هیلمند) جاری است که از کوه های افغانستان سرچشمه می گیرد و وارد خاک ایران می شود (بیاراسته سیستان چون بهشت/ گلش مشک سارا بد و زرش خشت: فردوسی): لغت نامه ی دهخدا
سیستان (ساستان، ساکستان، سکستان، نیمروز، سجستان، درنگیانا، درنگستان، زرنگ، زرنگه، زرنج، زرکه، زرنکه، صیرئینکش، زاول، زابل، زاولستان، زابلستان) = سیستان دارای آب فراوان و خاک آبرفتی و از مناطق بسیار حاصلخیز ایران است. فاصله آن با شهر زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان ۲۰۰ کیلومتر است که شمالیترین شهر این استان و شرقی ترین شهر ایران است و در گذشته از آبادترین مناطق ایران و یکی از مراکز تمدن بوده است. سیستان به انبار غله ایران معروف بوده و وجود ویرانههای فراوان شهرها و روستاها در این منطقه اثباتی است بر این مدعا. این سرزمین در داستان های اساطیری، پهلوانی، تاریخی و دینی ایران مقام والایی دارد و نامداران بسیاری از آن برخاسته اند: دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
*
پیشینه ی تاریخی سیستان
سیستان در اساطیر ایران و آئین زرتشت، اهمیت بسزایی دارد. در داستان های قدیم ایرانی، زابلستان از این جهت واجد شهرت و اهمیت است که موطن زال، پدر رستم، پهلوان نامدار ایران باستان میباشد. در یک متن پهلوی به نام شهرهای ایران، ساخت سیستان و بنای آتشکده کرکویه، به افراسیاب تورانی نسبت داده شدهاست. مورخین قدیم یونان، سرزمین واقع در مسیر سفلای هیرمند را درانگیانا میخواندند که ضبط های دیگرش زرنگای و سرنگای میباشد. از این منطقه در کتیبه های داریوش اول در بیستون و تخت جمشید، تحت عنوان زرنک یاد شدهاست. آخرین دسته از آریاییها در حدود سال ۲۵۰۰ پیش از میلاد که سکه یا سکاها نامیده میشدند از شمال افغانستان به طرف جنوب یعنی قندهار و سپس به طرف غرب راه پیمودند تا به ایالت زرنک و کناره های دریاچه زره رسیدند و نام زرنک به واسطه ورود سکاها به سکستان تبدیل گردید و عربها سجستان میگفتند و بالاخره
به سیستان تغییر نام یافت که امروزه به همین نام خوانده و شناخته میشود
همچنین نگاه کنید به "آریایی ها در سیستان و نشتیفان سرزمین های نخستین آسیاب بادی" نوشتاری از همین نگارنده.
*
مردم سیستان بهترین نمونه و یادگار نژاد قدیم آریایی
دکتر ابراهیم زاده عضو هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان در گفت و گو با خبرگزاری دانشجویان ایران اظهار کرد: "مردم سیستان بهترین نمونه و یادگار نژاد قدیم آریایی هستند که بهتر از نقاط دیگر زبان و خصوصیات کلی ایرانیان دوره ی هخامنشی را حفظ کرده اند. سیستان در گذشته محل تجمع اقوام ابتدایی در کنار رود هیرمند بود. کناره های هیرمند با توانمندی های محیطی می توانست برای رویش و افزایش این قوم مناسب باشد. مردم سیستان شاخه ای از نژاد آریایی هستند و بیشتر دانشمندان بر این باور هستند که سیستانی های واقعی اصیل ترین افراد ایرانی و از نژاد آریایی اند، یگانه نماینده ی نژاد قدیم آرین مهین سیستانی ها و جمشیدیان هرات هستند و بسیاری از ساکنین امروزی سیستان از طوایف مختلف بلوچ، تاجیک و قاینی می باشند". وی خاطر نشان کرد: "بسیاری از محققین، صیادان حاشیه دریاچه هامون را بازماندگان پیش تر از آریایی ها و بازماندگان سکنه بومی قبل از قوم آریایی ها را ذکر کرده اند. کیانیان که اعقاب اولیه ایرانی و کیخسرو و کیکاوس و دیگر پادشاهان اسطوره ای ایران زمین را تشکیل می دهند از سیستان برخاسته اند و رستم و زال و دیگر جهان پهلوانان ایرانی از نژاد سیستانی هستند".
*
سیستان: در زنجیری از سروده ها
برآمد بسی روزگاری بدوی/ که خسرو سوی سیستان کرد روی
که آنجا کند زنده و استا روا/ کند موبدان را بدانجا گوا
جو آنجا رسید آن گرانمایه شاه/ پذیره شدش پهلوان سپاه… : فردوسی
بودی درون گلشن و از پردلان تو/ در هند بود غلغل و در زنگ بد فغان
در دشت روم خیمه زدی و غریو کوس/ از دشت روم رفت به صحرای سیستان
تا قصر زرد تاختی و لرزه اوفتاد/ در قصرهای قیصر و در خانههای خان
آن کیست کاو به ملک کند باتو همسری/ از مصر تا به روم و ز چین تا به قیروان: حافظ
با کاروان حله برفتم ز سیستان/ با حله تنیده ز دل بافته ز جان
با حلهای بریشم ترکیب او سخن/ با حلهای نگارگر نقش او زبان: فرخی سیستانی
شنیده ام که یلی بود پهلوان رستم/ کشیده سر ز مهابت بر آسمان رستم
نیاش سام و پدر زال و مام رودابه/ ز تخم گرشاسب مانده در جهان رستم
به کودکی سرپیل سپیدکفته به گرز/ سپس به دیو سپید آخته سنان رستم
نکرده خودسری و ساخته به لقمهٔ نان
ز جمع حاصل املاک سیستان رستم: ملک الشعرای بهار
نعلِ باژگون در آتش/ اسبِ مُرده بر آخور
پیرمردِ درشکه چی/ در بازارِ مسگران/ پی کسی به اسم یعقوب می گشت
می گفت از راهِ دوری آمده ام/ می گفت اهلِ زَرَنجِ سیستان ام
بازار بسته شد/ مردم رفتند/ شب بود دیگر
پیرمرد گفت: توفانِ بزرگ آغاز خواهد شد/ نی بزن پسرم
بگذار آتشِ این اجاق/ خاکستر خود را فراموش کند
اسب، مُرده/ نعل، باژگون/ توفان، در راه... : سید علی صالحی
*
یاد آوری: " که رستم یلی بود در سیستان/ منش کرده ام رستم داستان" آیا از فردوسی است؟ این بیت از فردوسی نیست و در هیچ یک از نسخه های برتر و کهن شاهنامه نیامده است
*
نگارش و تدوین
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
منابع و مآخذ
سیستان در لغت نامه ی دهخدا: تارنمای پارسی ویکی/ سیستان: تارنمای ویکیپدیا/ پیشینه ی تاریخی سیستان: تارنمای ویکیپدیا/ مردم سیستان بهترین نمونه و یادگار نژاد قدیم آریایی: تارنمای خبرگزاری دانشجویان ایران/
*
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.com/2019/03/blog-post_14.html
بخش های پیشین مجموعه ی ایرانیان درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی
==========================================