۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

خروش نامه

خروش در فرهنگ واژه ها
خروش : بانگ و فریاد : واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب
خروش : بانگ و فریاد بی گریه (برهان قاطع) (لغت نامه ٔ اسدی) - غریو (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی) (صحاح الفرس) - غوغا - شور (غیاث اللغات) - فریاد - نفیر - نعره - غیه - آواز - داد - آوا : تارنمای لغت نامه دهخدا
خروش و جغرافیا
١ - خروش : ده کوچکی است از دهستان امجر بخش جبال بارز شهرستان جیرفت : تارنمای لغت نامه دهخدا
٢ - قلعه کوش خران (خروش) : مربوط به دوره سلجوقیان است و در شهرستان پل دختر، بخش معمولان، روستای سرچک داد آباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۴۱۴۷ به ‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا
خروش و تاریخ
عليرضا اباذري مي نویسد : "در زمينه ی تاريخ ايران در سده هاي نخستين اسلامي تا کنون چندين کتاب نوشته شده است. کتاب تاريخ ايران در سده هاي نخستين اسلامي، اين موضوع را بررسي مي کند. آن گونه که از مقدمه بر مي آيد، مولف (ميترا مهرآبادي) قصد داشته در برابر ديدگاه (دکتر زرين کوب) راجع به همان سده ها که آنها را دو قرن سکوت ناميده بود، نظريه دو قرن خروش را ارائه دهدوچنين به ارائه ی ديدگاه خود ميپردازد : (شرح دوران خوشي ايرانيان در پرتو ورود اسلام، چندان ضروري نيست، چرا که دورانش بس کوتاه بود. غلبه ی عمال و حکام دست نشانده اموي و عباسي در ايران که صرفا از راه سر نيزه صورت مي گرفت و به این سرزمين، تنها به چشم يک منبع تامين ماليات ولو با شديدترين فشارها مي نگريستند، همه آمال پيامبر و پيشوايان را که در درجه اول تسخير قلوب مردم بود، نقش بر آب کرد و آنچه که در عرصه ی اجتماع ايران بر جاي گذاشت، نفرت بود و وحشت. همه اين ها به اضافه ی عوامل ديگر، دست به دست هم دادند تا سده هاي نخستين اسلامي را پر از عصيان ها، طغيان ها، گريزها، آشوب ها و ايستادگي ها بکنند و سردمداران اين حرکات هم البته از هر قماشي بودند. اين است که مولف، نام فصل نخستين کتاب را دو قرن خروش گذاشته و اين پاسخي به دکترين ديگري است که در همين عصر ما ارائه شد: دو قرن سکوت)... مولف در فصل اول به معرفي قيام هاي مختار، ابومسلم، به آفريد، شريک بن شيخ المهري، روانديه، سنباد، اسحاق ترک، استادسيس، مقنع، يوسف بن البرم و بابک خرم دين پرداخته است. با توجه به گفته مولف مي توان رويکرد وي را در فصل اول و به وطور کل در تمام کتاب تشخيص داد. البته داوري درباره اين دو ديدگاه بر عهده اساتيد و پژوهشگران تاريخ است. بايد ديد آيا سکوت مورد نظر دکترزين کوب همان خروش نبوده است"؟
خروش در کتاب ها و آلبوم ها
١ - کتاب صوتی "خروش فردوسی" : سروده ی فریدون مشیری
٢ - کتاب "خروش خاموشی" (١٣٧٠) : مجموعه ی سروده های مستانه سلطانی معروف به ژاله اصفهانی‏ (۱۳۰۰ خورشیدی، اصفهان – ۷ آذر ۱۳۸۶، لندن)
٣ - آلبوم "خُروش" : با صدای سیاوش ناظری
٤ - کتاب "خروش شاهین ها" : نوشته ی ستار سلیمی
۵ - کتاب "خروش لاجوردی" : روایت تصویری مردم استان اصفهان در دفاع مقدس، به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی
٦ - آلبوم "خروش برای انتقام" :‏ عنوان هشتمین آلبوم استودیویی از گروه هوی متال بریتانیایی جوداس پریست است. این آلبوم در استودیویی به نام آیبیز ساند در آیبیز اسپانیا ضبط ود ر استودیوهای بیجی رکوردینگ و بای‌شور رکوردینگ در فلوریدا آمریکا میکس شد و برای اولین بار در ۱۷ ژوئیه ۱۹۸۲ منتشر گشت. همچنین نسخه دیگری از این آلبوم به صورت ضبط مجدد در مه ۲۰۰۱ منتشر شد. بر روی پشت جلد خروش برای انتقام این جمله نقش بسته است: "سربازی بالدار از سرزمینی ناشناخته و از آسمان ‌های دوردست آمده است. هیچ چیز مقدسی دیگر باقی نمانده و کسی از دست این موجود دوزخی در امان نیست".
٧ - آلبوم "خروش بحر" : نام یک آلبوم موسیقی اثر علیرضا افتخاری، هنرمند ایرانی است که در سبک سنتی تهیه شده و دارای ۸ آهنگ است.
٨- خروش کبک (چریکه کو) : نام یکی از آهنگ ‌های آلبوم "زیندو" است. "زیندو" نام یک آلبوم موسیقی اثر گروه کامکارهاست که در سبک سنتی تهیه شده و دارای ۸ آهنگ است.گروه کامکارها یکی از برجسته‌ترین گروه‌های موسیقی کردی و ایرانی است.
٩ - خروش حدیث مستان : نام یکی از آهنگ ‌های آلبوم "شهرآشنایی" است. "شهرآشنایی" نام یک آلبوم موسیقی اثر حسام الدین سراج، هنرمند ایرانی است که در سبک سنتی تهیه شده و دارای ۹ آهنگ است.
١٠ - کتاب «دیباچه ی خروش» : توسط دفتر تهیه و تالیف متون و نشریات معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی تهیه و در کتابخانه ‌های شبستان مساجد ایران توزیع شده است. کتاب «دیباچه ی خروش» نوشته ی مهدی رنجبریان است، این کتاب در قالب طرح تغذیه ی فکری روحانیون مستقر در کتابخانه های شبستان تهیه شده است.
خروش در نام هنرمندان
کیخسرو خروش : در سال ١٣٢٠ در تهران به دنیا آمد. او یکی از بزرگترین استادان خط نستعلیق معاصر به ویژه در عرصه کتابت است و آثار خوشنویسی او در سه دهه ی گذشته مورد اقبال خاص و عام بوده است. کتابت دیوان حافظ، خسرو و شیرین نظامی، چهارمقاله عروضی سمرقندی و مثنوی پیروجوان از جمله آثار هنری خروش در حوزه ی خوشنویسی است. کیخسرو خروش در هنر نقاشی به ویژه در تصویرگری از چهره نیز مهارتی منحصر به فرد دارد. خروش نقاشی را نزد استاد حیدریان آموخته و حیدریان از پروردگان مکتب کمال الملک است.

