کارل رایموند پوپر فیلسوف، منطق دان، ریاضی دان و استاد مدرسه ی اقتصاد لندن بود. کارل پوپر یکی از بزرگترین فیلسوفان قرن بیستم به حساب میآید و آثار زیادی در فلسفه ی سیاسی و اجتماعی از خود باقی گذاشتهاست. پوپر به دلیل کوشش هایش در رد روش علمی طرفداران کلاسیک مشاهده/استنباط (اثبات گرایان) از طریق پیشبرد روش ابطال پذیری تجربی، مخالفتاش با دانش برآمده از قیاس و استدلال کلاسیک (ارسطویی/افلاطونی) و دفاع از خردگرایی انتقادی، بنیادگذاری نخستین فلسفه ی انتقادی غیر توجیهگرانه در تاریخ فلسفه و دفاع نیرومندش از لیبرال دموکراسی واصول انتقادگرایی اجتماعی (که به نظر او امکان ظهور جامعه باز را فراهم کردند)، شهرت دارد. پوپر در حین تحصیل کار هم میکرد. زمانی شاگرد قفسهسازی و مدتی مددکار اجتماعی کودکان بیسرپرست بود.
ماجرای زندگی کارل پوپر
کارل رایموند پوپر در سال ١٩٠٢ میلادی در حومهی شهر وین در کشور اتریش، در یک خانوادهی یهودی که به مسیحیت پروتستان گرویده بود، زاده شد. دوران بلوغ او مصادف با سالهای دشوار جنگ جهانی اول بود. فقر و مسکنت اقشار وسیع مردم در سالهای پس از جنگ، او را به سوی اندیشههای سوسیالیستی سوق داد. مدت کوتاهی عضو حزب کمونیست شد، ولی به سرعت از آن روی گرداند. با این حال به اعتراف خود تا مدتها همچنان سوسیالیست باقی ماند و معتقد بود که اگر سوسیالیسم با آزادیهای فردی تلفیق پذیر باشد، باز هم سوسیالیست خواهد بود، زیرا که او آزادی را مهمتر از برابری میداند و اعتقاد دارد که اگر آزادی از بین برود، بین بندگان برابری هم باقی نخواهد ماند. پوپر در سال ١٩٢٤ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتههای ریاضی و فیزیک به پایان رسانید و چهار سال پس از آن، موفق به اخذ دکترای فلسفه و روانشناسی از دانشگاه وین شد. از سال ١٩٣٠ در رابطه با «حلقهی وین» قرار گرفت که محفلی از اندیشمندان اتریشی با گرایش فلسفی پوزیتیویستی بود. به توصیهی فعالین این محفل از جمله کارناپ، نخستین اثر فلسفی خود به نام “دو مسألهی اساسی نظریهی شناخت” را به رشتهی تحریر درآورد که بعدها در سال ١٩٣٤ به صورت تلخیص شده، تحت عنوان “منطق پژوهش” منتشر و موجب شهرت علمی او گردید. این کتاب تأثیر قابل ملاحظهای بر روی اعضای «حلقهی وین» داشت و استدلالات آن موجب پارهای تجدیدنظرها در دیدگاههای اعضای این محفل شد.
شهرت علمی پوپر به سرعت مرزهای زادگاهش را درنوردید و از دانشگاههای معتبر جهان به او پیشنهاد کرسی استادی داده شد. در سال ١٩٣٧، یعنی یکسال پس از اشغال اتریش توسط ارتش نازی و اضافه شدن خاک این کشور به آلمان، کارل پوپر دعوت دانشگاه زلاندنو را پذیرفت و رهسپار این کشور گردید. وی در آنجا تا پایان جنگ جهانی دوم به پژوهش و تدریس مشغول بود و طی همین ایام که میتوان آن را عصر عروج توتالیتاریسم در اروپا نامید، دو اثر مهم خود "جامعهی باز و دشمنان آن" و "فقر تاریخگرایی" را که شالودهی فلسفه سیاسی او را میسازد، به رشتهی تحریر درآورد. خود وی در رابطه با این دو اثر تصریح میکند که آنها تلاش او را در مقابله با جنگ، در دفاع از آزادی و در مخالفت با نفوذ اندیشههای تامگرایانه و اقتدارطلبانه نشان میدهد و باید به منزلهی سهم او در فلسفهی سنجشگرانهی سیاسی و هشداری علیه خطر خرافات تاریخی قلمداد شود.
