۱۳۹۷ خرداد ۱۹, شنبه

نوشتارها و سروده هایی پیرامون " آغوش"


نوشتارهایی پیرامون تعریف آغوش
آغوش = آگوش . آگش . بغل . میان دو دست فراهم آوردن و بخود دوسانیدن کسی یا چیزی را - در آغوش گرفتن/ به آغوش کشیدن: تعانق . معانقه: لغت ‌نامه دهخدا
آغوش = بغل - بر - سینه - در آغوش گرفتن (مصدر متعدی) کسی را در بغل گرفتن و دو دست را دایره ‌وار دور تنۀ او آوردن و او را به سینه چسباندن - به آغوش کشیدن: فرهنگ فارسی عمید
در آغوش گرفتن یا بغل کردن = دو نفر دست های خود را دور بدن یکدیگر قرار داده و همدیگر را فشار می‌دهند. در آغوش گرفتن می‌تواند نشانه یدوستی، عشق، محبت یا همدردی باشد: دانشنامهٔ آزاد ویکی‌ پدیا

 آغوش ها در زنجیری از سروده های دیروز وامروز
قیامت باشد آن قامت در آغوش/ شراب سلسبیل از چشمه نوش
 غلام کیست آن لعبت که ما را/ غلام خویش کرد وحلقه درگوش
 پری پیکربتی کزسحر چشمش/ نیامد خواب درچشمان من دوش
نه هر وقتم به یاد خاطر آید/ که خود هرگز نمی گردد فراموش: سعدی
*
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم/ طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی/ از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی/ پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین/ تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات/ کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش/ تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده
تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم : حافظ
*
 مرا که شیشه ی دل در زیارت سنگ است
 کجا دماغ می ناب و نغمه ی چنگ است
 مرا که شغل هم آغوشی است با زنار
 اگر به سبحه دهم دست_ دوستی ننگ است : عرفی شیرازی
*
 نسیمی به دل میخورد روحپرور/ نسیمی دلاویز چون بوی دلبر
 نسیمی چو انفاس عیسی مقدس / نسیمی چو دامان مریم مطهر
 نسیمی ست شبها به گلشن غنوده/ زگل کرده بالین وازسبزه بستر
 بر اندام او سوده ریحان و سنبل/ در آغوش او بوده نسرین وعنبر
 غلط کردم از طرف بستان نیاید/ نسیمی چنین جانفزا و معطر
 نسیم بهشت است و دارد نشانها/ ز تفریح تسنیم و ترویح کوثر
هاتف اصفهانی
*
گفتند فرود آی ز اوج مه و پرویز/ بر خود زن و با بحر پر آشوب بیامیز
با موج در آویز نقش دگر انگیز تابنده گهر خیز/  من عیش هم آغوشی دریا نخریدم
آن باده که از خویش رباید نچشیدم/ از خود نرمیدم
ز آفاق بریدم بر لاله چکیدم : اقبال لاهوری
*
شبها به کنج خلوتم آواز می دهند/ کای خفته گنج خلوتیان باز می دهند
گوئی به ارغنون مناجاتیان صبح/ از بارگاه حافظم آواز می دهند
وقتی همای شوق مرا هم فرشتگان/ تا آشیان قدس تو پرواز می دهند
ساز سماع زهره در آغوش طبع تست
خوش خاکیان، که گوش به این ساز می دهند: شهریار
*
شکسته جلوه ی گلبرگ از بر و دوشت
 دمیده پرتو مهتاب از بناگوشت
 مگر به دامن گل سر نهاده ای شب دوش؟
 که آید از نفس غنچه بوی آغوشت
میان آنهمه ساغر که بوسه می افشاند
 بر آتشین لب جان پرور قدح نوشت
 شراب بوسه من رنگ و بوی دیگر داشت
 مباد گرمی آن بوسه ها فراموشت : رهی معیری
*
ترا می خواهم و دانم که هرگز / به کام دل در آغوشت نگیرم
تو آنجا درهوایی صاف و روشن/ من این کنج قفس مرغی اسیرم: فروغ فرخزاد
*
به شهرخود زمینگیرم توکردی
چو مجنون ، پا به زنجیرم توکردی/ جوان بودم که خواهان تو گشتم
خدا پیرت کند، پیرم تو کردی/ کجایی؟ درچه حالی؟ باکه هستی؟
به خوابی؟ هوشیاری؟ یا که مستی؟/ شنیدم رفته ای سوی رقیبان
فراموشت شده مهر حبیبان/ شدی از بوی آغوش که مدهوش؟
که آغوش مرا کردی فراموش: نعیم پوپل سراینده و خواننده ی کهنسال افغانی
*
 همچو نیلوفر مپیچ ایدل به شاخ نسترن
 رهنشین چون لاله شو، فصل هم آغوشی گذشت
 در غزل هم «آتشی» نقش مجزا میزند
 گرچه عمر ما همه در شیوه «یوشی» گذشت : منوچهر آتشی
*
" آغوش" در برخی از سروده های دکتر منوچهر سعادت نوری
من همره تو ، به  روی شبنم ها/ افکنده رها ، تمامی تن را
در عطر_ تو و حریم_  آن آغوش
برچیده ، شکوفه ای ز گلشن را 
*
خوشا ایام_ عشق و آن شبانه/ که او، هر لحظه در آغوش جا داشت
و شادی آفرید، او ، دلبرانه/ به هنگامی که غم، بر دوش جا داشت :
*
تو جای ات درکنار و نزدما بود/چرا رفتی به کنجی سرد وخا موش
 و نام_ تو کلام_ شهد_ ما بود/ نخواهی شد ز دل ، هرگز فراموش
 به کوی_ عشق اگر کا ونده بود یم/ نگا ه ات شد دلیل ما به کا وش
 بسا اسرار_دل برتو گشودیم/ شد یم در شادی وغم ، با تو همد وش
 و می ما ند  همیشه جا ود ا نه / تما م_ حرف_ تو آ ویزه ی گوش
 و گفتی عشق دارد ا ین نشا نه / که می سا زد به پا ا عجا ز آغوش
 تو جا ی ات نزد ما آغوش ما بود/ کنا ر سینه ای ازعشق  پرجوش
 شراب بوسه ی تونوش ما بود/کزان بودیم بسی سرمست ومدهوش
 کجا بیرون رود یا د_تو از دل/ که با یا د تو باشیم شاد و د لخوش
عجب عشق ات به دل افکنده منزل
نخواهی شد زدل، هرگزفراموش/ ۲۷  فروردین ١٣٨٤
*
آیا شود نصیب که یک یار_  مه جبین/ گردد مرا، یگانه هماغوش دلنشین
دارم هوای عشق نگاری که نازنین/ از بهر من شود همه آئین و کیش و دین
*
منابع و مآخذ
تعریف آغوش: لغت‌نامه دهخدا/ تارنمای واژه نامه ی پارسی ویکی/ تعریف آغوش در فرهنگ فارسی عمید: تارنمای واژه یاب/ تعریف در آغوش گرفتن: تارنمای ویکی پدیا/ آغوش ها در زنجیری از سروده ها: تارنمای ایرانیان/ آیا شود که یکی یار مه جبین گردد مرا، یگانه هماغوش دلنشین: تارنمای گلچینی از سروده ها
*
نگارش و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.com/2018/06/blog-post_9.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها
=======