١ - خروش در زنجیر برخی از ترانه ها

خروش ایران
خروش فردوسی
بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود...عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود
اجرا:  محمدرضا شجریان
عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود
اجرا: همایون شجریان و همنوازان حصار
گر یکی از عشق برآرد خروش
خروش خشم


از آن چـرم کاهنگـران پشت پـای/ بپـوشنـد هنگـام زخــم درای
همان کاوه آن بـر سر نیـزه کـرد/ همان گه ز بازار برخاست گـرد
خروشان همی رفت نیزه به دست/ که ای نامداران یـزدان پرست
کسی کو هوای فریدون کند/ سر از بند ضحاک بیرون کند : فردوسی توسی

 گر یکی از عشق برآرد خروش/ بر سر آتش نه غریب ست جوش 
پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق/ دامن عفوش به گنه بربپوش 
بوی گل آورد نسیم صبا/ بلبل بی‌دل ننشیند خموش 
مطرب اگر پرده از این ره زند/ بازنیایند حریفان به هوش 
ساقی اگر باده از این خم دهد/ خرقه صوفی ببرد می فروش...
سعدی اگر خاک شود همچنان/ ناله زاریدنش آید به گوش 
هر که دلی دارد از انفاس او/ می‌شنود تا به قیامت خروش : سعدی  

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود
جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود... : مولوی

 در كارگه كوزه گري رفتم دوش
ديدم دو هزار كوزه آرام و خموش
ناگه كه يكي كوزه برآورد خروش
كو كوزه گر و كوزه خر و كوزه فروش : خيام

بیا و کشتی ما در شط_ شراب انداز
خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی
که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز : حافظ
 دل چو ز درد_ درد_ تو مست و خراب می شود
عمر وداع می کند عقل خروش می زند... : عطار

