۱۳۹۴ شهریور ۱۴, شنبه

یادداشت ها و سروده هایی پیرامون مهاجران آواره/ انگلیسی و فارسی


Notes and Poems on Migrant Crisis/ English & Persian
As the European Union struggles to determine how to cope with the hundreds of thousands of migrants streaming into the continent to escape wars in the Middle East, the photo of a toddler's body washed up onto a Turkish beach is a haunting reminder of the plight facing the thousands who didn't make it in their attempts to seek asylum.
The story is just the latest in a series of tragedies that have befallen migrants from the Middle East. Just last week, the bodies of more than 70 migrants were found in a truck near the Austrian village of Parndorf, a discovery that shocked European consciences.
http://news.discovery.com/history/us-history/refugee-boy-on-beach-photos-that-shook-the-world-150904.htm
The night before they dreamt about a little boy called Moses
And in his extraordinary story
They found faith to play with fate/ And paid the seaman’s fees
For a chance at gaining his freedom
They kissed him with a prayer: Oh dear sweet Lord,
Carry, carry, him gently, gently/ Through the angry seas
Croon a lullaby with the waves/ Fill his pangs of hunger
And sooth away his ulcers of fear
Here in Korbani, they kill and fill us with fear… : Juliet Kego
http://kegoonyido.com/2015/09/04/90-floetry-by-julietkego-rememberingaylankurdi/#more-1340
When another's border is opaque,
Windows blocked with the coagulated death
Of hopeful escapees, reinforcing our borders
Is a reinforcement of that death…. : Peter Lilly
http://peterlillypoetry.blogspot.ca/2015/07/refugees-and-lie-of-migrant-crisis.html