کارل پوپر در سال ١٩٤٦ دعوت دانشگاه لندن را برای تدریس پذیرفت و راهی انگلستان شد. وی در این کشور به تحقیق و تدریس ادامه داد و آثار فلسفی و علمی دیگری خلق کرد که مهمترین آنها عبارتند از: "حدسها و ابطالها" ، "شناخت عینی"، "فلسفه و فیزیک"، "آینده باز است"، "در جستجوی دنیایی بهتر" و "همهی زندگی حل مسأله است". کارل رایموند پوپر در سال ١٩٩٤ در لندن چشم از جهان فروبست.
كارل پوپر و حلقه ی وین
حلقه ی وین نامی بود که گروهی از فیلسوفان، دانشمندان و ریاضیدانان بر خود نهاده بودند که در دهههای دوم و سوم قرن بیستم در وین جلساتی را با هدایت موریس شلیک برای بحثهای فلسفی برگزار میکردند. حلقه ی وین و نگرش فلسفی آن را اغلب با شعار رسمی آن گروه میشناسندکه همان اصل تحقیق پذیری است. از جمله مهمترین افراد حلقه ی وین میتوان به اتو نویرات، هربرت فایگل، فردریش وایزمن، رودلف کارنپ و بعدها کارل همپل و آیر اشاره کرد. آنها به شدت تحت تأثیر ارنست ماخ بودند.
حلقه ی وین یك محفل دوستانه نبود، مكتبى بود كه همگان آن را شناخته بودند. آنها به سرعت آراى خودشان را گسترش مى دادند، اما منتقدین نیز بیكار نبودند. مهم ترین منتقد آنها، «كارل پوپر» بود. «پوپر» ارتباطات نزدیكى با اعضاى حلقه داشت. اما هیچ گاه به طور رسمى از او براى شركت در جلسات دعوت نكردند. «نویرات»، «پوپر» را مخالف رسمى حلقه مى نامید. «منطق اكتشافات علمى» پوپر، اولین بار در سلسله كتاب هایى كه حلقه ی وین تحت نظر «شلیك» چاپ مى كرد، منتشر شد. مسائلى كه پوپر در این كتاب مطرح كرده بود، همان دغدغه هاى فكرى «حلقه ی وین» بود. اما تفاوت آنها در نوع پاسخ هایى بود كه پوپر به این پرسش ها مى داد. «پوپر» آراى حلقه ی وین درباره بنیادى ترین مباحث فلسفى را نقد كرد، اما او نیز همانند آنها به راسل و اینشتین علاقه مند بود و تا مدت ها از راسل، به عنوان بزرگ ترین فیلسوف پس از كانت یاد مى كرد. اما میانه اش با ویتگنشتاین چندان خوب نبود و به كل، فلسفه زبانى را رد مى كرد. با این حال هیچ متفكرى به اندازه او، تأثیر قابل ملاحظه اى بر بسط فلسفه علم نداشته است.
برخی از سخنان مشهور کارل پوپر
"زندگی سراسر حل مساله است".
"حقیقت به صورت عینی وجود دارد و هدف اصلی انسان باید جستجوی مستمر آن در فرا روندی پایان ناپذیر باشد".
“هنگامی که به بیکرانگی آسمان پرستاره نظر میدوزیم، تخمینی از بیکرانگی نادانی خود به دست میآوریم. اگر چه عظمت کیهان ژرفترین دلیل نادانی ما نیست؛ اما یکی از دلایل آن است”.
"بهتر است مشکل خود را حل کنیم تا کل مشکلات عالم را".
"قوانین تاریخ ضرورتاً ساختگی هستند".
"حرکات گام به گام و مهندسی تدریجی اجتماع بر انقلاب ترجیح دارد".
"ما باید عادت دفاع از بزرگ مردان را ترک گوییم، چرا که بسیاری از آنان از راه تاختن به آزادی و عقل، خطاهای بزرگ مرتکب شدهاند و تسلط فکری آنان هنوز مایهٔ گمراهی انسانهاست".