دوش رفتم به کوی باده فروش/ ز آتش عشق دل به جوش و خروش
مجلسی نغز دیدم و روشن/ میر آن بزم پیر باده فروش
چاکران ایستاده صف در صف/ باده خوران نشسته دوش بدوش
پیر در صدر و می‌کشان گردش/ پاره‌ای مست و پاره‌ای مدهوش
سینه بی‌کینه و درون صافی/ دل پر از گفتگو و لب خاموش...
به ادب پیش رفتم و گفتم/ ای تو را دل قرارگاه سروش
عاشقم دردمند و حاجتمند/ درد من بنگر و به درمان کوش
پیر خندان به طنز با من گفت/ ای تو را پیر عقل حلقه به گوش
تو کجا ما کجا که از شرمت/ دختر رز نشسته برقع‌پوش
گفتمش سوخت جانم، آبی ده/ و آتش من فرونشان از جوش
دوش می‌سوختم از این آتش/ آه اگر امشبم بود چون دوش
گفت خندان که هین پیاله بگیر/ ستدم گفت هان زیاده منوش
جرعه‌ای درکشیدم و گشتم/ فارغ از رنج عقل و محنت هوش
چون به هوش آمدم یکی دیدم/ مابقی را همه خطوط و نقوش
ناگهان در صوامع ملکوت/ این حدیثم سروش گفت به گوش
که یکی هست و هیچ نیست جز او/ وحده لااله الاهو... : هاتف اصفهانی

ای دیو سپید پای در بند/ ای گنبد گیتی! ای دماوند
از سیم به سر یکی کله خود/ ز آهن به میان یکی کمر بند...
ای مادر سر سپید بشنو/ این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه/ بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بی‌ مماثل/ معجونی ساز بی ‌همانند
از آتش آه خلق مظلوم/ وز شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری/ بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز/ بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهٔ عاد/ صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر/ بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که باید/ از ریشه بنای ظلم برکند
زین بی‌خردان سفله بستان/ داد دل مردم خردمند : ملک‌الشعرای بهار
٣
- خروش در زنجیر برخی از سروده های این زمانه
در خروش آیم ، چو بینم کج نهادی های خلق
جویبارم ، ناله از هر پیچ و خم باشد مرا
گر چه در کارم چو انجم ، عقده ها باشد رهی
چهره ی بگشاده ای ، چون صبحدم باشد مرا : رهی معیری

در چشم من، تو باد سیاهی که ناگهان
چندین هزار برگ جوان را، ربوده ای
یا روح ظلمتی که پس از مرگ آفتاب
چندین هزار دیده ی پر اشتیاق را
بر بامداد بسته و بر شب، گشوده ای
گر نقش شیر و صورت مهر مُنیر را
از رایتِ سه رنگ دلیران، ربوده ای
یادش ، همیشه مایه ی جوش و خروش ماست
ور نام آن سخنور شهنامه گوی را
از لابلای دفتر و دیوان، ربوده ای
تنها ، سروش اوست، که در گوش هوش ماست : نادر نادرپور

من آنچه از آتش ، به خاطرم باقی است
فروغ_ مشعل_ همواره تاب_ زرتشت است
شراب_ روشن_ خورشید و گونه ی_ ساقی است
سرود_ حافظ و جوش_ درون_ مولانا ست
خروش_ فردوسی است... : فریدون مشیری
 بشنو ای جلاد/ می خروشد حشم ، در شیپور
می کوبد غضب ، بر طبل/ هر طرف ، سر می کشد عصیان
و درون بستر خونین خشم خلق/ زاده می شود ، طوفان... : هوشنگ ابتهاج

خواهی نباشم و خواهم بود، دور از دیار نخواهم شد
تا "گود" هست، میان دارم اهل کنار، نخواهم شد
یک دشت شعر و سخن دارم، حال از هوای وطن دارم
چابک غزال غزل هستم، آسان شکار نخواهم شد
من زنده ام به سخن گفتن، جوش و خروش و برآشفتن
از سنگ و صخره نیاندیشم، سیلم، مهار نخواهم شد... : سیمین بهبهانی
یک سبد گل در کویر ِ لوت ِ دین / بهر ِ ماهی مشت آبی بر زمین
دختران در پیله عصر حجر / همچنان در لاک خود هستند در
غنچه های نو جوان ِ تازه پا / سرد از آواز و خروش و مدعا
بی ترنم برگ ِ سبز ارغوان / بی هیاهو مرغک ِ آواز خوان
سیب سرخی بر بلند ِ شاخسار / ملتی در شوق ِ وصلش بی‌قرار...
در چنین حال بد و تحریم ِ سخت/ همچنان دوریم از سیب و درخت : داریوش لعل ریاحی