یادداشت ها و سروده هایی پیرامون مهاجران آواره
کودکِ مُرده: آیلان کوردی؛ سه ساله، اهل کوبانی در سوریه. او همراه با برادر پنج ساله اش "غالب" و مادرش "ریحان" همراه با چهارده زن و کودک دیگر در دریای اژه مردند و دریا آنان را به ساحلِ آغازین بازگرداند. از سرنشینانِ این قایق که به سوی جزیره ی کُس در یونان می راند؛ نُه نفر زنده ماندند.
عکاس: نیلوفر دِمیر؛ عکاس و خبرنگارِ بیست و نُه ساله ی آژانسِ خبری دوغان (ترکیه). او اینک افسرده و خراب، بستری است.
زمان: بامدادِ جهارشنبه دوم سپتامبر ۲۰۱۵- نزدیک شهر بودروم در ترکیه.
روزگار شرمسار خواهد ماند: آب؛ بر ماسه ها می ماسد؛ این گونه که تو بر ماسه ها خُفته ای.
و دریا؛ دیگر این خورشیدِ لال را؛ دوست نمی دارد؛ این گونه که تو بی صدا مرده ای.
باد؛ بر آوازِ کاکایی ها؛ می خشکد؛ و ماهی هایِ کوچکِ غمگین؛ در عُمقِ اندوه می گریند؛
این گونه که تو این همه کبود؛ بر گونه ها ریخته ای.
روزگار شرمسار خواهد ماند؛ و زمین گیج تر از منِ مست خواهد چرخید؛
 این گونه که بر چهره ی انسان برف باریده ست: خسرو باقرپور
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=69066
پسر کوچولو یی که دنیا را بیدار کرد
پسر کوچولو یی که دنیا را بیدار کرد عنوان یکی از روزنامه های ونکوور کانادا بود که در رابطه با غرق شدن "الان" نوشته بود. کوچولویی که قرار بود در فضایی بدون ترس زندگی شاد کودکانه اش را تجربه کند، بزرگ بشه ، درس بخونه، عاشق بشه و زندگی انسانی داشته باشد در راه رسیدن به زندگی غرق شد. جسد "الان" قلب هر انسانی را به درد اورد و انسانها را در کشورهای مختلف به خیابان ها آورد. مرگ الان کوچولو روزنه ای است که مردم در جهان به وضعیت، محرومیت و مرگ هزاران کودکی توجه کنند که تنها به دلیل اینکه اتفاقی در منطقه ای دیگر از دنیا بدنیا امده اند قربانی جنگ و جنایت شده و از حق زندگی محروم شده اند. چرا؟ دولت ها برای سرمایه‌گذاری مرز ندارند اما برای نجات جان انسانها مرز دارند. "الان" و هزاران کودک دیگر برای این دولت ها ارزشی ندارند و این اولین و آخرین باری نیست که کودکانی مثل "الان" کوچولو جانشان فدای منافع دولت ها می شود. دولت ها مرزها را می بندند اما مردم در سراسر دنیا در تظاهرات ها فریاد زدند که مرزها را باز کنید . انسانیت مرز ندارد: شیوا محبوبی
http://iranian.com/posts/view/post/56650
آوارگان دریا ها: دیگر کسی برای ثبت آثار ملل به این زمین نخواهد آمد
و تعلّق به ابنیه بشری مرتبتی نخواهد یافت/ آجر به آجر می نویسند: ویرانی
می نویسند: بپائید! نیآئید اینجا... : طاهره بارئی
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=35757
پناهجو:  آدم با درد، شب به خواب می رسد، و با اشک
پناه در آب ها می جوید، میان موج های درنده
بیدار می شود، دست و پا می زند، در بستری.
خوب است که بیداری هست، و ماه و پنجره ای
تا آدم با ماه، از کابوس، از دام موج ها بگریزد: اکبر ایل بیگی
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=69044
هنوز، آی آدم‌ها: در آب هزاران نفر، نیما جان، دارند دست و پا می‌زنند
و میلیون‌ها در خشکی زیرِ سیم‌های خاردار
در کامیون‌ها کنار جاده و در اردوگاه‌ها/ زیر گازِ اشک‌آور و نارنجکِ صوتی
روی ریل‌‌های راه‌آهن و در اتاق‌های دربسته  میلیون‌ها، دور یا نزدیک، نیما جان،
و یک نفر هنوز از دنیای شعر تو  فریاد می‌زند: آی آدم‌ها!... : نیلوفر شیدمهر
http://iranian.com/posts/view/post/56446
من یک پناهنده ام: دلم برای خانه ام که ویرانش کردند تنگ شده است
آلبوم عروسی ام/ جهاز سوخته ام/ و پیراهن ململ آبی
هدیه ی اولین زایمانم/ قاب عکس های یادگاری
بر روی تاقچه اتاق مهمان/ النگوهای ام را جلوی آیینه جا گداشتم
پسرکم عماد را آب برد/ دخترم رعنا با موهای خرمایی
چشمانی چون عسل در ایستگاه راه آهن دزدیده شد
در آن سوی تخت دختری جوان برای مادرش که در جاده جا ماند
گریه می کند و من از پنجره ی این اتاق به برهوت نگاه می کنم
و در خیال طناب دارم را می بافم: مهین خدیوی  ۵ سپتامبر ۲۰۱۵
 http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=69121
آیلان: آیلانِ من کجاست؟/ او را ندیده اید؟
بلوزِ قرمز وُ شلوارِ آبی اش نشان/ کفش هایش را تازه دیروز
از بازارِ روز به زحمت خریده ام/ هان قایقِ شکسته به مقصد نمی رسی؟
جایی برای کودکِ من نیست در جهان؟
ای رهروانِ بی نام وُ دربدر/ درماندگانِ بی مکان
آیلانِ من کجاست؟ او را ندیده اید؟... : رضا بی شتاب
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=35799
کجاست؟ خورشید عالمتاب: دنیای ما، دنیای گلسرخ  بود و عطر شکوفه ها
چشم انداز نسترن و بنفشه بود و اقاقیا/ رایحه ی خوش زنانه بود: رایحه ی بهشت_ رویاها
رقص_ نرم_ ماهی بود در یک تنگ_ بلور/ و آن تنگ_ بلور ، مظهر_ تمام_ دنیا بود
دنیای ما، ترانه بود و موسیقی و ساز  و آواز/ بال های گشوده بود بر آهنگ_ پرواز
دنیای ما، انصاف بود و مروت/ باور به فضیلت بود و به امانت...
چه وحشتناک دنیایی شد این دنیا/ در دام_ بس ناکسان و نا بکاران
گرفتار_ ظلمت و تاریکی و چه بی شماران/ کجاست خورشید عالمتاب؟
دکتر منوچهر سعادت نوری
http://iranian.com/main/blog/m-saadat-noury-191.html