"متفکرانی که با اندیشههای خود عملاً در خدمت خودکامگان و راهگشای حکومتهای جبار بودهاند، «پیامبران کاذب» هستند".
"میدانم که هیچ نمیدانم".
"من هيچ چيز نمي دانم، همه ي ما هم هيچ چيز نمي دانيم".
"در ناداني خود همه با هم برابريم".
"دانشمند واقعي نبايد به نظريه ي خود ايمان داشته باشد بلكه بايد نسبت به آن موضع انتقادي بگيرد و بداند كه هر كس ممكن است اشتباه كند".
"كسي كه حرف آخر را زده باشد وجود ندارد".
"حساب فکر از شخص متفکر جداست".
برخی از سخنان نا معقول کارل پوپر
"ملت های متمدن حق دارند با تانک و موشک مردم غیرمتمدن را نابود کنند".
"بزرگان فلسفه و فیلسوفان بزرگ به دغلکاری متهم هستند".
تأثیر پذیری برخی فلاسفه بر روی نظریات فلسفی کارل پوپر
پوپر تأثیر بسزایی از فیلسوف و اقتصاد دان پر آوازهٔ هموطنش فردریش فون هایک داشت. آشنایی فون هایک با پوپر به سالهای آغازین فعالیتهای علمی آن دو برمی گردد. اولین ملاقات آنها درسال ۱۹۳۵ روی داد، زمانی که پوپر به دعوت هایک، نسخه اولیه کتاب «فقر تاریخ گرایی» را در سمینار هایک در مدرسه اقتصاد لندن ارائه کرد. از آن پس، دوستی و ارتباط فکری آنها هیچ وقت از هم گسیخته نشد. اما با وجود دلبستگیهای عمیق و دیرپای دوستی، نزدیکی و شباهتهای دیدگاههای معرفت شناختی و تلاش و سعی آنها بر شباهتها و خویشاوندی اندیشههای شان، تفاوتها و اختلافات مهمی میان روش شناسی آنها، بهویژه دربارهٔ کاربرد اصل «ابطال پذیری» پوپر در علوم اجتماعی وجود دارد. پوپر خود اذعان دارد که اندیشههای هایک برای او بسیار راهگشا بودهاست. به عنوان نمونه در مباحث «مهندسی تدریجی» و مبحث وحدت روش در علوم اجتماعی و طبیعی پوپر از آراء هایک استفادههای فراوان میکند. دومین اندیشمندی که پوپر بسیار وامدار اوست، «ایمانوئل کانت» است. کانت مهمترین فیلسوف عصر روشنگری بود و پوپر در جاهای گوناگون خود را یک فیلسوف معتقد به اصول روشنگری دانستهاست از جمله در زندگینامه خود نوشتهاش که در ایران با عنوان «جستجوی ناتمام» چاپ شده، به صراحت به این موضوع اشاره کردهاست. البته تأثیر کانت را بر پوپر در جاهایی که او دیدگاههای سیاسیاش از جمله مبحث «آزادی» و «دموکراسی» را مطرح میکند، روشنتر است. شاید تأثیرگذارترین و قدیمیترین (از لحاظ تاریخی) کسی که پوپر متأثر از تفکر اوست، سقراط باشد. خود پوپر در آثار گوناگون خود به این نکته اذعان کردهاست که اندیشه سقراط اساس کار او در بحثهای گوناگون قرار گرفته و بارها در طول آثارش سقراط را به عنوان سردمدار آزادی و فرزانگی ستودهاست و شاید مهمترین اندیشهای که پوپر از سقراط متأثر بودهاست را بتوان در یک جمله آورد، که چند تز اساسی پوپر نیز بر اساس همین یک جملهاست: میدانم که هیچ نمیدانم. پوپر ضمناً از منتقدان جدی و مؤثر حلقه وین به شمار میرفت. وی به عنوان یک فیلسوف تحلیلی شناخته میشود، و در این زمینه خود را مرهون آلفرد تارسکی میداند، اما در فلسفه تحلیلی صاحب نظر تازهای نیست
نظریات کارل پوپر پیرامون حقیقت، شناخت و سرچشمههای آن
کارل پوپر، شناخت را جستجوی حقیقت میداند، جستجویی پر وسواس برای یافتن نظریههایی عینی، واقعی و توضیح دهنده. از دید وی، جستجوی حقیقت را نباید با جستجو برای رسیدن به یقین و قطعیت یکی گرفت و باید میان آن دو تفاوتی دقیق قایل شد. انسان جایز الخطاست و لذا تمام شناخت بشری خطاپذیر و نامطمئن است. این امر بدین معناست که ما باید همواره علیه خطاهای خود پیکار کنیم و علیرغم تمام مراقبتها و تدابیر، هرگز نمیتوانیم یقین حاصل کنیم که مرتکب خطا نشدهایم.
