۱۳۹۶ مرداد ۸, یکشنبه

" ایدن ": در زنجیری از نوشتارها و سروده ها


در فرهنگ واژه ها
ایدن = نام پسرانه ای که از زبان ایرلندی ( ایریش ) ریشه گرفته و در زبان انگلیسی به شکل های زیر درآمده است:
Aidan, Aiden, Ayden, Aedan
ایدن در زبان ایرلندی به معنای " ذره ی آتش" و در اسطوره ها و افسانه های ایرلندی " خدای آتش" است: بسیاری از تارنماها
ایدن = نام پسر و دختر در امریکا و اروپا - مشابه ی آن در زبان فارسی " آیدن " است - معانی " آیدن " در زبان فارسی این چنین است: ذره ی نورانی - روشن - روشنایی : منابع گوناگون 
برخی از مشهورترین " ایدن "ها
آیدان کوئین (زاده ۸ مارس ۱۹۵۹) بازیگر آمریکایی - ایرلندی است. از فیلم‌های معروف او می‌توان به بازی در فیلم فرانکنشتاین، افسانه‌های خزان٬ ماموریت اشاره کرد: بخش های فارسی و انگلیسی تارنمای ویکی پدیا
ایدن ترنر (زادهٔ ۱۹ ژوئن ۱۹۸۳) یک هنرپیشه اهل ایرلند است. وی از سال ۲۰۰۷ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده ‌است. از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به بازی در نقش راس پولدارک در مجموعه تلوزیونی پولدارک، تباهی اسماگ، یک سفر غیرمنتظره، نبرد پنج سپاه اشاره کرد. در سال ۲۰۱۴ ترنر برای بازی در تباهی اسماگ برنده ی جایزه امپایر بهترین بازیگر تازه کار مرد شد. هم چنین او برای بازی در نقش راس پولدارک نامزد و برنده ی جوایز متعددی شده است: بخش های فارسی و انگلیسی تارنمای ویکی پدیا
ایدن دافی (زادهٔ ۱۶ نوامبر ۱۹۸۶) یک فوتبالیست بریتانیایی است: تارنمای ویکی پدیا
در جغرافیا
ایدن شهری در ایالت کارولینای شمالی کشور ایالات متحده آمریکا است: بخش های فارسی و انگلیسی تارنمای ویکی پدیا
محله ی تاریخی ایدن در شهر ایدن در ایالت کارولینای شمالی واقع است: بخش انگلیسی تارنمای ویکی پدیا
در زنجیری از سروده ها
هرکه زین یک ذره آتش باشدش
نوحهٔ دیوانگان خوش باشدش... : عطّار نِیشابوری
*
روز دیگر که آفتاب منیر/ همه روی زمین گرفت به زیر
گرم شد ذره ذره آتش مهر/ ذره‌اش تیر شد کمانش سپهر: هلالی جغتایی
*
گویی بر آمد گاه خواب اندر دل شب آفتاب/ آندم کز آه صبح تاب آتش زنم افلاک را
خسرو کدامین خس بود کز شور عشق از پس بود
یک ذره آتش بس بود صد خرمن خاشاک را: امیرخسرو دهلوی
*
پس از آن سال ها که زود گذشت / سیزده مارس تا که رخ بگشاد
" کامرون" پا بر این جهان بنهاد/ آن نخستین پسر، که " پریا " زاد
پسر دیگرش که نام_ " ایدن" یافت / یازده ژوئيه، خداش هستی داد
همگی،" تیز هوش " و بی همتا / در بسا " فن" و در " هنر" یکتا
زندگی شان، دراز و شادان باد
چهره هاشان، همیشه خندان باد
دکتر منوچهر سعادت نوری
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/07/blog-post_30.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها

۱۳۹۶ مرداد ۷, شنبه

بهترین و بدترین کشورها برای زندگی در دوران کهولت و پیری


فهرست بهترین کشورهای جهان برای افراد مسن که در سال ۲۰۱۵ از سوی سازمان "هلپ ایج" یا سازمان بین المللی کمک به سالمندان، منتشر شد جایگاه کانادا را نسبت به سال ۲۰۱۴ یک پله تنزل داد. در فهرست سال ۲۰۱۵ سویس همچنان در رده نخست قرار داشت و کشورهای نروژ و سوئد در رده های بعدی  بودند و کانادا با یک پله افت پس از آلمان در رده پنجم جای گرفت. با این همه کانادا همچنان شرایط بهتری نسبت به آمریکا و انگلستان دارد که مهمترین دلیل آن سیستم درمانی کارآمد تر و برنامه های حمایت مالی از افراد فقیر در سنین پیری است.
توبی پورتر مدیر اجرایی سازمان "هلپ ایج" و ناظر ارشد فهرست اخیر اشاره می کند دولت ها باید بیش از گذشته به زندگی افراد مسن اهمیت بدهند چرا که تعداد این افراد در دنیا در حال افزایش است. در حال حاضر بیش از ۱۲ درصد از جمعیت دنیا بیش از شصت سال خواهند داشت و این میزان تا سال ۲۰۳۰ به  ۱۶/۵ درصد و تا سال ۲۰۵۰ به ۲۱/۵ درصد خواهد رسید به این معنا که تعداد آنها در سال ۲۰۵۰ به ۲/۱ میلیارد نفر می رسد. پورتر همچنین به کشورهای ثروتمند هشدار می دهد با توجه به پیشرفتهای پزشکی و شرایط بهتر برای زندگی افراد مسن که طول عمر آنهارا افزایش می دهد، مسئله فعال بودن این عده در جامعه می تواند چالشی قابل توجه برای دولتمردان در دهه های آینده باشد. پورتر ژاپن را به عنوان یک کشور موفق در این زمینه مثال می زند. یک سوم جمعیت ژاپن 60 سال یا بیشتر سن دارند ولی اکثر آنها فعال هستند . دولتمردان ژاپنی در دهه ی ۱۹۶۰ سیستم جامعی برای حمایت مالی و درمانی از افراد مسن در نظر گرفتند و درعین حال برنامه های مختلفی برای حفظ مشارکت  آنها در جامعه ابداع کردند. به این ترتیب ژاپن با اینکه یکی از پیرترین کشورهای دنیاست، همچنان از ثروتمندترین و سالم ترین کشورهای دنیا محسوب می شود: تارنمای ایرونی ها
*
سازمان "هلپ ایج" یا سازمان بین المللی کمک به سالمندان/ به انگلیسی: تارنمای ویکی پدیا
بر اساس گزارشی که در روز پیجشنبه ۲۷ ژوييه ی ۲۰۱۷ توسط گروه پژوهشی دانشکده ی بهداشت عمومی دانشگاه کلمبیا ی نیویورک و مرکز پژوهشی سیاست گذاری های بهداشتی و اقتصادی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی منتشر شده است، تازه ترین فهرست بهترین ۹ کشور جهان برای افراد مسن این چنین است:
۱ - نروژ ۲ - سوئد ۳- آمریکا ۴ - هلند ۵ - ژاپن ۶ - ایرلند ۷ - دانمارک ۸ - آلمان ۹ - فنلاند
*
سازمان جهانی"هلپ ایج" یا سازمان بین المللی کمک به سالمندان،با نشر گزارشی افغانستان را بدترین کشور برای زندگی سالمندان خوانده است. در این گزارش آمده است که اکثر سالمندان در افغانستان حتی از دسترسی به ابتدایی ترین امکانات زندگی محروم اند: تارنمای فیس بوک

تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری

۱۳۹۶ مرداد ۶, جمعه

" کامرون ": در زنجیری از نوشتارها و سروده ها



در فرهنگ واژه ها
کامرون = نام پسرانه در امریکا و اروپا - نام کشوری در آفریقا - مشابه ی آن در زبان فارسی " کامران " است - برخی از کامران های ایرانی به کامرون نیز مشهور هستند (مانند کامران صباحی مشهور به کامرون کارتیو که ترانه سرا و خواننده ی پاپ است) - معانی کامران در زبان فارسی این چنین است: "کسی که هرچه بخواهد برایش مهیا شود و کسی که در عشرت است - بهره مند و کامیاب در هر عزم و آرزویی - سعادتمند و پیروز و موفق": منابع گوناگون 
برخی از مشهورترین " کامرون "ها
۱ - جورج کامرون ایران شناس آمریکایی که درباره ی او چنین نوشته اند:
الف - جورج کامرون: استاد زبان های خاوری در دانشگاه شیکاگو که کتاب «تاریخ باستانی ایران» چاپ سال ۱۹۳۵ از اوست: لغت نامه ی دهخدا/ تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
ب - جورج کامرون یا جرج گلن کامرون (ژوئیه ۱۹۰۵ در پنسیلوانیا - ۱۴ سپتامبر ۱۹۷۹ در آن آربر میشیگان)، زبان‌شناس آمریکایی و استاد تاریخ باستان. تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ زبان ‌های شرقی در دانشگاه شیکاگو به پایان رساند و در سال ۱۹۳۲ درجهٔ دکتری گرفت. مدتی در مؤسسهٔ زبانهای شرقی دانشگاه شیکاگو به تدریس اشتغال داشت. در سال ۱۹۴۸ شیکاگو را ترک کرد و بخش مطالعات شرقی را در دانشگاه میشیگان در آن آربر بنیان نهاد. جورج کامرون به‌عنوان صاحب‌نظر کم‌مانندی در زمینهٔ مطالعات زبان‌ها و تاریخ شرق باستان، و بخصوص در زبان ایلامی شناخته می‌شد. کتاب او با نام «ایران در سپیده ‌دم تاریخ» که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد هنوز مرجع عمده‌ای در تاریخ ایلام به شمار می‌آید: تارنمای ویکی پدیا
پ - جورج کامرون سال ۱۹۳۹ در هیأت حفّاری اریک اشمیت در تخت‌ جمشید به عنوان کتیبه ‌شناس حضور داشت. در گزارش حفاری اشمیت، که در سه جلد منتشر شد، سهم بسزایی داشت، که از آن جمله ترجمة ی مجدد چند کتیبة ی مهم دوره هخامنشی بود. اثر ماندگار او «الواح خزانة ی تخت‌جمشید» در سال ۱۹۴۸ منتشر شد. این کتاب حاصل، مطالعات جامع او درباره ۱۱۴ لوح از ۷۵۳ لوحی است که اشمیت در اکتشافات سالهای ۱۹۳۶ـ ۱۹۳۸ به دست آورده بود، و یکی از منابع مهم فارسی باستان و ایلامی و همچنین تاریخ امپراتوری هخامنشی در دوره ی حکومت داریوش اول و خشایارشا به شمار می‌رود (نوشته ی جمیله حسن‌زاده): تارنمای روزنامه اطلاعات
۲ - دیوید کامرون یا دیوید ویلیام دانِلد کامرون (زادهٔ ۹ اکتبر ۱۹۶۶) نخست‌وزیر سابق بریتانیا و رهبر سابق حزب محافظه کار این کشور است: تارنمای ویکی پدیا
دیوید کامرون جوان ترین نخست‌وزیر بریتانیا در ۲۰۰ سال گذشته‌ بوده است: تارنمای پیام آفتاب
۳ - کامرون دیاز یا کامرون میشل دیاز (زاده ۳۰ اوت ۱۹۷۲) مانکن و هنرپیشه آمریکایی است که تاکنون یکبار نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب، بافتا و انجمن بازیگران نمایشی شده است. تبارِ خانوادهٔ پدریِ وی کوبایی، و تبارِ مادرِ وِی آلمانی، انگلیسی و چِروکی است: تارنمای ویکی پدیا
۴ - کامرون یا کامران صباحی ملقب به کامرون کارتیو (۲۰ فروردین ۱۳۵۷ / ۹ آوریل ۱۹۷۸، تهران) یک خواننده و ترانه ‌سرای پاپ ایرانی است: تارنمای ویکی پدیا
 در جغرافیا
کامِرون کشوری است در غرب آفریقا و پایتخت آن یائونده است: بخش فارسی تارنمای ویکی پدیا
نوشتاری پیرامون " کامرون " به زبان انگلیسی: بخش انگلیسی تارنمای ویکی پدیا
کامرانیه نام محله ‌ای اعیان‌ نشین در شمال تهران و شهرستان شمیرانات است. این محله باغ و عمارت کامران میرزا پسر سوم ناصرالدین شاه قاجار و نایب ‌السلطنه او بوده است. این محله، شامل خیابان کامرانیه و کوچه ‌های منشعب از آن است. خیابان کامرانیه از بزرگراه صدر در جنوب آغاز شده، در میانه راه در چهار راه کامرانیه خیابان فرمانیه و بلوار اندرزگو را به یکدیگر پیوند می ‌دهد و در شمالی‌ ترین قسمت خود به خیابان نیاوران منتهی می ‌شود: تارنمای ویکی پدیا
در تاریخ
کامرون آلمان: نام یکی از مستعمره های امپراتوری آلمان در میان سال‌ های ۱۸۸۴ تا ۱۹۱۶ در آفریقای غربی و در جایگاه جمهوری کامرون کنونی بود. به جز کامرون بخش‌های شمالی گابن و کنگو، بخش ‌های غربی جمهوری آفریقای مرکزی و بخش ‌هایی از شرق نیجریه را نیز در برمی‌گرفت. در پی جنگ جهانی اول نیرو های بریتانیا، بلژیک و فرانسه کامرون را اشغال‌کردند. در پی پیمان ورسای نیز کامرون میان انگلیس و فرانسه تقسیم‌ شد: تارنمای ویکی پدیا
کامران میرزا نایب‌السلطنه (۱۲۳۵ - ۱۳۰۷ خورشیدی) شاهزاده ی قاجار و فرزند سوم ناصرالدین شاه و برادر مسعود میرزا ظل‌السلطان و مظفرالدین شاه بود: بخش های فارسی و انگلیسی تارنمای ویکی پدیا
در زنجیری از سروده ها
بران خرمی روز هرگز نبود/ پی مرد بی‌راه بر دز نبود
که من بودم اندر جهان کامران
مرا بود شمشیر و گرز گران... : فردوسی
*
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا/ بر منتهای همت خود کامران شدم
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم,,, : حافظ
*
ای بر همه هوای دل خویش کامکار
ای بر همه مراد دل خویش کامران... : فرخی سیستانی
*
پس از آن سال ها که زود گذشت / سیزده مارس تا که رخ بگشاد
" کامرون" پا بر این جهان بنهاد
آن نخستین پسر، که " پریا " زاد,,, : دکتر منوچهر سعا دت نوری
در برخی از ترانه ها
ترانه ی "تولدت مبارک کامرون" / به زبان انگلیسی
ترانه ای برای " دیوید کامرون" / به زبان انگلیسی

تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/07/blog-post_28.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها

۱۳۹۶ مرداد ۴, چهارشنبه

یاد نامه ها: ۳۳ - یادنامه ی ادیب برومند

ماجرای زندگی او
عبدالعلی ادیب برومند در بیست و یکم خرداد ماه ۱۳۰۳در شهر« گـز» از شهرستان برخوار اصفهان به دنیا آمد. پدرش مرحوم «مصطفی قلیخان برومند» از خوانین گـز بود که از حسن خط و مقدمات زبان عربی و آگاهی های تاریخی بهره داشت. به زبان فرانسه مسلـّط واز جمله تجدد طلبان عصر بود، هیچ گاه شغل دولتی نپذیرفت و به کار مِلکداری و کشاورزی اکتفا نمود. مادرش مرحوم «رباب غفار دخت» ، خواهر بزرگ استاد «حیدر علیخان برومند» بود که از سواد خــوانــدن و نــوشتن بـی بـهره نبود، در خـانـه داری و تنظیم امـور اقتصادی خـانـواده و تحصیلات فرزندان، پی گیری و علاقه مندی کامل از خود نشان می داد.
عبدا لعلی ادیب برومند در سن شش سالگی نزد معلم سرخانه که « ملا قنبر» نام داشت و مکتب دار بـود، خـوانـدن و نوشتن را آغــاز کرد و پس از دو سال به اصفهان آمـد ونخست دو سه ماه در مدرسه « قدسیه» درس خواند و سپس در دبیرستان « فرهنگ» که مدیرش روانشاد « مجید میر احمدی » از پیشگامان آموزش و پرورش اصفهان بود نام نویسی کرد و از کلاس سوم ابتدایی تا سوم متوسطه در آن دبیرستان به تحصیل پرداخت. پس از دریافت سیکل به دبیرستان« صارمیه » اصفهان رفت و در رشتهُ ادبی دیپلم گرفت و در شهریور ماه ۱۳۲۱ به منظور ادامه تحصیل به تهران رفت و در سال ۱۳۲۴ موفـّـق به گرفتن لیسانس در رشته حقوق قضائی از دانشکده حقوق گردید. ادیب برومند در سال ۱۳۲۵ از وزارت دادگستری ابلاغی برای شغل دادیاری دادگستری اردبیل دریافت کرد ولی از پذیرفتن سمَت قضائی اعـراض نمود و تقاضای صدور پـروانـه کارآموزی وکالت دادگستری کرد و دو سال بعد بطور مستقـل به عنوان وکیل پایه یک دادگستری مشغول کار شد؛ وی سالها وکیل بانک ملـّی در ایران بود و وکالت های متفرق را کمتر می پذیرفت.
ادیب برومند در ظرف مدتی که در دانشکده حقوق تحصیل می کرد نسبت به تکمیل معلومات ادبی و پرورش طبع شاعری خود غافل نبود بلکه با کوشش بسیار شمار فراوانی از متون معتبر نظم و نثر پارسی را با دقت تمام مطالعه نمود و در شعر و ادب به ممارست پرداخت و به زبان عربی و فرانسه نیز به خوبی آشنایی پیدا کرد. ادیب تا سن ۱۶ سالگی به نثر نویسی اهتمام می ورزید ولی از ۱۷ سالگی بیشتر به شعر و شاعری روی آورد و معضلات زمان را موضوع شعر قرار می داد، پس از حادثه سوم شهریور ماه ۱۳۲۰ و اشغال ایران به وسیله متـفـقـیـن در جنگ جهانی دوم، به سرودن شعرهای سیاسی و میهنی پرداخت. ادیب برومند در خطـّاطـی هم ممارست داشت و شکسته نستعلیق را خوش می نوشت.
ادیب در اردیبهشت ماه ۱۳۲۶ با خاله زادهُ خود « فرنگیس امینـی » فرزند «حاج عبدالـلـّه امینـی سدهی» پیوند زناشوئی بست و از وی صاحب سه فرزند شد به نام «جهانشاه» دندانپزشک و متخصص در جراحی لثـه و کاشت دندان و موسیقیـدان، «پوراندخت» وکیل دادگستری و نویسنده و پژوهشگر ادبیات فارسی و «شهریار» فعال اقتصادی و مؤسّس شرکت «فنی و بازرگانی بازار کوشان ایران» و دارای تحصیلات عالیه در رشتهُ مدیریت و بازرگانی بین اللمل.
همسر ادیب برومند بانوئی دیندار ، نیکوکار ؛ سخاوتمند ؛ فرهنگ دوست و روشن اندیش بود و با شریک زندگی خود همفکری و صمیمیت و سازگاری کامل داشت و در دی ماه سال ۱۳۸۵ دیده از جهان فرو بست.
ادیب برومند از آبانماه ۱۳۲۸ که جبهه ملی ایران بنیان گذاری شد و نهضتِ « ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران » جنب و جوش خاصی پدید آورده بود، از هـواداران سر سخت نهضت ملی ایران گـردیـد و با سرودن اشعار میهنی و سیاسی به یاری و همگامی جبهه ملی و این نهضت  پرداخت. هنگام تجدید فعالیت جبهه در سال ۱۳۵۷ عضو شورای مرکزی جبهه ملی و سپس عضو هیئت رهبری بود. در سال ۱۳۷۳ با همراهی چند تن از همفکران ، بار دیگر به ادامهُ فعالیتهای سیاسی جبهه ، پس از مدتی پراکندگی اقدام کرد وبا سازماندهی جبهه از وقفه یی که در این مسیر پیش آمده بود جلوگیری نمود. ادیب برومند چندین بار به اروپا و یکبار به آمریکا و مصر سفر کرد و در سال ۱۳۵۵ به اتفاق دائـی خـود «حاج حـیـدر علیخان برومند» بـه زیارت کعبه و حج تمتـّـع نـایـل گردید و دوبار نیز به فیض حـّج عـُمره توفیق حاصل کرد: برگرفته از تارنمای رسمی او
عبدالعلی ادیب برومند از اقوام عبدالرحمن برومند، فعال سیاسی و رئیس هیئت اجرائی نهضت مقاومت ملی ایران به رهبری شاپور بختیار بود: بخش فارسی تارنمای بی بی سی
آثار او
آثار منظوم: ۱ – « ناله های وطن » شامل اشعاریست که به مناسبت حــادثـه سوم شهریـور ماه ۱۳۲۰ و دفاع از استقلال کشور و آزادی ملت سروده شده است
۲ – « پیام آزادی » درباره حمایت از کشورهای استعمارزده و رهبران استقلال طلب آنان و نیز مخالفت با خشونت و جنگ و هـواداری از حقوق بشر است
۳ – « درد آشنا » که قسمتی از غزلهای عاشقانه ، عرفانی ، سیاسی ست
۴ – « سرود رهایی » مشتمل بر اشعاریست در هـواداری از نهضت ملی شدن نفت
۵ – « راز پرواز » در بردارندهُ شعرهای مذهبی است که دارای صبغهُ حماسی میباشد
۶ – «مثنوی اصفهان» درباره اوصاف شهرتاریخی اصفهان و ویژگیهای گوناگون آن است
۷ – « حاصل هستی » کـه عبارت است از انواع شعر مانند مـثـنـوی ، قصیده ، غـزل و مطالب گوناگون
آثار تحقیقی: ۱ – تصحیح « خرد نامه » نگارش ابوا لفـضـل یوسف بن علی مستوفی که به وسیله انجمن آثار ملی به چاپ رسده است .
۲ – تصحیـح دیــوان خـواجـه حـافظ شیـرازی بـا مقابـلـه دو چـاپ معتبر( قـزوینی – غـنـی) و(خــانلـری) با یک نسخهُ خطی مورخ ۸۷۴ به خط پیر حسیـن کاتب
۳ – هنر قـلـمـدان در تعریف و توصیف ساخت و ساز این پـدیـدهُ هنری و سبک کـار جمعی از استادان قلمدان نگاری
۴ – تصحیح « داستان سیاووش و رفتن گیـو به ترکستان برای آوردن کیخسرو » از شاهنامه فردوسی
۵ – تصحیح داستان « رستم و اسفندیار» به پیوست «هفت خوان اسفندیار» ازشاهنامه فردوسی
۶ – مجموعه مقالات به نام « طراز سخن» در موضوعهای ادبـی ، هنری و سیاسی
 ۷ – کتاب « بـه پیشگـاه فـردوسـی» دربــاره شخصیت ادبـی و مـلـّی فـردوسـی بــه پـیـوست شعرهای این سراینده در گرامیداشت آن شاعر بزرگ
۸ – تصحیح و چاپ تـذکـرهُ « خلاصهُ الاشعار و نتایج الافکار» بـه قلم تقی ا لـدین کـاشـانـی متخلص به « ذکری»
 ۹ – کوشش بـرای چاپ کتاب مصـّور « تاریخ جهانگشای نادری » ( از مجموعه شخصی) کـه از لحاظ چگونگی تصاویر منحصر به فرد است و نوشتن پیشگفتاری بر آن
۱۰– کوشش بـرای چـاپ دیـوان حـافظ منسوب بـه خط « میرعماد حسنی » مورخ ۱۰۰۸ و نوشتن پیشگفتاری برآن
۱۱- مجموعه نگارستان ادیب شامل تصاویری از آثار هنری ایرانی جمع آوری شده به همراه توضیحات در خصوص هر یک از آن ها: برگرفته از تارنمای رسمی او
جبهه ملی و او 
گفتگو با حسین موسویان، رئیس هیات اجرایی جبهه ملی ایران: تارنمای عصر نو
فعالیت ‌های ادبی او
ادیب برومند، فعالیت ‌های ادبی خود اعم از نثر و نظم را در اواخر دوران دبیرستان شروع کرد و مقالاتش در روزنامه‌های دهه بیست مانند نوبهار (به مدیریت ملک الشعرا بهار)، روزنامه اصفهان و.. منتشر می ‌شد. ابتدا تخلص "نهال" و سپس "ادیب اصفهانی" را انتخاب کرد و بعد به " ادیب " تغییر داد. برومند در ۱۳۲۷ به عضویت انجمن فرهنگستان به ریاست حسین سمیعی (ادیب السطنه) انتخاب شد: برگرفته از تارنمای رسمی او
نظریاتی در مورد او و سروده های او
در کتاب «آفرینِ ادیب» نویسندگانی نظیر محمدابراهیم باستانی پاریزی، حسن احمدی گیوی، توفیق سبحانی، ژاله آموزگار، داود هرمیداس باوند، محمد صادقی، ناصر تکمیل همایون، کتایون مزداپور، شروین وکیلی، کامیارعابدی و… از زوایای مختلف به بررسی اشعار و افکار عبدالعلی ادیب برومند پرداخته‌ اند.‌ شاعرانی نظیر مظاهر مصفا، توران شهریاری، هما ارژنگی، خسرو احتشامی و… سروده‌هایشان را تقدیم کرده‌ اند.‌ یادداشت‌هایی از سیمین بهبهانی، احمد سمیعی و بانو فرشیدافشار هم در این کتاب منعکس شده است: برگرفته از تارنمای رسمی او
برخی از سروده های او
از دل و جان دوستدار کشورم / دوستدار کشوری نام آورم
نام او از روزگار باستان / بوده بس فخرآفرین در دفترم...
*
گر حقیقت در جهان بازیچه ی افسون نبودى/ کار ره‏پویان حق این گونه دیگرگون نبودى
نغمه ی سازِ مخالف دلکش و گیرا نمى‏شد/ گر ورق سوزِ غرض‏ها، دفتر قانون نبودى..
*
آفرین گویم شما را اى جوانان دلیر/ اى دلاور شیرمردان، اى دلیران شهیر
گاه ورزش زورمندانید و استعدادوَرْز/ روزچالش مردِ میدانید و بىهمتا دلیر...
*
سرم خوش است و به بزم شبانه مى خندم/ قدح کشیده به رغم زمانه مى ‏خندم
خراب کرد چنان آشیان من صیاد/ که بر خرابىِ این آشیانه مى ‏خندم...
برگرفته از تارنمای گلچینی از سروده ها
*
یادداشت پایانی
زنده یاد ادیب برومند متاسفانه در ۲۳ اسفند ماه ۱۳۹۵ در سن ۹۳ سالگی به علت کهولت سن در تهران درگذشت. روح و روانش شاد و یادش گرامی باد
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
همچنین نگاه کنید به
زندگی نامه ی " ادیب برومند ": تارنمای ویکی پدیا / به فارسی و انگلیسی
سروده های " ادیب برومند ": تارنماها و منابع گوناگون
بخش های پیشین مجموعه ی یاد نامه ها