شیخ قبا پوش ، به من گفت ، دوش/ از چه چنین آمده ای در خروش
تا ببری سر به سلامت ، برو/ ساکت و آرام به کنجی ، خموش
گفتمش ، ای خواجه ی عاقل ، بدان/ چشمه ی عشق است درونم به جوش
سر، که نه در راه عقیده بود/ بار گرانی است، کشیدن به دوش: محمد رضا عالی پیام
 شیخ ِ تبهکار غلط کرد، دوش/ گفت به شاعر که : « ازین پس خموش»
کیست چنین جاهل نابُرده رنج/ تاجرک ِ غاصبکِ دین فروش؟
تا به نهیب ِ قلمی گُربه سان/ راست فرستمش به سوراخِ موش
شیخ ِ تُنُک مایه چه داند که شعر/ می شکُفد از بُن ِ فرهنگ و هوش؟
او چه شناسد که دلِ شاعران/ چون خُم می از چه درآید به جوش؟
جهل، چه داند که در این سینه ها/ کیست که چون رعد برآرد خروش؟
او چه شنیده ست جز آوای وحش
در همه عمری که بُریده ست گوش؟... : محمد جلالی چیمه (م. سحر)
(همین نگارنده)
شعر، رود جاری اندیشه است
راحت روح و روان را، ریشه است
ساحت صدق و صفا را، پیشه است
قامت زرق و ریا را، تیشه است
شعر فصلی از خرد، از دانش است
یک کرانه از هنر، از بینش است
پنجره بر کوچه آسایش است
چشمه ای از، زایش و از رویش است
شعر یعنی دفتری از بهر عشق
از قرار و از مدار امر عشق
از شکوه و از نشاط شهر عشق
از خروش و از خموش بحر عشق...
هیچ حرفی، همردیف شعر نیست
کی توان آخر، بدون شعر زیست
شعر، تاریخ است و "حی" و "حاضر" است
بر همه آثار هستی، ناظر است
***
یکزمان آید که قومی خسته از چنگال ظلم
آتش قهر و غضب را ، افکند هرجای شهر
 کوی و برزن را بسوزاند زخشمی پرلهیب
شعله ها بالا دهد،گیرد تمام خشک و تر
 بغض ها، فریاد ها گردد،بسان بانگ موج
موج ها سرکش شود، افتد درون بحرو بر
 هرخروشی ، دامن آ ه سحر جوید از آنک
داد ديرين را ستاند ، ازبسی بیداد گر
 یکزما ن آید که قومی جان خود گیردبه کف
روزگاران شاد سازد درنسیم یک سحر
 عهد نیک و خرمی را ، آورد یکسر پدید
دوره ی ظلم و تباهی را، نهد بر پشت سر
 سرزمینی نو بسازد، عاری از هر دیو و دد
تا شود ایمن ، ز آسيب ریا و قهر و شر
 یکزمان آید که گردون ، این فلک این آسمان
چترمهرخویش بگشاید ، خوش وگسترده تر
 دکتر منوچهر سعادت نوری

منابع و مآخذ
خروش : واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب
خروش : تارنمای لغت نامه دهخدا
خروش و جغرافیا : تارنمای لغت نامه دهخدا - تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا - فرهنگ جغرافیائی ایران
خروش و تاریخ : تارنمای تاریخ و کتابخانه
خروش در کتاب ها و آلبوم ها : بسیاری از تارنماها
آلبوم "خُروش" با صدای "سیاوش ناظری" : تارنمای ایران ترانه
خروش در نام هنرمندان : تارنمای همشهری آنلاین و تارنماهای گوناگون
خروش : در ترانه ها و موسیقی : تارنمای یوتیوب
خروش : در برخی سروده های کهن : تارنمای لغت نامه دهخدا - تارنمای ری‌را و تارنمای گنجور
خروش : در برخی سروده های این زمانه : تارنمای جستجو - تارنمای آوای آزاد و تارنمای گلچینی از سروده ها
خروش های یک سراینده : تارنمای گلچینی از سروده ها