پوپر در پاسخ به این پرسش که حقیقت چیست، ضمن تایید تعبیر کانتی از حقیقت، یعنی “انطباق شناخت بر برابرایستا” میافزاید: “نظریه یا گزارهای حقیقی است که توصیف آن از چگونگی امر، با واقعیت منطبق باشد”. از نظر وی، هر اظهار نظر صریحا فرمولبندی شده، یا حقیقی است یا کاذب و اگر کاذب باشد، عکس آن حقیقی است. بنابراین درست به اندازه اظهارنظرهای درست و حقیقی، اظهارنظرهای نادرست و غیرحقیقی وجود دارد. از آنجا که هر اظهارنظری میتواند درست و حقیقی و یا عکس آن درست و حقیقی باشد (چیزی که آگاهی مطمئن از آن برای ما محرز نیست)، میتوان نتیجه گرفت که ما اجازه نداریم حقیقت را با یقین و قطعیت یکی بگیریم.
کارل پوپر در عین حال، نسبیت گرایی در حقیقت را یکی از بزرگترین گناهان فیلسوفان نسبیتگرا و خیانت به عقل میداند، چرا که نسبیتگرایی در حقیقت، در را بر روی ریا و تزویر میگشاید. وی نسبیتگرایی را یکی از نتایج اختلاط ایده حقیقت با یقین و قطعیت میداند
پوپر در آنجا که با قیم مآبی و همه اشکال تامگرایی به ستیز بر میخیزد، تحت تاثیر فلسفه روشنگری است. وی بویژه در آغاز دارای گرایش نئوکانتی بود و همه جا از امانویل کانت به عنوان فیلسوف آزادی و انسانیت یاد کرده است. پوپر با تکیه بر روح فلسفه روشنگری، به سهم خود تلاش میورزد تا انسانها از پذیرش غیرسنجشگرانه نظریات فاصله بگیرند و به گفته تاریخی کانت، شهامت استفاده از خرد خود را بیابند. خرد برای پوپر تنها مرجع و سرمایهی معنوی انسانی است که همواره باید به آن تکیه و از واگذار کردن آن به “نهادهای ویژه” و”ابراندیشمندان” پرهیز کرد. پوپر متفکرانی را که با اندیشههای خود عملا در خدمت خودکامگان و راهگشای حکومتهای جبار بودهاند، “پیامبران کاذب” مینامد. در اکثر نوشتههای وی، “پیامبران کاذب” و “مراجع فکری” چه در زمینه نظری و چه در عرصه سیاست عملی، به دقت ردیابی میشوند و سرانجام در مقابل قاضی منتقد دادگاه عقل قرار میگیرند. به نظر پوپر، حقیقت به صورت عینی وجود دارد و هدف اصلی انسان باید جستجوی مستمر آن در فرآروندی پایان ناپذیر باشد.