۱۳۹۶ مرداد ۳, سه‌شنبه

چرآ " آریانا " نام میانی دختر ترامپ است؟

۱ - نام میانی (میان نام) به اسمی می گویند که پیش از نام خانوادگی و پس از نام کوچک می ‌آید. در بریتانیا و ایالات متحده آمریکا، داشتن یک یا چند میان نام مرسوم است ولی آن ها به ندرت از این نوع نام ‌ها در محاوره استفاده می‌ کنند. برخی والدین، نام کوچک یکی از افراد خانواده (برای مثال نام پدربزرگ یا مادربزرگ) را به عنوان میان نام به فرزندانشان می ‌دهند. برخی دیگر از پدر و مادرها، میان نامی انتخاب می کنند که نشانه و نمودار صفت و یا خصوصیت ویژه ای در فرزند آن هاست. در مورد استفاده از واژه ی "آریانا" به عنوان نام میانی (میان نام) تیفانی ترامپ، هیچ گونه دلیل و نوشته ی مستند و معتبری وجود ندارد.
۲ - بر اساس لغت نامه ی دهخدا (با بازاندیشی و ویرایش): " آریانا بر پایۀ واژۀ ایران باستان آرین ها استوار است - یونانی ها به آن آریانِه می گویند - نام سرزمین مادری ایرانیان... مشیرالدوله پیرنیا (تاریخ ایران باستان، ج ۱، ص ۱۳٨) می‌نویسد: اراتس‌تن یونانی نخستین نویسندۀ خارجی است که این اسم را استعمال کرده و قسمتی از ایران را آریانا نامیده. حدود آریانا را چنان که استرابون گوید (کتاب ۱۵ فصل ۲ بند ۸)، اراتس‌تن چنین معین کرده بود: از طرف مشرق رود سند، از سمت شمال کوه‌های پاراپامیز (سلسله کوه‌های افغانستان شمالی و هندوکش) و کوه ‌های دیگر تا دربند بحر خزر (دروازۀ کاسپین) که با سر درۀ خوار تطبیق می‌کنند، از طرف جنوب دریای بزرگ عمان و از سمت مغرب حدی که پارت را از ماد و کرمان را از پاریتاکن (یعنی ولایت اصفهان کنونی) و فارس جدا می‌کرد. این حد را خود استرابون خطی می‌داند که از دربند بحر خزر (سر دره‌خوار) تا کرمان کشیده شده باشد. این است آریانای اراتس‌تن، ولی استرابون چند سطر پایین‌تر گوید: قسمتی از ماد، پارس، شمال باختر و سغد را نیز آریانا گویند، زیرا این مردمان نیز تقریباً به همان زبان حرف می‌زنند".
۳ - "تیفانی آریانا ترامپ" چهار ماه پس از " آریانا گرانده" (گراندی) هنرپیشه و خواننده ی آمریکایی به دنیا آمد. شاید پدر و مادر تیفانی ترامپ، در آرزوی داشتن دختری هنرپیشه و خواننده، میان نام تیفانی را " آریانا" گذاشتند.
 ۴ - بنظر می رسد که دونالد ترامپ در مورد تاریخ ایران باستان و علاقه ی ایرانیان به اجداد و نیاکان آریایی خود چندان بی اطلاع نباشد. بخاطر بیاوریم که وی در پیام نوروزی خود در ۲۲ مارس ۲۰۱۷ چنین گفت:"شهروندان ایرانی آمریکایی دارای تعلقات مذهبی مختلفی هستند اما همه در پاسداری از میراث باستانی نیاکانشان اشتراک دارند... از سال‌ها پیش، از دوستی فوق‌العاده با آمریکایی ‌های ایرانی‌تبار لذت برده ام و این گروه از موفق‌ترین گروه‌ های مهاجر به آمریکا در تاریخ معاصر این کشور محسوب می‌شود. معروف است که کوروش کبیر، رهبر امپراطوری باستانی ایران، گفته بود آزادی، سرافرازی و ثروت باهم بزرگترین شادی را برای بشریت دارد و اگر آنها را برای خود به ارث بگذاری، عشقشان به تو هرگز نمی‌ میرد. برای تمام مردم ایران و تمام کسانی که نوروز را در دنیا جشن می گیرند، از جانب مردم آمریکا، آزادی، بزرگی و ثروت را آرزو می کنم". شاید دونالد ترامپ با انتخاب واژه ی " آریانا" به عنوان نام میانی "تیفانی"، خواسته است احترام و ستایش خود را نسبت به آمریکایی ‌های ایرانی‌تبار (موفق‌ترین گروه‌ های مهاجر به آمریکا) نشان دهد.

