۱۳۹۳ دی ۲۴, چهارشنبه

یک آوا و بسا صدا: ٤ - ما را بس


سخن نخست: در این بخش از ترانه ها و سروده هایی یاد می شود که عبارت "ما را بس" در همه ی آن ها وجود دارد اما سرایندگان، در متن های گوناگون به ابعاد متفاوت "ما را بس" اشاره می نمایند.

١ - سروده ی پرویز خطیبی - اجرا: دلکش
https://www.youtube.com/watch?v=zzLOEV9M9d8
متن ترانه: در کنار تست، رقیب اگر، زان دو چشم شوخ، به ما نگر/ کن نظر بتا، که یک نظر ما را بس - شیوۀ بُتان، فسونگری است، دولت وصال، ز دیگری است/ در فراق یار، دو چشم تر ما را بس - آن نگاه جانسوز نهانی خوش تر، در میان مستان/ می از این ساغر ما را بس - کفر آن دو گیسو، دل و دینم برد/ دین و دل چه جویی، که مهر کافر ما را بس
http://irtasnif.blogfa.com/cat-4.aspx

٢ - سروده ای از یک ناشناس - اجرا: عهدیه
https://www.youtube.com/watch?v=83ibHtAPiWE

٣ - سروده ی حافظ - اجرا: نادر گلچین
https://www.youtube.com/watch?v=40Xrvfonq8g
متن ترانه: گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس/ زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس - من و همصحبتی اهل ریا دورم باد/ از گرانان جهان رطل گران ما را بس - قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند/ ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس - بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین/ کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس - نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان/ گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس - یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم/ دولت صحبت آن مونس جان ما را بس - از در خویش خدا را به بهشتم مفرست/ که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس - حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافی ست/ طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس

 ٤ - سروده ی قدسی مشهدی - اجرا: حوروش خلیلی و سحر محمدی
https://www.youtube.com/watch?v=i7XSBtWVyFs
متن ترانه: همچو خورشید به عالم نظری ما را بس/ نفس گرم و دل پر شرری ما را بس - خنده در گلشن گیتی به گل ارزانی باد/ همچو شبنم به جهان چشم تری ما را بس - گر چه دانم که میسر نشود روز وصال/ در شب هجر امید سحری ما را بس - اگر از دیده ی کوته نظران افتادیم/ نیست غم صحبت صاحب نظری ما را بس - در جهانی که نباشد ز کسی نام و نشان/ قدسی از گفته ی شیوا اثری ما را بس
یادداشتی از همین نگارنده: بر اساس برخی منابع سراینده ی غزل "ما را بس" حاجی محمّدجان قدسی مشهدی است. حاجی محمّدجان قدسی مشهدی مشهور به قدسی مشهدی یکی از شاعران و سخنوران ایرانی قرن یازدهم هجری قمری است. او در ابتدای زندگی از طریق بقالی زندگی می‌کرد اما پس از آنکه در شاعری مشهور شد به هندوستان رفت و وارد دربار شاه جهان شد. از قدسی مشهدی دیوان برجای مانده که در سال ۱۳۷۵ توسط انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد به کوشش محمّد قهرمان به چاپ رسید. او علاوه بر این دیوان منظومه‌ای هم به عنوان ظفرنامه دارد که در شرح فتوحات و جهانگشایی‌های شاه جهان نوشته شده‌است، اما این کتاب همینک در دست نیست. او در سال ۱۰۵۶ هجری قمری درگذشت و در آرامگاه شاعران کشمیر دفن شد. این رباعی نیز از اوست:
هر کام که در جهان، میسر گردد/ چون کار به پایان رسد، ابتر گردد
اینجا نبود هیچ مرادی به کمال/ چون صفحه تمام شد ورق برگردد
منبع: بخش نظریات (کامنت ها) در وبلاگ زیر:
http://iranian.com/posts/view/post/44040

۵ - سروده ی حافظ - اجرا: آرش میتوئی
https://www.youtube.com/watch?v=Fs-BN6Mwaos

٦ - شرح سروده ی حافظ توسط دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
https://www.youtube.com/watch?v=ubwzWn_qv9Y

٧ - یک نگاه مهربان، ما را بس است/ سروده ای از رحیم زربان  - اجرا: سالار عقیلی
https://www.youtube.com/watch?v=aIoRVUICwdA
متن ترانه: یک نگاه مهربان، ما را بس است/ پرتویی از آسمان، ما را بس است
یک پرنده ، یک چمن ، یک جلوه گل/ شاخه ای از ارغوان، ما را بس است
لحظه هایی از تبسم، از نسیم/ در نگاه عاشقان، ما را بس است
ما تهی دستان عاشق پیشه ایم/ سفره ی لبخند و نان، ما را بس است
باز باران، باز باران، روي خاک/ جرعه اي از آسمان، ما را بس است...
بیشتر : http://www.iransong.com/song/50277.htm

٨ - ما را بس است/ سروده ای از یک ناشناس - اجرا: آوازه خوان گمنام
https://www.youtube.com/watch?v=zlPSZuU-KcY
متن ترانه: عشق من از من گذشتی خوش گذر/بعد از این حتی تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بیرون کن ز سر/ دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یک بار از من بشنو پند/ بر منو بر روزگارم دل مبند
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود/ عشق دیرین گسسته تار و پود
گر چه آب رفته باز آید به رود/ ماهی بیچاره اما مرده بود...
بعد از این هم آشیانت هر کس است/ باش با او یاد تو ما را بس است
۹ - ياد تو ما را بس (تصنیف آرزو): سروده ی اردلان سرفراز - اجرا: ابی
https://www.youtube.com/watch?v=JWl_SgmQQos
متن ترانه: خيلی وقته از چشام بی تو بارون می باره/ دل نا اميد من تو رو آرزو داره
ای هميشگی ترين آه ای دورترين/ سوختن کار من است نگرانم منشين
راست مي گفتی تو ،ديگر اکنون ديرست/ دوستی و دوری ، آخرين تدبيرست
راست می گفتی ، تو بايد از عشق بريد/ از چنين پايانی به سرآغاز رسيد
شکستی و شکستم/ گسستی و گسستم/ چه بودی و چه بودم/چه هستی و چه هستم
تو رها از من باش ،ای برايم همه کس/ زير آوار قفس مانده ام من ز نفس
تو و خورشيد بلند ،من و شب های قفس/ بعد از اين با خود باش ، ياد تو ما را بس

بخش های پیشین مجموعه ی یک آوا و بسا صدا
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/12/blog-post_20.html
تهیه و تدوین : دکتر منوچهر سعادت نوری
 http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/01/blog-post_14.html