جامعه باز و دشمنان آن
جامعه باز و دشمنان آن نام کتابی است از کارل پوپر که در ۱۹۴۵ انتشار یافت. این کتاب سه بار به فارسی ترجمه شدهاست: ١ - جامعه باز و دشمنان آن، ترجمه ی عزتالله فولادوند، تهران: انتشارات خوارزمی ٢ - جامعه باز و دشمنان آن، ترجمه ی امیرجلالالدین اعلم، تهران: انتشارات نیلوفر ٣ - جامعه باز و دشمنانش، ترجمه ی علیاصغر مهاجر، تهران: ۱۳٦۴، شرکت سهامی انتشار
دکتر علی محمد کاردان در تحلیل کتاب جامعه باز و دشمنان آن، می نویسد: “کارل پوپر رمز تاریخ اجتماعی را در تقابل «جامعه ی بسته» و «جامعه ی باز» میبیند. در جامعه ی بسته طبیعت و قرارداد یکسان شمرده میشود و روح انتقادی و تغییر افکار فرد نفی میگردد. جامعه ی باز، که دستاورد یونانیان است، «غیردینی» است و طبیعت و قرارداد از یکدیگر جدا و زمینه را برای روح انتقادی و رویکرد فردگرایانه فراهم میکند. این نوع جامعه وقتی که بیشتر جنبه تعارضی داشته باشد و کمتر حمایتکننده باشد، وسوسه حاکمیت بر کل شئون اجتماعی (توتالیتر) و بازگشت به جامعه ی بسته را باعث میشود. به نظر پوپر، افلاطون و هگل و مارکس «دشمنان» جامعه ی بازند و در هیئت معاصران با آنان درمیافتد. به نظر افلاطون، تغییر عین فساد است و از اینجا به طرح خیالی دولت «توتالیتر» و دارای سلسله مراتب و هماهنگی میرسد که از راه آموزش اجباری و جمعگرای طبقه حاکمه ثبات خود را حفظ میکند. از سوی دیگر چون "عدالت" دانستن ماهیت امور است، قدرت به دست فیلسوف میافتد؛ یعنی رؤیای بیمارگونه جامعه باز و بازگشت به جامعه بسته بر دانشی که به وجود میآید بنا میشود. و اما تازگی فلسفه هگل در این فکر نادرست است که تناقض فینفسه ثمربخش است و دیالکتیک با کاربرد استدلالی زبان فرق دارد. نتیجه چنین طرز فکری زیانآور است، زیرا از یک تناقض هرچیزی ممکن است استنتاج کرد. اما پیشرفت، مبتنی بر حذف احتمالات نادرست است و هگل این صفت احتمالی نظریهها را انکار میکند و نظامی «کلگرا» و ابطالناپذیر و نظریهای سیاسی- تاریخی میسازد که به نظر پوپر منشأ مردمگرایی فاشیستی است. کتاب فقر تاریخگرایی که ١٩٤٥ منتشر شد میخواهد، به نام ایمان به سرنوشت تاریخ بشری، نظریه اصلاحطلبی (رفورمیسم) را رد کند. در اینجا، انتقاد از حسرت مرتجعانه بر گذشتهها با انتقاد از امیدهای انقلابی توأم میگردد. امیدهای انقلابی بر محور دو نوع استدلال تاریخگرایانه ساخته شده است. نوع اول، که «ضدطبیعت» است، بر این فکر مبتنی است که نمیتوان روشهای علوم مادی را در علوم اجتماعی به کار برد و چون در تاریخ بشر، امور تغییرناپذیر وجود ندارد، نمیتوان به قوانینی دست یافت که در همه ادوار معتبر باشد. پیچیدگی جامعه مانع جداکردن عوامل آزمایشی میشود. تجربه را نمیتوان تکرار کرد و مشاهدهگر که به عالم شیء مورد مشاهده تعلق دارد، بیطرف نیست و شیء را تغییر میدهد. از این مطالب، رئوس بدیعی استنتاج میشود که «شهودی» و «کلگرایانه» است. نظر نوع دوم «طبیعتگرای افراطی» است. بنابر این نظر، میتوان «نیروهایی» را که در تغییر اجتماعی در کارند کشف، و «قوانین تحول» نظام و قوانین «پویای» تاریخ را تقریر کرد. پوپر در مقابل آن چنین استدلال میکند: هدف علم این است که پیشبینیهای مشروطی را فراهم کند؛ ولی چون جامعه نظام بستهای نیست، نمیتوان از آن