دکتر منوچهر سعادت نوری
*
همچنین نگاه کنید به
زندگی نامه ی " تیفانی آریانا ترامپ": تارنمای ویکی پدیا / به فارسی و انگلیسی
آنچه در مورد تیفانی، دختر ترامپ، می‌دانیم: بخش فارسی تارنمای بی بی سی
بیوگرافی تیفانی دختر دونالد ترامپ: تارنمای آسمونی
ترانه ی "مانند یک پرنده" - اجرا: تیفانی آریانا ترامپ
سخنرانی تیفانی آریانا ترامپ در کنوانسیون انتخاباتی حزب جمهوریخواه: تارنمای یوتیوب

۱۳۹۶ تیر ۲۷, سه‌شنبه

یادداشت هایی پیرامون "فاشیسم" و تازه ترین نوع آن



یک تبرپوش (فاشیس) که در جمهوری روم باستان توسط مجازات‌ گر حمل می‌گردید
در فرهنگ واژه ها
فاشیسم = هر برنامه ای که بمنظور برپاکردن تمرکز حکومت ملی مطلقه ، با سیاست و روش خشک و خشن ملی باشد، و برای عملی کردن آن رژیم در زمینه های صنعتی ، کارخانه ای ، تجاری و مالی همراه با زور و تعدی نسبت به مخالفان طرح ریزی شود و به اجرا درآید (از وبستر) - اصول ضداشتراکی حزب فاشیست ایتالیا که بوسیله ی موسولینی تأسیس شد: لغت نامه ی دهخدا/ تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
فاشیسم = نام نظام سیاسی اقتصادی ایتالیا که در عهد موسولینی پی ریزی شد و از ۱۹۲۲ تا شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم قدرت را در دست داشتند. نام آن از یکی از نشان های ر وم قدیم به نام فاسیس گرفته شده است - نام عمومی برای هر رژیمی که اساس آن بر دیکتاتوری، ترور، تعصبات نژادی، سانسور، اختناق و ... استوار باشد (فرهنگ فارسی معین): تارنمای واژه یاب
فاشیسم = یک نظریهٔ سیاسی و گونه‌ای نظامِ حکومتی خودکامهٔ ملی‌گراست که نخستین بار در سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ در ایتالیا و به بدست بنیتو موسولینی رهبری می‌شد و بر سه‌ پایه ی حزب سیاسی واحد، ناسیونالیسم افراطی نژادپرستانه و دولت بسیار مقتدر و متمرکز، استوار بود... واژۀ فاشیسم برگرفته از فاشیس (به لاتین: Fasces) به معنی تبرپوش است: تارنمای ویکی‌پدیا
فاشیسم = نظریه یا نهضتی که خواهان برتری نژادی، حکومت استبدادی، اعمال زور و خشونت و برخورد شدید با مخالفان است (فرهنگ فارسی عمید): تارنمای واژه یاب
فاشیست = آنکه پیرو مسلک استبداد باشد: واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب
تاریخچه ی فاشیسم
در روم باستان محافظان همراه حکم ‌گذاران تبرپوش را به‌ عنوان نشان اختیار از دولت مرکزی حمل می‌نمودند و تبرپوش عبارت بود از تعدادی چوب که به دور یک تبر فلزی نوارپیچ شده بود... مورّخان، دانشمندان علوم سیاسی و دیگر پژوهش‌گران مدّت ‌هاست که دربارهٔ ماهیّت دقیق فاشیسم به بحث پرداخته‌اند... از نظر گونه‌ای دانش سیاسی و طبق برخی دیدگاه‌ها، هدف فاشیسم، حفظ نظام دیکتاتوری است در هنگامی که حکومت به شیوه‌های متعارف، امکان‌پذیر نباشد. حکومت فاشیستی کلّیۀ حقوق و آزادی‌های دموکراتیک را در کشور از بین می‌برد و سیاست خود را معمولاً در لفافه‌ای از تئوری‌ها و تبلیغات مبتنی بر تعصّب ملّی، نژادی، ایدئولوژیک یا مذهبی می‌پوشاند. فاشیسم در مرحله‌ای از مبارزۀ شدید طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازی پدید می‌آید که بورژوازی دیگر قادر نیست سلطۀ خود را از طریق پارلمانی حفظ کند و لذا به استبداد و ترور، سرکوب خونین جنبش کارگری و هر جنبش دموکراتیک دیگر و نیز به عوام‌ فریبی‌های گزافه‌ گویانه، متوسّل می‌شود. فاشیسم، سیاستِ داخلی خود را به ممنوع کردن سندیکاها و سایر سازمان‌های مترقّی، الغای آزادی ‌های دموکراتیک و نظامی کردن دستگاه دولتی و همۀ حیاتِ اجتماعیِ کشور، مبتنی می‌سازد. فاشیسم برای اجرای این مقاصد، از گروه‌ های ضربتی نظیر اس‌اس‌ها در آلمان نازی و پیراهن‌سیاهان در ایتالیای موسولینی استفاده می‌کند. نژاد پرستی، شوونیسم و تئوری‌های نظیرِ آن، حربه‌های اساسی ایدئولوژیک فاشیسم را تشکیل می‌دهند... فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری است که در شرایط بحران حاد اقتصادی برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن سایر بخش‌های جامعه، در جامعه حاکم می‌شود... فاشیسم از لحاظ نظری، محصول توسعۀ نظری نژادباوری و امپریالیسم اروپایی و از نظر اجتماعی محصول بحران‌های اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اوّل بود؛ ولی با شکستِ کلّیِ نیروهای محور در جنگ جهانی دوم از اعتبار افتاد. پس از جنگ، برخی حزب‌های نوفاشیست در اروپا پدید آمدند (از جمله حزب نوفاشیست ایتالیا) ولی توفیق چندانی به‌دست نیاوردند. در قاره‌های دیگر نیز رژیم‌هایی با ایدئولوژی فاشیستی پدید آمدند. مانند پرونیسم در آرژانتین به رهبری "خوآن پرون" که بین سال‌ های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۰ دیکتاتورِ آرژانتین بود. اما پرونیسم آرژانتین با فاشیسم ایتالیا تفاوت‌های مهمی (از جمله نداشتن سیاست خارجی تجاوزگرانه) داشت. واژه ی فاشیسم بعدها در مفهوم گسترده ‌تری به کار رفت و به دیگر رژیم‌های نظامی و مذهبی که دارای ویژگی‌های مشابهی بودند، اطلاق شد: تارنمای ویکی ‌پدیا
تازه ترین نوع فاشیسم: فاشیسم امريكایی
روزنامه ی عرب زبان «السفیر» طی مقاله‌ای به قلم «سنان انطوان» انتخاب دونالد ترامپ به رياست‌جمهوری امريكا را حرکتی آشکار به سوی احیای گرايشات فاشيستی و تحرکات نژاد پرستانه که حاوی تبعيضات دينی است، توصیف کرد: تارنمای پایگاه خبری فردا
فاشیست ‌های آمریکایی
در تحلیل " زیو اشترنهل" (تاریخ‌دان یهودی و استاد علوم سیاسی دانشگاه اورشلیم که در زمینه فاشیسم در دنیا شناخته شده است)، در آمریکا، راست در قامت گرایش‌های متنوع و گسترده‌ای ظاهر می‌شود. در این گرایش، هم می‌توان گروه‌ هایی چون تجدیدنظر طلب هولوکاستی در میان لابی‌های لیبرتی موسسه پژوهش‌های تاریخی را دید و هم نژادپرستان بومی چون "کوکلاکس کلان' و هم نژادپرستان بیولوژیکی که فصلنامه بشریت را چاپ می‌کنند، و هم طرفداران توهم توطئه‌ای که دست بالا در این نهضت را دارند و هم گرایش نازیستی که دست پایین در این نهضت دارند. البته بعضی از این فاشیست‌ها هم مدعی احیای سنت‌های منسوخ شده‌ اند. نشریاتی که نگاه این گروه‌ها را نمایندگی می‌کنند حدود یکصد و پنجاه هزار خریدار دارد. بسیاری از این فاشیست‌ها قصد نفوذ در حزب جمهوری ‌خواه را دارند. حداقل در یک مورد حزب جمهوری ‌خواه از نامزدی نازیست مشهوری چون 'کلازمن دیوید دوک" در انتخابات ۱۹۹۱ برای فرمانداری لوئیزیانا حمایت کرد: بسیاری از تارنماها
ترامپ: ظهور فاشیسم آمریکایی و پایان رؤیای آمریکایی
مهدی دلبند کارشناس ارشد جامعه شناسی در یادداشتی نوشت: [دونالد ترامپ به عنوان یک برند تجاری در کسب و کار پس از تصدی ریاست جمهوری آمریکا تلاش می کند تا در سپهر سیاسی نیز به یک برند تبدیل شود. ظهور ترامپ را می توان ظهور فاشیسم در آمریکا و مقدمه ای بر پایان رؤیای آمریکایی دانست. پیش از این ادوارد لوتواک در کتاب" به مخاطره افتادن رؤیای آمریکایی"پیش بینی کرده بود که :" احتمال دارد فاشیسم، آینده آمریکا باشد." وی می نویسد:" اعضای اتحادیه های کارگری و کارگران غیرماهر فاقد سازماندهی ، دیر یا زود متوجه می شوند که دولتشان حتی برای جلوگیری از کاهش دستمزدهایشان یا جلوگیری از صدور مشاغل به خارج از کشور نیز تلاشی نمی کنند. در این مقطع همه چیز در هم خواهد شکست، رأی دهندگان غیرشهری به این نتیجه خواهند رسید که سیستم فشل شده و اندک اندک در پی یک مرد قدرتمند می گردند تا به او رأی دهند، کسی که به آنها دلگرمی بدهد که وقتی انتخاب شد، دیگر دنیا به کام بروکرات های از خود راضی وکلای حقه باز و سیاستمداران دزد نخواهد بود".
تحلیلگران در مورد طرفداران ترامپ می نویسند" آن ها ده ها میلیون آمریکایی به خصوص سفیدپوستان طبقات فرودست هستند که به خاطر آنچه که بر سر آنها، خانواده ها و اجتماعاتشان آمده خشمگین هستند. آنها به مخالفت با سیاست های نئولیبرال برخاسته اند که نخبگان تحصیلکرده از هر دو حزب سیاسی بر آنها تحمیل کرده اند"
در سال ۲۰۰۷ نائومی وولف نویسنده و پژوهشگر آمریکایی و مخالف سیاست های نئولیبرالی آمریکا در کتاب خود با نام "پایان آمریکا"  اشاره می کند که این کشور با قدم هایی آرام اما قاطع در حال گذار از یک دموکراسی کهن به پهنه ای برای یک سلطه نیمه فاشیستی_نیمه پوپولیستی است. او به شباهت های آمریکا به آلمان دهه ی ۱۹۲۰ اشاره می کند که آن را به یک دیکتاتوری فاشیستی تبدیل کرد و سرانجام به فروپاشی و تخریب کامل آن منجر شد.
با ظهور پدیده ترامپ به نظر می رسد این پیش بینی ها در حال تحقق است. امروز بیش از آنکه آینده ترامپ به آمریکا گره خورده باشد، آینده آمریکا به ترامپ گره خورده است]: تارنمای پایگاه تحلیل و اطلاع رسانی صبح زاگرس
ترامپ و فاشیسم/ فاشیسم ترامپی
درخصوص رگه‌های نگاه فاشیستی در ترامپ، صاحب قلمان بسیاری قلم زده‌اند. از جمله مایکل کینسلی از مقاله نویسان مجله‌ی ونتی فر و واشنگتن‌پست رسما اعلان کرده است که «ترامپ یک فاشیست است.» با تاکید بر اینکه او از کاربرد خصمانه مفهوم فاشیست برای مخالفین آگاه است، این سرمقاله‌نویس نوشته خود را معطوف به پاسخ به چند سوال می‌کند:
آیا ترامپ سر همه را به طریقی شیره مالیده؟/ آیا او توانسته دست روی خواسته‌های گروه‌هایی بگذارد که طالب مفت‌خوری هستند؟/ یا اینکه در زیستمان فرهنگ شهرت‌جوی ما، بیش از نقش تلویزیونی‌اش، او بیشتر توانسته در بین مشاهیر بدرخشد؟
به گفته کینسلی، در محافل واشنگتن می‌گویند که این کارهای او تجلی گرایش حساب‌گرایانه ابزاری او برای کسب شهرت است. اما در مقابل، گروهی هم هستند که اقدامات عجولانه و پشت سر هم او را تقویت‌کننده ی «نهضت فاشیستی» می‌دانند و به نظر کینسلی، فاشیسم ترامپی بدان معناست که او سعی دارد سرنوشت کشور را در اختیار جلوه‌ای مسموم از دو ساختار قدرتمند حکومت و کورپوریشن‌ها (شرکت ها) قرار دهد تا به‌طور ارگانیک و کلی‌گرایانه این اتحاد نامیمون را مدیریت کند. کینسلی مدعی است اگر تا حالا ترامپ برای تامین منافع کورپوریشن‌ها با حکومت‌ها مذاکره می‌کرد، حالا او همین بازی را در سطح دولت اعمال خواهد کرد. به جای لیبرالیسم، می‌توان زیستمان اقتصاد سیاسی ترامپ را «دولت‌گرایی کورپوراتیو» نامید/ آیا فاشیسم در آمریکا حاکم می‌شود؟  از دکتر حسین سیف زاده: تارنمای پایگاه خبری اقتصاد نیوز
رئیس‌جمهوری که آمریکا را به سمت فاشیسم سوق می‌دهد
"نباید اینجا اتفاق بیفتد که نوشته «سینکلر لوئیس» نویسنده معروف آمریکایی است، به فهرست هشت کتاب پرفروش «آمازون» راه یافته است. گفته می‌شود این کتاب روی کار آمدن «ترامپ» را پیش‌بینی کرده بود، به همین دلیل انتشارات «پنگوئن» چاپ جدیدی از آن را وارد بازار کرده است. در همین زمان کوتاه، سه چاپ جدید که به معنای ۱۱ هزار جلد از «نباید اینجا اتفاق بیفتد» است، سفارش داده شده است. این رمان درباره رئیس‌جمهور شدن فردی مستبد است که شعار بزرگ و قدرتمند کردن آمریکا را سر می‌دهد و در نهایت، کشور را به سمت فاشیسم سوق می‌دهد. فروش رمان کنایه ‌آمیز اما فراموش ‌شده ی «سینکلر»، زمانی بالا رفت که برخی از منتقدان مدعی شدند این در اصل داستان رئیس ‌جمهور شدن «دونالد ترامپ» است که در این اثر روایت شده. رئیس‌جمهور دیکتاتور این کتاب که «باز ویندریپ» نام دارد، همانند «ترامپ» با بیانیه ‌هایی علیه مهاجران و تحریک کردن حس وطن‌پرستی مردم به این سمت دست پیدا می‌کند. نکته کلیدی از متن کتاب: «سودای من این است که تمام آمریکایی‌ها متوجه شوند که اولا، ما مهم‌ترین نژاد روی این زمین کهن هستیم و باید باشیم. دوما، باید بدانند با وجود تفاوت ‌های ظاهری بین ما اعم از ثروت، دانش، مهارت،‌ نسل و قدرت، که مسلما در مورد افرادی با نژاد متفاوت از ما صدق نمی‌کند، ما همه برادریم و با رابط مهم و شگفت‌انگیز اتحاد ملی که باید بابت آن خوشحال باشیم،‌ به هم متصل هستیم»: تارنمای خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
فاشیسم آمریکایی‌: یادی از کتاب "نباید اینجا اتفاق بیفتد"
گفتگوهایی با دالیا فهمی (استاد دانشگاه لانگ ایلند)، آدم گاپنیک (نویسنده ی مجله ی نیویورکر)، شارلوت کانینگ (استاد دانشگاه تگزاس) و کریس ویالس (استاد دانشگاه کنتیکت) در ۱۴ ژوییه ۲۰۱۷ در بخشی از برنامه ی " ایده ها " در رادیوی سی بی سی کانادا/ به زبان انگلیسی: تارنمای سی بی سی

تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/07/blog-post_18.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها

۱۳۹۶ تیر ۲۵, یکشنبه

زنان نامدار ایران: ۳۷ - دکتر مریم میرزاخانی برندهٔ بالاترین جایزه در ریاضیات


ماجرای زندگی او
مریم میرزاخانی ریاضی ‌دان ایرانی - آمریکایی و استاد دانشگاه استنفورد در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۶ (۳ مه ۱۹۷۷) در تهران به دنیا آمد. پدرش احمد میرزاخانی مهندس برق و رئیس هیئت مدیره ی مجتمع آموزشی نیکوکاری «رعد» بود. مریم میرزاخانی در سال ۲۰۱۴ به خاطر کار بر «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانه‌ای آنها» برندهٔ مدال فیلدز شد، که بالاترین جایزه در ریاضیات است. وی تنها زن و تنها ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است. زمینهٔ تحقیقاتی او مشتمل بر نظریه تایشمولر، هندسه هذلولوی، نظریه ارگودیک و هندسه هم‌تافته بود.
مریم میرزاخانی در دوران تحصیل در دبیرستان فرزانگان تهران، برندهٔ مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی در سال‌ های ۱۹۹۴ (هنگ‌کنگ) و ۱۹۹۵ (کانادا) شد و در این سال به‌عنوان نخستین دانش‌آموز ایرانی نمرهٔ کامل را به دست آورد. وی نخستین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت و به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت؛ و نخستین دانش آموز ایرانی بود که دو سال مدال طلا گرفت. او سپس در سال ۱۹۹۹ مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ ریاضی از دانشگاه شریف و دکتریِ خود را در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مک‌مولن، از برندگان مدال فیلدز، گرفت.
از مریم میرزاخانی به‌عنوان یکی از ده ذهنِ جوان برگزیدهٔ سال ۲۰۰۵ از سوی نشریهٔ پاپیولار ساینس در آمریکا و ذهن برتر در رشتهٔ ریاضیات تجلیل شد. وی از یازدهم شهریورماه ۱۳۸۷ (اول سپتامبر ۲۰۰۸) در دانشگاه استنفورد استاد دانشگاه و پژوهشگر رشتهٔ ریاضیات بود. پیش از این، او استاد دانشگاه پرینستون بود.
میرزاخانی از چهار سال پیش‌تر به سرطان سینه مبتلا بود، و این سرطان به مغز استخوان وی سرایت کرده بود. وی در ۲۴ تیر ۱۳۹۶ در ۴۰ سالگی در بیمارستانی در ایالات متحدهٔ آمریکا درگذشت: تارنمای ویکی‌پدیا
*
مریم میرزاخانی یکی از زنده ماندگان سانحه ی تلخ سقوط اتوبوس دانشجویان دانشگاه شریف بود. بیست و ششم اسفند ۱۳۷۶ اتوبوس حامل دانشجویان برجسته ریاضی دانشگاه شریف شرکت‌کننده در بیست و دومین دوره  مسابقات ریاضی دانشجویی که از اهواز به تهران بر می‌گشت حوالی شهرستان پل دختر در استان لرستان، به دره سقوط کرد. در این سانحه دو راننده اتوبوس و  هفت دانشجو و استاد کشته و چند تن نیز مجروح شدند: بسیاری تارنماها
*
همسر آمریکایی مریم میرزاخانی، 'جان وندراک"، از پژوهشگران کمپانی آی‌بی‌ام و نام دخترشان " آناهیتا " می باشد: تارنمای پاسارگاد
گزیده ای از سخنان او
"بدون علاقه داشتن به ریاضی ممکن است آن را سرد و بیهوده بیابید. اما زیبایی ریاضیات خود را تنها به شاگردان صبور نشان می‌دهد": مریم میرزاخانی
" پُرارزش‌ترین بخش ریاضی لحظه‌ای است که می‌گویی آها! ذوق کشف و لذت فهمیدن چیزی جدید. احساس ایستادن بالای یک بلندی و رسیدن به دیدی شفاف و واضح": مریم میرزاخانی
نظریاتی درباره ی او
واکنش رئیس دانشگاه استنفورد به درگذشت میرزاخانی:  تارنمای پايگاه خبری تحليلی فرارو
درگذشت میرزاخانی/ خویشاوندی ملی را از دست دادیم: شکوه میرزادگی
درگذشت مریم میرزاخانی/ امروز چراغی خاموش شد: مریم زهدی
ترانه ی "افسوس که مریم نه گٌلی چون دگران بود" - ترانه سرا: ندا_شاه محمدی - موسیقی و تنظیم: حسن_میرزاخانی - اجرآ: علیرضا_افتخاری: تارنمای یوتیوب

تهیه و تدوین
دکتر منوچهر سعادت نوری

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/07/blog-post_16.html
بخش های پیشین زنان نامدار ایران

۱۳۹۶ تیر ۱۸, یکشنبه

ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی: ۸۰ - زنان در سرزمین نیاکان آریایی

پژوهشگران مسائل تاریخی و اجتماعی نظریات گوناگونی در مورد زنان در ایران باستان ابراز داشته اند. در این بخش برخی از این نظریات را با یکدیگر مرور می کنیم:
رفتار با زنان در ایران باستان
"این گفته من است. کوروش پسر ماندانا و کمبوجیه. من کوروش هخامنش  فرمان دادم که بر مردمان ملال نرود. زیرا ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من. بگذارید هرکس به آیین خویش باشد. زنان را گرامی بدارید... سرزمین من، مادر من است. تا هست خنده ی شادی خیز کودکان خوش باد، تا هست شهریاری بانوان و آواز خنیاگران خوش باد": تارنمای کوروش بزرگ
کریستن سن، خاورشناس دانمارکی می‌گوید «رفتار مردان نسبت به زنان در ایران باستان همراه با نزاکت بود. زن چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی از آزادی کامل برخوردار بود»: بسیاری از تارنماها
دکتر تورج دریایی، با انتقاد از نگاه فمینیستی به تاریخ ساسانی، می‌گوید، با زنان رفتاری جداگانه نباید داشت، چون آنان نیز جزئی از جامعه بودند و بر حسب طبقه‌ای که به آن تعلق داشتند، از همان حقوق و امتیازاتی که آیین زرتشت برای کل جامعه و هر طبقه در نظر می‌گرفت، برخوردار می‌ شدند: تارنمای ویکی‌پدیا 
حقوق زنان در ایران باستان
در زمان هخامنشیان، زنان حق ارث و مالکیت داشتند. در میان کتیبه‌ها و ترجمه ‌های الواح تخت جمشید می‌توان مشاهده کرد که در زمان هخامنشیان برخی زنان شغل و حقوق داشتند: تارنمای ویکی‌پدیا
زن در قرن اولیه ظهور زرتشت و نیز در زمان هخامنشیان از حقوق ارزنده ای برخوردار بود و یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خود را می گذاراند... مشارکت همه جانبه زنان در این عصر چشمگیر است.از حفریات و کشفیات باستان شناسی که در تخت جمشید به عمل آمده٬ الواحی به دست آمده که نشان می دهد در ساختمان تخت جمشید عده زیادی از زنان مانند مردان مشارکت داشته و حقوق و مزایای جنسی از قبیل نان و شراب و غیره؛ مطابق مردان دریافت داشته اند. این الواح هم اکنون در موزه های جهان ضبط است. پس از شکست هخامنشیان وضع اجتماعی زن ایرانی تغییر کرد و قوس نزولی را پیمود. در زمان ساسانیان زن ایرانی باز حقوق و امتیازاتی را به دست آورد. عصر ساسانیان به قول دارمستتر؛ نه تنها از لحاظ تاریخ ایران؛ بلکه برای تمام جهان واجد اهمیت است. از کارنامه اردشیر بابکان اینطور برمی آید که شخصیت زن از همان آغاز کار ساسانیان محترم شمرده می شد؛ و هیچکس حتی پادشاه نمی توانست به میل و دلخواه خود زنی را مورد آزار قرار دهد. به طوری که از الواح و مدارک و اسناد این دوران برمی آید زن از موقعیت خاصی در دوران ساسانیان برخوردار بوده است. مادر شاپور دوم نزدیک به بیست سال یعنی از پیش از تولد شاپور تا موقعی که او به سن رشد قانونی رسید؛ امور مملکت را با موبدان بزرگ اداره می کرد. در پندنامه آذرپاد مهر اسپند به پسر خود اینطور مي گويد: اگر تو را فرزندی است خواه دختر و خواه پسر او را به دبستان بفرست تا با فروغ خرد و دانش آراسته گردد و نیکو زندگی کند: تارنمای سیتوز
در ایران در عصر هخامنشیان و اشكانیان، همانند روم و یونان، مرد در استفاده از اموال زن كاملاً مختار بوده است: تارنمای پايگاه خبری جهان نيوز
همچنین نگاه کنید به "حقوق زنان در ایران باستان" نوشته ی کتایون فکری پور - مجله مطالعات ایرانی - شماره ی ۱۹ - بهار ۱۳۹۰ 
اشتغال زنان در ایران باستان 
عذرا جارالهی می نویسد:" زن از زمان های قدیم تا به امروز غیر از خانه داری، در امور مختلف کشاورزی، گله داری، صنایع دستی و حتی امور نظامی دوش به دوش مردان مشغول فعالیت بوده است. ولی در دوره هایی که خانواده یک واحد اقتصادی نیز به حساب می آمده است، فعالیت های تولیدی زن که در خانه و یا نزدیکی آن انجام می گرفته است، جزء امور خانگی محسوب می شده و زن درازای آن کارمزدی دریافت نمی کرده است": تارنمای فصلنامه علوم اجتماعی
وجود طبقات ممتاز در ایران موجب شد زنان از حیث اختیارات و مزایاى اجتماعى به دو دسته تقسیم شوند: ۱ - زنان اشراف و بزرگان ۲ - زنان طبقه پایین‏تر. امّا واقع مطلب این است كه زنان اشراف در مقابل مردان طبقه خود، همان مقام و موقع را داشتند كه زنان طبقه پست‏تر نسبت به مردان خود دارا بودند. هر دو دسته از زنان از حقوق اقتصادى و اشتغال بهره‏اى نداشتند و فقط زنان طبقه اشراف از زندگى بهترى نسبت به زنان طبقه پایین‏تر برخوردار بودند. امّا در عصر ساسانى كه افراد جامعه به طبقات مختلفى تقسیم مى‏شدند، در داخل هر یك از طبقات، زنان متناسب با فرهنگ و وضعیت اشتغال طبقه خود مشاغلى را برعهده داشتند؛ مثلاً پوراندخت و آذرمیدخت كه از زنان خاندان سلطنتى بودند، حكومت كردند. زنان سایر طبقات نیز بسته به طبقه خود به كار ریسندگى، كشت و زرع یا صنعت آن روز اشتغال داشتند. از ویژگى‏هاى این دوران، مالك شدن دستمزد و درآمد توسط زنان بود كه مى‏توانست خود آن را بردارد یا به شوهرش بدهد: تارنمای پايگاه خبری جهان نيوز
زنان و مراسم گوناگون در ایران باستان
نبشته های دیوانی پارسه، گواه نقل مکان مکرر زنان است که گاه با شوهر و ‌یا پدر خود سفر می‌کنند، که دراین هنگام، جیره‌ ی سفر آنان تفاوتی با مردانشان ندارد... هنگامی که شاهان پارس شام می‌خوردند، زنانشان در کنارشان  می‌نشستند و در ضیافت شرکت می‌جستند. آنگونه که از نوشته های هرودت بر می‌آید، ایرانیان روزگار هخامنشی به همراه زنانشان در مهمانی ها شرکت می‌جستند. آیین هخامنشی چنین بود که شاهنشاه با مادر و همسرش بر سر میز خوراک می‌نشست. بدین گونه که دربالا مادر شاه و پس از آن خود شاه و پس از او هم، همسرش می‌نشست؛ همین آیین نشان می‌دهد که مادر شاهنشاه که هم مرتبه‌ی پدر وی است، از خود وی جایگاهی برتر دارد: تارنمای آریا نام
متداول ترین اسامی زنان در ایران باستان
آتوسا - آذرمیدخت - آرتا دخت - آرتمیس (آرتمیز) - آناهیتا - پانته آ - پوراندخت - رامتین (رامین) - زربانو - شیرین - فرخ رو - فرناز - گردآفرید - ماندانا - میترا - ناهید - نکیسا: بسیاری از تارنماها
فهرست اسامی زنان شاهنامه: آرزو - آزاده - آزرمی دخت - ارنواز - بانوی مهبود - پوراندخت - تهمینه - رودابه - سودابه - سهی - سیندخت - شهرناز - فرانک - فرنگیس - کتایون - گردآفرید - گلشهر - ماه‌ آفرید - منیژه - هما: تارنمای ویکی‌پدیا
ازدواج زنان در ایران باستان
درباره‌ی آزادی در ازدواج، هیچ چیزی مستندتر و موجه تر از رفتار خود زرتشت، نسبت به دختر کوچکش پروچیستا نیست. زرتشت به دختر کوچکش پروچیستا می‌فرماید: پوروچیستا من جاماسب (وزیر گشتاسپ) را که‌یاور دین مزداست، از روی راستی و پاک منشی به همسری تو برگزیده ام، اینک تو با خرد نیک خود مشورت کن و در صورت پسندیدن او، با عشق پاک، در انجام وظیفه‌ی مقدس زناشویی بکوش. پس از آن دختر پاسخ می‌گوید: ای پدر، پس از ژرف اندیشی، من پسندیدم و دوست دارم و با ته دل به او مهر خواهم ورزید و او را به عنوان شوهر آینده خود، مانند پدر و بزرگ تر و راهنمای خود خواهم پذیرفت: تارنمای آریا نام
بيشتر ازدواج ها در دوران اقتدار هخامنشي جنبه سياسي داشت و بدين طريق بود که زنان در حيطه نفوذ فرمانرويان پارسي در مي آمدند. چهره آرماني زن در چنين جامعه اي «قواعد و هنجارهاي اجتماعي مشخصي را مطرح مي کرد که در چارچوب آن، زن به عنوان انسان زاينده مي توانست زنده بماند، آبستن شود و فرزند خويش را به دنيا آورد و پرورش دهد، دراين رفتار زيستي مايه بقاي اجتماع است، زن از ياوري و پشتيباني زوج خود بهره مند مي شد». در کتاب مقدس زرتشتيان، زن به عنوان يکي از دو جنس بشر که نقش وجايگاه ويژه در زندگاني اجتماعي دارد، مطرح است.. پيامبر زن را فرا مي خواند تا بيانديشد و خود دين خويش را برگزيند. از سويي وي يکي از افراد گروه اجتماعي است و نقش خاص خود را بايد چونان دختر، همسر و مادر در خانواده ايفا کند. در اين جا، زن سهم طبيعي و زيستي زايمان و پرورش نوزاد را بر عهده دارد که موجب دوام جامعه و بقاي نسل و نوع بشر است. وجدان زن آزاد است که بر اساس راي و نظر خود آنچه را بهتر مي داند، اختيار کند».
در دوران اشکاني در ميان نجبا، طبقه ی اشراف همچون خاندان سلطنتي، تعداد زوجات متداول بود، اما تنها يک زن حفظ کانون خانوادگي را بر عهده داشت. اين زن مي توانست در صورت نارضايتي از همسر طلاق گيرد. در طبقات پايين جامعه رسم تعدد زوجات معمول نبود، زيرا مردم به سنت هاي گذشته خود گرفته بودند. مرد مي توانست همسر خود را به آساني طلاق دهد. در اين دوره نشانه هايي از اقتدار زن و شرکت او در حکومت بازمانده است.
در دوران ساساني، زنان در جامعه و خانواده نقش ها و شرایط مختلف داشتند و حقوق آنان در اين دوره قابل توجه بود. زن حق مالکيت داشت و مي توانست قيم پسر خود باشد و از بدرفتاري شوهر به دادگاه شکايت برد. در مواقع طلاق، رضايت طرفين شرط اساسي بود....: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
هرودت می‌گوید پارسیان هریک چند همسر برمی‌گزینند و شمار بیشتری همبستر دارند. البته این، تنها برای شاهان و شاید درباریان  است و زندگی توده‌ی مردم برپایه‌ی تک همسری بوده است. در دیانت زرتشت و زندگی آریاهای نخستین، ازدواج بر پایه تک همسری بوده است. بعدها مردان مجاز به گزینش  همسر دیگری با رعایت حقوق همسر نخست بودند. در همه متون پهلوی  در «مادیکان هزار دادستان» تنها‌یک نمونه از دو زنه بودن می‌بینیم و این امر دلیل آن است که چنین کاری نادر بوده است. به گفته‌ی استرابون، مراسم ازدواج در آغاز نوروز برگذار می‌شده است: تارنمای آریا نام
بارتلمه مستشرق معروف آلمانی در کتاب " حقوق زن در زمان ساسانی" مي نويسد: "دختر در انتخاب همسر آزاد بود و اجباری نداشت مردی را که پدرش برای او در نظر گرفته به همسری قبول کند و پدر حق نداشت او را از ارث محروم نماید؛ و یا تنبیه دیگری درباره اش اعمال دارد": تارنمای سیتوز
پوشش زنان در ایران باستان
پوشش زنان در دوران مادها: ج‍ل‍ی‍ل ضیاء پور در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» دربارهٔ پوشش زنان در دوران مادها با تکیه بر نقوش برجستهٔ برجا مانده می‌گوید که پوشاک زنان آن دوران از دید شکل با پوشاک مردان یکسان است و دربارهٔ آن نقوش چنین می ‌نویسد"مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده می ‌شوند. به نظر می‌رسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذارده‌اند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است": تارنمای گزیده ای از نوشتارها
پوشش زنان در دوران هخامنشی: به نظر می‌رسد که پوشش زنان در دوران هخامنشیان با دوران مادها چندان تفاوتی نکرده باشد. پیرامون پوشاک زنان در این دوره چنین نوشته اند: «از روی برخی نقوش مانده ازآن زمان، به زنان بومی برمی‌خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه‌است. به زنان دیگر آن دوره نیز برمی‌خوریم که ازپهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل شکل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است»: بسیاری از تارنماها
پوشش زنان در دوران اشکانیان: لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین، آستین‌دار و یقه راست بوده‌است. پیراهن دیگری داشته‌اند که روی اولی می‌پوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده‌است. همچنین از آثار این دوره، روسری ابریشمین خوش رنگ و نگار و نفیس زنان سنگسری به جا مانده‌ و سده‌ هاست که زنان سنگسری آن را می‌بافند و می‌آرایند. آنان این روسری را به ترتیب خاصی بر سر خود می‌بندند، که این خود نمونهٔ کامل پوشش سر زنان در زمان اشکانیان می‌باشد: تارنماها و منابع گوناگون
پوشش زنان در دوران ساسانی: زنان ساسانی از دراپه ( حرکت ها یا چین های ملایم پارچه بر روی بدن ) برای فرم دادن به تن پوش خود استفاده می کردند. در نقوش باقی مانده زنان با پیراهن های بلند و گشاد و دراپه دار با آستین های بلند یا بدون آستین طراحی شده اند. این پیراهن ها مانند دوره اشکانیان به وسیله نواری در زیر سینه چین های فراوانی ایجاد می کرده است در بعضی نقوش می بینیم که در انتهای دامن این پیراهن پارچه پرچین دیگری افزوده شده که احتمالاً برای متمایز کردن از پیراهن های ساده و فراخ اشکانی بکار می رفته و نیز در برخی نقوش روی پیراهن آستین دار و فراخ پیراهنی بی آستین با یقه ی دراپه دار می پوشیدند که دو سرشانه ی آن بوسیله ی سگگ یا دگمه ای بهم می رسید. پیراهن یا تونیک چاکدار نمونه دیگری از تن پوش زنان این دوره می باشد و کاملاً شبیه پیراهنی است که مردان ساسانی بر تن می کردند منتها بلند تر و تا نیمه ساق پا می رسید و قلابدوزی چاک های آن نیز از ویژگی های تونیک زنان این دوره می باشد که با شلوار پوشیده می شد. از بررسی بشقاب های نقره بدست می آید که چادر برای زنان ساسانی از عناصر پوشش تن و سر بوه است. گاهی آن را مانند زنان روستایی بدورکمر یا باسن می بستند و یا مانند بالا پوش بر روی دوش خود می انداختند. بلندی چادر تا وسط پا می رسید. البته در طاق بستان در صحنه ی شکار، سربند ها و دستار هایی نیز بر سر زنان نوازنده چنگ مشاهده می شود که مبیّن رواج این نوع پوشش در میان طبقات پایین تر اجتماع است. زنان ساسانی بر روی دوش یا بازوان خود شال هایی می انداختند که مانند شال های هندی دراز وبلند بود و بطور مورب از روی شانه راست یا چپ می گذشت و تا پایین ادامه داشت. کاربرد این شال ها احتمالاً به موقعیت اجتماعی پوشنده آن بستگی داشته است: تارنمای تاریخ پوشاک 
.زنان آریایی و رقص و موسیقی و آواز
بهرام گور پادشاه خوش‌گذران ساساني، كه به سبب دل‌بستگي بسيارش به موسيقي مشهور بود، دختران آوازخوان و رقاص را فرا دست مي‌آورد. طبق داستاني، سه دختر يك دهقان از وي پذيرايي كرده بودند: «يكي پاي‌كوب (رقاص) و دگر چنگ ‌زن و ديگري، خوش‌ آواز لشكرشكن» (شاهنامه). زنان رقاص از جمله‌ي تصاوير موزاييك ‌هاي تزييني كاخ شاپور يكم در «بيشاپور»اند. چهار دختر رقصنده‌ي داراي نشان‌هاي فرخنده (ظاهراً پيكره‌هايي به شكل پرندگان، گل‌ها، و جانوران) بر كوزه‌اي نقره‌اي از سده‌ي ششم، به دست آمده از كلاردشت مازندران (اينك در موزه‌ي ايران باستان) تصوير شده‌اند؛ بر كوزه‌اي نقره‌اي از سده‌هاي ۶ و ۷ میلادی، محفوظ در موزه‌ي متروپليتن هنر نيويورك، رقصندگان بسان «ساقي ‌ها» نمايش داده شده‌اند؛ آنان «جامه‌هايي چسبان، با آستين دراز و از جنسي شفاف پوشيده ‌اند» و جز آن، «قطعه پارچه‌اي نيز بدن‌شان را در زير ران ‌ها در برمي‌گيرد». هر كدام نيم‌‌تاج گوهر نشاني را بر سر گذاشته و گردن‌ بند، پاي‌ بندها و گوشواره‌ هايي را آويخته‌اند. از تاريخي كمي متأخرتر، پياله‌اي به شكل قايق در گالري هنر والترز بالتيمور موجود است كه با صحنه‌ي برتخت ‌نشيني، و بر كناره‌هاي باريك ‌تر آن، با دو رقاص برهنه كه پوشش‌ خود را به هوا افكنده‌اند، آراسته شده است. ديوارنگاره ‌هايي متعلق به سده‌ي ششم ميلادي از «پنجيكنت»، با تصويري از رقاصان، گواه و نشانه‌اي از جنبه‌ي رسمي و آييني رقص را در شرق ايران فرا دست مي‌آورد: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
برخی از زنان موسیقی دان آریایی: نکیسا (چنگ‌ نواز و خوانندهٔ عهد خسروپرویز ساسانی) - رامتین یا رامین (چنگ‌ نواز در دوران پادشاهی ساسانیان که برخی وی را همان رامین عاشق ویس می ‌شناسند): تارنمای گزیده ای از نوشتارها
زنان نامدار آریائی 
فرناز یا دغدویه مادر زرتشت/ آتوسا (از شهبانو های ایران، دختر کوروش کبیر و همسر دو پادشاه هخامنشی کمبوجیه و داریوش یکم و مادر خشایارشا)/ آرتمیس (فرمانده ‌ی نیروی دریایی ایران در دوران هخامنشی)/ پوراندخت و آذرمیدخت ساسانی: تارنمای گزیده ای از نوشتارها  
" آناهیتا "، ایزد بانوی نامدار آریایی ها: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
"ماندانا " مادر کوروش بزرگ و اولین موسس مدرسه در ایران: تارنمای ویکی پدیا
"ماندانا" نخستین ملکه ی مادر در تاریخ ایران: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
"کاساندان" نخسین شخصیت قدرتمند کشور ایران پس از شاه بوده است . کاساندان تحت نام ملکه ی ٢٨  کشور آسیایی در کنار همسرش کورش بزرگ حکمرانی می کرده است. مورخ یونانی ( گزنفون ) از وی به نیکی و بزرگ منشی یاد کرده است: تارنمای کوروش بزرگ
"پانته آ " زیباترین بانو در دوران کوروش هخامنشی: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
"پوراندخت" نخستین شاه زن در ایران باستان: تارنمای گزیده ای از نوشتارها

تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری 

۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی: ۷۹ - شهرهای آریایی نشین مازندران


ساکنین اولیه استان‌ مازندران‌، از اقوام «آماردها» و «تپورها»، که خود شاخه ای از آریایی ها بودند، تشکیل شده است... زبان اصلی ساکنین مازندران، زبان‌ طبری‌ یا مازندرانی است که آن را بازمانده‌ ی زبان‌ ایرانیان‌ قدیم‌ یعنی پارسی‌ میانه‌ می دانند كه‌ دیرتر و كمتر از سایر زبان‌ها تحت‌ تاثیر زبان‌های‌ بیگانه‌ای‌ چون‌ عرب و مغول‌ و تاتار‌ قرار گرفته‌ است. زبان‌ مازندرانی‌ با لهجه‌های‌ مختلف‌در تمامی‌ نواحی‌ استان‌ متداول‌ است‌. بر اساس اسناد و مدارک به دست آمده؛ پادشاهان طبرستان تا قرن پنجم هجری، به خط پهلوی می نوشتند و سكه می زدند. دو كتیبه كه به خط پهلوی در رِسِكت، واقع در دودانگه ساری، و گنبد لاجیم واقع در سوادكوه به دست آمده است گویای این مطلب است: تارنمای ایران نما
ساری مرکز استان مازندران
یکی از بزرگترین و پرجمعیت ‌ترین شهرهای استان مازندران و شمال کشور است. به مردم اهل ساری، سارَوی گفته می‌شود. براساس اکتشافات اخیر، قدمت ساری به شش هزار سال می‌رسد... بنای ساری را بر اساس نوشته حمدالله مستوفی و دیگر مورخان به تهمورث دیوبند از پادشاهان اساطیری ایران، عده‌ای به فریدون شاه پیشدادی و برخی هم به توس پسر نوذر نسبت می‌دهند: تارنمای ویکی‌پدیا
در برخی از نقاط مازندران جشن تیرگان را منسوب به پرتاب تیر آرش از 'ساری' به سوی "ملک توران" که موجب پایان بخشیدن به جنگ‌های چند ساله ایران و توران گردید می‌دانند و آن را در ۱۲ تا ۱۵ ماه تیر جشن می‌گیرند: تارنمای خنار
جشن تیرگان در سرزمین نیاکان آریایی: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
شهرستان نور
شهرستان نور به عنوان پایتخت ساحلی ایران نیز نام گذاری شده ‌است... در جدیدترین کشفیات باستان شناسی در این شهر آثاری از دورهٔ اشکانیان پیدا شده ‌است... نور يكی از قديمی ترين نواحی شهرنشين طبرستان یا مازندران كنونی بوده كه به گواهی تاريخ بخشی از آن رویان  و بعد از حمله ی مغول ، رستمدار نام گرفت. شهر ناتل در جنوب  شهر نور پایتخت ساحلی حكومت رويان و رستمدار بود. در تاریخ مازندران غربی  پایتخت رویان، "کجور" در کوهستان و " ناتل " در جلگه بود. پادوسبانان که از اولاد ساسانیان بودند در این منطقه بیش از هزار سال حکومت می کردند: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
شهرستان قائم‌ شهر (شاهی)
از سمت شمال و شمال غرب به شهرستان جویبار و دریای مازندران (دریای خزر)، از سمت جنوب به شهرستان سوادکوه، از سمت غرب به شهرستان بابل و از سمت شرق به شهرستان ساری محدود است. از نام‌های قدیمی‌تر به چمنو، عشق‌آباد، علی‌آباد و شاهی اشاره شده است. ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان به دفعات از چمنو یاد کرده‌است. اکنون محله‌ای نیز به نام جمنان در قائم شهر وجود دارد: بسیاری از تارنماها
به گفته برخی از مورخان قدمت " جمنان" یا "چمنو" به بیش از ۱۰۰۰ سال می‌رسد... سه روستای بزرگ قائم شهر به نام‌های آهنگر کلای، بیشه سر و قادیکلای بزرگ می‌باشد: تارنمای ویکی‌پدیا
به گفته ی افراد محلی " جمنان "، " جمنون" (جم نون) نیز خوانده می شود: از شنیده های همین نگارنده
شهرستان جویبار
تا چند سال گذشته بخشی از شهرستان قائم شهر محسوب می ‌شده‌ است. مرکز این شهرستان شهر جویبار است. گیل‌خواران نام قدیمی جویبار بوده ‌است... در شهرستان جویبار تاکنون ۲۰ اثر تاریخی در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده ‌است. ۱۱ تپه ی تاریخی با قدمت هزاره ی اول پیش از میلاد از جمله ی این آثار باستانی ثبت شده می ‌باشد: تارنمای ویکی‌پدیا
شهرستان سواد کوه
کشفیات باستان‌شناسی بهمراه اسناد و مکتوبات تاریخی حاکی از آن است که سواد کوه از نواحی کهن طبرستان بوده و انسجام بافت اجتماعی و فرهنگی آن در دوران اساطیری ایران ریشه دارد. این ناحیه همواره در تعیین مسیر تاریخ طبرستان حضور مؤثر داشته و مورد توجه حکام دولت مرکزی بوده‌است. مورخینی مانند ابن اسفندیار تا قبل از قرن دهم هجری قمری آنرا جزئی از تپورستان در ایالت فرشوادگر ذکر کرده‌اند. ایالت فرشوادگر که در کتاب اوستا نیز از آن یاد شده ترکیبی از واژه‌های تبری فرش به معنی دشت و جلگه، واد به معنی کوه و گر به معنی دریا ذکر شده‌است. در برخی دیگر از منابع تاریخی آمده که وقایع مهمی نظیر ورود و سکونت فریدون پادشاه پیشدادی، پیکار رستم پهلوان مشهور شاهنامه فردوسی با دیوان مازندران در این ناحیه روی داده‌است. در روایات شاهنامه فردوسی و اوستا، کتاب دینی پیروان آئین زرتشت آمده‌است که سوادکوه در گذشته محل زندگی انسان های متمدنی بوده که آئین دیوسنائی داشته و واژه‌هایی نظیر دیوا، دی، دوآزرک و دا که اکنون نیز در زبان بومیان این نواحی رایج می‌باشد، از آن روزگاران به یادگار مانده‌است. نشانه هائی نیز از آئین میترائیسم و مهرپرستی در قرون اولیه میلادی و اواسط حکومت پادشاهان ساسانی، در این ناحیه وجود داشت. در زمان یزگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی، حکومت سرزمین سوادکوه به ولاش واگذار و لقب فرشواد جر شاه به او اعطا گردید... مشهور ترین مراکز تاریخی و باستانی شهرستان سوادکوه عبارتند از شهر زیرآب (که از جنوب به شهر پل سفید و از شمال به شهر شیرگاه راه دارد)، محله قدیمی آلاشت (زادگاه رضاشاه در ۴۰ کیلومتری زیرآب)، برج باوند (از دوران آل باوند از اسپهبدان مازندران در ابتدای ورودی منطقه ی سرخ‌آباد سوادکوه)، غار اسپهبد خورشید (که به عنوان دژی طبیعی، همواره مورد استفاده اسپهبدان طبرستان بوده‌است در ناحیه ی دوآب شهرستان سواد کوه) و بسیاری دیگر: تارنمای ویکی پدیا
شهرستان تنکابُن (شهسوار)
این شهرستان چهارمین شهرستان بزرگ مازندران و پرجمعیت ‌ترین شهرستان غرب مازندران است. در مورد سکنه ی باستانی و بومی آن باید گفت که آنها را منتسب به آماردها می‌دانند، در دوران بسیار کهن یعنی در زمانی که شاهان هخامنشی بر ایران فرمان می‌راندند، در کرانه جنوبی دریای خزر اقوام کادوسی و تپوری و آماردها می‌زیستند... به ویژه استخوان هایی که در نواحی کوهستانی این منطقه پیدا شده حاکی از آن است که اقوامی از آماردها (آمردها) در این دیار سکونت داشه‌اند. بنابر نظر ریچاردفرای و دانشنامه ایرانیکا، آماردها آریایی و قومی نیرومند و جنگجو بوده‌اند...: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
چالوس
از شهرهای قدیمی استان مازندران است که در جلگه میانی سواحل دریای خزر واقع شده ‌است. نام این شهر در گذشته‌های دور شالوس بود که در پیرامون آن دو شهر کوچک دیگر به نام کبیره و کچه نیز وجود داشته ‌است... گزنفون می نویسد: " کورش هخامنشی به سوی رودخانه ی چالوس که دارای ماهی های عظیم الجثه بود روانه شد. سفر او چهار روز طول کشید و مسافتی حدود ٢٤ فرسنگ را پیمود"...: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
شهرستان آمل
قله ي افسانه اي دماوند، درياچه ي سد لار، پارك هاي جنگلي، آب هاي معدني گرم و سرد لاريجان، دره ي هراز، پلور، اسك، نياك، نوا، سنگچال، قلعه ي ملك بهمن و آبشارهاي شاهان دشت و دريوك، غار گل زرد پلور، بقاياي آتشكده هاي دوره ي ساساني، گوردخمه هاي پلمون، لارين و چشمه سر همگي در شمار ديدني هاي اين شهرستان اند. شهر آمل از روزگاران كهن همواره شهري آباد و پر رونق بوده است. سيماي اين شهر باستاني، از لا به لاي هزاره هاي مه گرفته ي تمدن هاي پيش آريايي در فلات ايران رخ نموده و پيشينه ي تاريخي آن با افسانه ها و اساطير پرشكوه ايراني در هم آميخته است... آمل در زمان اشکانیان یکی از مراکز ایران بوده است: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
بابل و بابلسر و فریدون کنار 
بابل معروف به شهر بهارنارنج و مرکز شهرستان بابل است. در دوران بسیار گذشته وجود دو آتشکده ی بزرگ در بابل سبب نامگذاری این شهر به مه میترا (میترای بزرگ) شد. آتشِ این آتشکده همیشه در روز و شب برای دید مردم روشن بود. بقایای موجود از این دو آتشکده و وجود محله‌ هایی با نام‌ های خورشید‌کلا، روشن آباد و برج بن گویای این ادعاست. در ایران باستان ساکنان بابل و بابلسر و فریدون کنار پیرو آیین میتراییسم (آیین مهرپرستی) بودند:  تارنمای ویکی‌پدیا و منابع گوناگون
شهرستان رامسر
رامسر که پیش از این "سخت سر" نام داشت، آخرین شهر غرب مازندران است که مردمان بومی آن به زبان "هند و اروپایی" و به "گیلکی" صحبت می‌کنند: تارنمای ویکی پدیا 
می گویند فریدون کسی که ضحاک را کشت در اواخر عمر در سفید تمشه (سفید تمشک رامسر) زندگی می کرده است... انسان های اولیه گیلان (کادوسان) و انسان های اولیه مازندران (تپورها) در حد فاصل گیلان و مازندران درجائی که بنام سخت سر بود زند گی می کردند و کوروش پسر چوپانی ازاین مکان بود. این مردم  لباس سیاه بر تن می کردند و مردانشان موهای بلند داشتند: تارنمای تاریخچه رامسر
یكی از دهستان ‌های رامسر جواهر ده در ۲۷ كیلومتری رامسر است. روستای جواهر ده علاوه بر زیبایی‌ های فراوان طبیعی از قدمت تاریخی نیز برخوردار بوده كه وجود گورستان ‌های گبری در آن گویای قدمت تاریخی این مكان است: تارنمای بیتوته
جواهرده (به گویش گیلکی: جئور ده به معنی بالا ده) منطقه ای تاریخی است که روزگاری مرکز داد و ستد بوده و با قزوین ارتباط داشته است: تارنمای ارغوان
شهرستان نوشهر
مرکز این شهرستان شهر نوشهر است. قدیمی‌ترین نام شهر نوشهر "سنگ تجن" می‌باشد. این شهرستان در تاریخ به همراه شهرستان نور و شهرستان چالوس یک ایالت کهن و تاریخی به نام "رویان" را تشکیل می دادند که مرکز آن شهر " کهن کجور" بود که بعدها با جدا شدن چالوس از آن ایالت ، به رستمدار و استندار تغییر نام داد. شهر کهن رویان محل حکومت سلسله پادوسپانیان بود که حدود ۱۰۰۰ سال در این منطقه حکومت کردند: تارنمای ویکی‌پدیا
شهرستان بهشهر
بِهشَهر، مرکز شهرستان بهشهر است. رُستَمکلا، یکی دیگر از شهرهای شهرستان بهشهر است که در ۸ کیلومتری جاده ی نکا به بهشهر واقع شده است: بسیاری از تارنماها
آخرین مطالعات باستان شناسی در نزدیکی «غارهای هوتو» در بهشهر و «رستم کلا»، نشان می دهد که تاریخ این سرزمین، متعلق به ۴۰۰ هزار سال پیش از میلاد است. از آثار به دست آمد ه از این غارها چنین بر می آید که در این دوران انسان های اولیه غار نشین بودند و برای امرار معاش به شکار و جمع آوری خوراک می پرداختند. بر اساس این یافته، باستان شناسان معتقدند که این سرزمین از قدیمی ترین سکونت گاه بشری در حاشیه دریای خزر بوده و ساکنین بومی این منطقه از حدود ده هزار سال پیش، همانند بعضی از انسان های ساکن فلات ایران، توانسته اند به طور تدریجی مراحل سیر تکاملی، از دوره های پارینه سنگی، میان سنگی، نوسنگی و شهرنشینی را با موفقیت پشت سر بگذارند و برای اولین بار به اهلی کردن حیوان ها و نیز کشاورزی بپردازند: تارنمای ایران نما

تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
همچنین نگاه کنید به
مردمان تبرستان (مازندران) و خاندان اسپهبدان
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2015/01/blog-post_27.html
چالوس نامه
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/12/blog-post_11.html
*
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/07/blog-post.html
بخش های پیشین مجموعه ی ایرانیان درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی