یک شتر و سه نسناس
نسناس در فرهنگ واژه ها
نسناس = غول (ناظم الاطباء) - دیو مردم (مهذب الاسماء/ منتهی الارب/ السامی/ انجمن آرا/ دهار/ ناظم الاطباء) - دیو مردم یا نوعی از مردم که یک دست و پا دارد - نوعی از حیوان است که به صورت نصف آدمی باشد چنانکه یک گوش و یک دست و یک پای دارد - نسناس در نواحی عدن و عمان بسیار است و آن جانوری است مانند نصف انسان که یک دست دارد و دست او بر سینه ٔ او باشد و به زبان عربی تکلم کند و مردم آنجا او را صید کرده می خورند (غیاث اللغات/ آنندراج) - آنکه به شکل انسان است ولی خوی و سرشت انسانی در وی نباشد (لغت نامه ی دهخدا): تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
نسناس = جانوری افسانهای و موهوم شبیه به انسان که هیکلی مهیب دارد - نوعی از بوزینه - میمون آدم نما (فرهنگ فارسی عمید): تارنمای واژه یاب
نسناس = اسطوره ای است که گفته میشود نوعی "جن است، که بدنش نیمی از اعضای انسان را دارد همانند یک پا یک دست و یک چشم. برخی معتقد اند که نسناس دو جنس نر و ماده دارد. این نام گاهی در گذشته در متنهای زیستشناسی فارسی در برابر واژه میمون بکار میرفته که نام عمومی گروهی از آدمنمایان (گوریل، شمپانزه، اورانگوتان، گیبون) است. در فرهنگ عامه به نوعی بوزینه بی دم هم اطلاق میشود: تارنمای ویکیپدیا
نسناس = جانوری افسانه ای شبیه به انسان که هیکلی ترسناک دارد - غول - آدم بدهیبت و بدجنس - میمون آدم نما (فرهنگ فارسی معین): تارنمای واژه یاب
نسناس در اصطلاحات فارسی
نسناس بازی، نسناسی = در لهجه و گویش تهرانی به معنای "بد قلقی" و "بی معرفتی" است: تارنمای واژه یاب
نسناس جنسی از خلق است - جانوری است به شکل انسان - قسمی از بوزینگان است (لغت نامه ی دهخدا): تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
نسناس بر اساس دیدگاههای مختلف تعاریف متفاوتی دارد؛ بعضی نسناس را نوعی میمون میدانند، بعضی به موجودات قبل از خلقت انسان نسناس میگویند و بعضی نسناس را انسانهای مسخ شده میدانند. بعضی هم توی دعواها طرف مقابلشان را نسناس میخوانند: تارنمای ستاره
نسناس در زنجیری از سروده ها
(برگرفته از تارنمای گلچینی از سروده ها)
زمین است کوه است دشت است چیست/ ز نسناس یا ز آدمی یاپری است: فردوسی
*
خلایق بر خلافند از طبایع/ یکی عطار و دیگر باز کناس
سخن کز روی حکمت گفت خواهی/ جدا کن ناس را اول ز نسناس: حکیم سنایی
*
حلق بگرفتش ماننده ٔ نسناسی/ برنهادش به گلوگاه چنین داسی: منوچهری
*
یکی گفت تندی مکن با غریو/ در این بیشه نسناس باشد نه دیو: اسدی
*
با چنین حال و هیأت و صورت/ بازنشناسدم کس از نسناس: مسعودسعد
*
به تن ماننده ٔروباه مسلوخ/ به سر ماننده ٔ بتفوز نسناس: سوزنی
قلب ریا به نقد صفا چون برون دهم/ نسناس چون به زیور حورا درآورم: خاقانی
*
گرچه بینی عذاب و رنج بسی/ عاقبت میشوی تو نیز کسی
جای گیری ز جرگهٔ نسناس/ در صف مردم وظیفهشناس
وگر این بار هم شوی کاهل/ نیبشی جز منافق و جاهل…: ملک الشعرای بهار
*
رباعی: نسناسی و بی فرهنگی
(برگرفته از تارنمای گلچینی از سروده ها)
این جهان را ، تو هیچ ، نشناسی/ چون سیاست شده ست نسناسی
بد قلق ، ناکسان_ بی فرهنگ/ مردمان را ، نموده اند عاصی
دکتر منوچهر سعادت نوری
نسناس در روایات و احادیث
نسناس نوعی انسان از نسل بنیآدم است که مسخ شده است و به همین دلیل دارای یک جفت دست و پا بوده و میچریده است. این نظر بر اساس آیه ی ۴۴ سوره ی فرقان به وجود آمده است: «آنان نه فقط همچون چهارپایاناند، بلکه گمراه ترند». علامه مجلسی در بحارالانوار مینویسد: «دستهای از مردم قوم عاد که در اثر مخالفت با پیامبر خود، خداوند آنها را مسخ نموده و بهصورت نسناس درآورد که هر کدام از آنها داراى یک دست و یک پا بودند و از یک طرف بدن مانند پرنده چنگ به زمین میزدند و مانند چهارپایان میچریدند».
در حدیثی نیز حضرت علی (ع) زمان آفرینش موجوداتی به نام نسناس را پیش از آفرینش انسانها بیان کرده است: «هنگامی که خداى تبارک و تعالى دوست داشت تا موجودى را با قدرت بیکرانش بیافریند، در زمانى بود که از آفرینش جن و نسناس هفت هزار سال گذشته بود»: تارنمای ستاره
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
همچنین نگاه کنید به
مجموعه ی نامدارترین افسانه ها در تاریخ ایران
*
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.com/2018/07/blog-post_22.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها
=======