پیشگوییهای درازمدتی استنتاج کرد. جامعه بشری فرایندی بیهمتاست و بنابراین وجود قانون در آن ممکن نیست. میتوان گرایشهای مربوط به شرایط خاصی را توصیف کرد، اما ممکن نیست که این شرایط اساس پیشبینی باشد. هر پیشگوییای با ایجاد واکنشهایی در حادثه پیشبینی شده «اثر اودیپی» دارد. اما خطاست اگر چنین نتیجه بگیریم که جامعهشناسی محکوم به ابهام است. جامعهشناسی نیز مانند فیزیک قادر به پیشبینیهای مشروط است. روش تجربی در علوم اجتماعی نیز کاربرد دارد، این روش مستلزم رفتار تغییرناپذیر طبیعت و یکسانی کامل تجربهها نیست. با شیوه یک بخشی باید سعی کنیم، بدون آنکه الگوی نظری و واقعیت را به هم درآمیزیم، قوانینی به دست آوریم که برخی از حوادث را شامل نمیشود. تمیز میان علوم نظری و تاریخی در علوم طبیعی نیز معتبر است، به شرط آنکه نسبت به تبیین مسائل، پیشداوری نداشته باشیم. هدف علوم اجتماعی جستجوی نتایج غیرعمدی از اعمال اجتماعی عمدی است. گفتگو با مارکس در این کتاب از خواندن انتقاد از تاریخگرایی معلوم میشود. پوپر نگرش انتقادی انگیزشهای اخلاقی مارکس را میستاید. اما به نظر او، مارکس تعهد اخلاقی را در خود سرکوب میکند. تاریخگرایی او به نظریههای اقتصادیاش که بعضاً علمی (یعنی ابطالپذیر) هستند لطمه میزند. مارکس به خصوص استقلال امور سیاسی را نفی میکند و به نقش نهادها و تعادل قدرتها در جامعه دموکراتیک عقیده ندارد”.
تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا در تحلیل کتاب جامعه باز و دشمنان آن، می نویسد: “کتاب جامعه باز و دشمنان آن با حمله به افلاطون و ایدههای وی آغاز میشود. پوپر، افلاطون را یک اندیشمند خودکامهگرا میپنداشت که حامی جزمگرایی بوده و جامعه ی بسته را ترویج مینمود. پوپر همچنین هگل را مورد حمله قرار داد چرا که وی را یک مطلقگرای خطر ساز میدانست. در این کتاب، کارل مارکس نیز مورد انتقاد قرار گرفته و به دلیل کلگرا و موجبیت گراییاش، محکوم شدهاست. از نظر پوپر، نظریات مارکس راجع به انقلاب و از بین رفتن نهایی سرمایهداری، نمیتوانند گزارههایی علمی باشند، چرا که ابطالناپذیر به نظر میرسند. پوپر بعدها در سال ۱۹۵۷، کتاب «فقر تاریخ گرایی» را نگاشت و در آن نیز استدلال کرد که قوانین تاریخ ضرورتاً ساختگی هستند، چرا که حوادث تاریخی، خاص و منحصربهفرد میباشند. چیزهایی که اغلب فیالمثل توسط مارکس به عنوان قانون تاریخی پنداشته میشود، در واقع صرفاً روندهای تاریخی هستند”.
وظایف دولت از دیدگاه پوپر
محمد غفاری زاده و فولادیان در نوشتار "دولت رفاه و مهندسی اجتماعی در اندیشه پوپر" می نویسند: “پوپر در مقالات و کتابهای گوناگونش وظایف یک دولت را در جامعه، بیان میکند. او اعتقاد دارد که اموری در جامعه وجود دارد که تنها میتوانیم دولت را مسئول آن بدانیم:
۱- حفظ آزادی و صیانت نفس فرد در جامعه: «اصلیترین وظیفه یک حکومت عبارت از اذعان به حق ما به حیات و آزادی و در صورت لزوم، کمک به ما برای دفاع از حیات و آزادیمان به عنوان یک حق است.»
۲- دفاع ملی: «نقش سنتی دیگری که برای دولت به طور سنتی وجود دارد، دفاع ملی است.»
۳- مراقبت از سلامت افراد جامعه: «حکومتی که دفاع از ملت را برعهده دارد میباید بر آمادگی نظامی شهروندان نظارت داشته باشد و بنابراین مراقب سلامت آنها باشد.»
۴- برخوردار شدن تمام شهروندان از آموزش و پرورش: «دولت باید در امر برخوردار شدن همه شهروندان از آموزش و پرورش جهت شکوفا شدن استعدادها و علایق، نظارت کند و باید مراقب این باشد که عدم استطاعت مالی فرد مانع وی از تحصیلات عالی نشود.»
۵- برخورداری از سهم مادی مزایای شهروندی
٦ - رفتار مساوی با شهروندان در برابر قانون
۷- وجود انواع بیمهها در جامعه: «یعنی نظام بیمه بیکاری، و سایر اشکال بیمه برای ناتوانی و … .»
۸- ایجاد اشتغال برای شهروندان و تشخیص دیگر مشکلات و مسائل اجتماعی از جمله فقر، بیسوادی و ناامنی و … و از بین بردن آنها در اولویت قرار دارد.
پوپر برخلاف بسیاری از معاصرانش با تمام قدرت و بیهیچ قید و شرطی از آنچه دولت رفاه خوانده شده است حمایت میکند… دولت رفاه مثال جالبی از اصل حمایتگری پوپر و علاوه بر آن کاربرد اصل خطاپذیری در سیاست است. اقدامات مختلفی که بر روی هم، دولت رفاه راتشکیل میدهد برای این اندیشیده شدهاند که پاسخگوی برخی مسائل و مشکلات آشکار و مبرم و فوری سرمایهداری بیمهار باشد. در چنین مقامی این اقدامات پیشرفت بزرگی به حساب میآید. اما در طول زمان و تا حدودی به دلیل شرایط متغیر این اقدامات هم مشکلات خاص خود را به بار آوردهاند که نسل فعلی باید برای آنها راهحلّی بیابد”.
دولت رفاه از دیدگاه پوپر
فولادیان و همکارانش در نوشتار "مبنای تئوریک دولت رفاه از دیدگاه پوپر" می نویسند: “در دهه ۱۹۳۰ و به دلیل اعتقاد به توانایی نیروهای چپ در ارایه راه حل برای مقابله با مصائب و بدبختی هایی که در اثر بحران اقتصادی دامن گیر مردم در جوامع صنعتی شده بود، همچنین فقر گسترده، گرسنگی و بیماری های همه گیر که میلیون ها انسان را به ورطه ناامیدی و یاس کشانده بود، ایده تامین رفاه همگانی و دولت رفاه در کشورهای صنعتی پدید آمد. در ابتدا دولت های رفاهی با موفقیت های چشم گیر روبرو شدند اما در پایان قرن بیستم افول این دولت ها آغاز شد. ایرادهای اساسی که منتقدان به دولت های رفاه داشتند بیش از هر چیز بنیان های فلسفی دولت های رفاه را نشانه رفته بود، زیرا مبانی تئوریک دولت های رفاه از تناقض های ذاتی رنج می برد که بنیان گذاران آن مرتکب شده بودند... پوپر برخلاف بسیاری دیگر از لیبرال ها که با هرگونه پدرسالاری دولت مخالفت می کردند، برآن شد تا وجوهی ازآن را که برای ایجاد جامعه ای کمتر محروم لازم است، حفظ شود. پوپر وجود دولت را ضروری می دانست و حتی بر این عقیده بود که در بعضی از مواقع باید اختیارات خاصی را به دولت داد تا دولت از پس اهداف رفاهی خود برای افراد جامعه برآید”.
یادداشت پایانی
١ - اصطلاحات "جامعه ی مدنی" - "دولت سازندگی" - " دولت امید" - "دولت تدبیر و اعتدال" و ... که در دوران سه دهه و اندی اخیر در ایران رایج و متداول گردیده است، احتمالا ریشه در افکار و دیدگاه های کارل پوپر دارد.
٢ - یکی از شاگردان معروف کارل پوپر، "جورج سوروس" امریکایی است که به خاطر گرامی داشت استادش، نام موسسه خود را "بنیاد جامعه ی باز" گذاشته و هدف این موسسه را، ایجاد و حفظ ساختارها و نهادهای جامعه ی باز قرار داده است.
٣ - کتاب "فلسفه کارل پوپر" توسط "رضا داوری اردکانی" در ایران چاپ و منتشر شده است. رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم ایران و منتقد فلسقه پوپر در ایران است و جدال های فکری او با شارحان فلسفه پوپر در ایران بسیار شناخته شده است. وی گفته است "با ملاکی که دارم پوپر، فیلسوف عصر نیست. از جمله آن ملاکها پروای آینده داشتن و گوش فرادادن به سخن زمان و اندیشیدن به مسائل فهم و مبتلیبه مردم و تسلیم بودن به تفکر و مقدم داشتن مصلحت حقیقت بر مصالح دیگر است؛ یعنی فیلسوف، تفکر را وسیله رسیدن به مقاصد عادی قرار نمیدهد. پوپر به این اصل قائل نیست و هر فکری را با لیبرالیسم خود میبیند و هرچه را با آن موافق نیابد دور میاندازد. اگر پوپر در این حد نیز متوقف میشد با او میتوانستیم کنار بیائیم زیرا قاعدتا او میبایست به آزادی بیان و بهنظر دیگران احترام بگذارد، اما این مدافع آزادی، ظرفیت تحمل آراء مخالف را ندارد و به این جهت بحث با او مشکل است... پوپر با شعار دفاع از آزادی به ایران آمد، اما در حقیقت در صدد یافتن مخالفان وهمی و حقیقی آزادی و معارضه با آنان بود و کمتر کاری به اصل آزادی داشت. من نمیگفتم آزادی بد است بلکه میگفتم چرا کسانی که این همه دم از آزادی میزنند، باید مدام در کار نفی و رد باشند و به مخالف خود مجال سخن گفتن ندهند".
٤ - کتاب "انديشه سياسي کارل پوپر" تالیف «جرمي شي يرمر» و ترجمه عزت الله فولادوند در سال ١٣٨٦ در ایران چاپ و منتشر شده است. در این کتاب پوپر با نگاه علمي و فلسفي به دفاع از ليبراليسم و دموکراسي پرداخته و با بهره گيري از اصل عدم قطعيت در فيزيک بر انديشه ی آزادي تاريخ از قيد قوانين و پيش بيني ناپذيري آينده تاکيد کرده است.
۵ - بی تردید بررسی همه ی آثار و نظریات کارل پوپر تنها در یک نوشتار نمی گنجد و این امر نیازمند پژوهش ها ی گسترده تری است.
دکتر منوچهر سعادت نوری
منابع و مآخذ
معرفی کارل رایموند پوپر : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
ماجرای زندگی کارل پوپر : تارنمای حسین آجورلو
حلقه ی وین : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
تاریخچه حلقه وین، نوشتاری از دكتر احمد رضا همتی : تارنمای کلوب
برخی از سخنان مشهور کارل پوپر : منابع گوناگون
برخی از سخنان نا معقول کارل پوپر : منابع گوناگون
تأثیر پذیری برخی فلاسفه بر روی نظریات فلسفی کارل پوپر: تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
نظریات کارل پوپر پیرامون حقیقت، شناخت و سرچشمههای آن : تارنمای باشگاه اندیشه
جامعه باز و دشمنان آن : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
تحلیل کتاب جامعه باز و دشمنان آن، نوشتاری از دکتر علی محمد کاردان : تارنمای کتاب نیوز
دولت رفاه و مهندسی اجتماعی در اندیشه پوپر، نوشتاری از محمد غفاری زاده و فولادیان : تارنمای نشر عدالت
مبنای تئوریک دولت رفاه از دیدگاه پوپر : نوشتاری از فولادیان، زینب فاطمی امین، محمد غفاری زاده - نشریه ی علوم اجتماعی (دانشگاه فردوسی مشهد) - بهار و تابستان ١٣٨٧ - شماره ١١
بنیاد جامعه باز جورج سوروس : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
رضا داوری اردکانی : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا
چرا با کارل پوپر مخالفت کردم؟ روایتی از دکتر رضا داوری اردکانی : تارنمای فردا نیوز
کتاب "انديشه سياسي کارل پوپر" : منابع گوناگون
گزیده ای از نوشتارها
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها