۱۳۹۹ بهمن ۹, پنجشنبه

نکاتی پیرامون "کارون": پرآب ‌ترین و ‌دراز ترین رودخانه ی ایران

رودخانه ی کارون پرآب ‌ترین و بزرگ ‌ترین رودخانه ی ایران است. این رودخانه از زردکوه در استان چهارمحال و بختیاری سرچشمه گرفته و در خلیج فارس آرام می‌گیرد. رود کارون با درازای ۹۵۰ کیلومتر طولانی‌ ترین رود ایران است و همچنین تنها رود ایران است که بخشی از آن قابل کشتیرانی است. آب آشامیدنی کلان‌شهر اهواز از رودخانه ی کارون تأمین می‌شود. در حاشیه این رود تمدن‌های بزرگی از ایران شکل گرفته ‌است. علاوه بر اهواز، شهرهای شوشتر، مسجدسلیمان، خرمشهر و ایذه در حاشیهٔ این رود قرار دارند. رود کارون به غیر از تأمین آب آشامیدنی و کشاورزی و تولید برق مصرفی دارای مواهب دیگری نیز است از جمله بستر مناسبی برای جذب سرمایه‌گذاری و ایجاد مکان‌ های تفریحی پررونق و نیز حمل و نقل کالاست. به علت آن که از طریق آن می‌توان کالا های تجاری و صادراتی ایران را با استفاده از حمل و نقل آبی، از اهواز و حتی شوشتر تا بنادر بین‌المللی خوزستان مانند خرمشهر و آبادان منتقل کرد. رود کارون میراث طبیعی ایران است که توسط سازمان میراث فرهنگی در ۲۰ بهمن ۱۳۸۹ در فهرست میراث طبیعی ایران قرار گرفت * رود کارون تنها رود ایران است که به آب های بین المللی و اقیانوس راه دارد. سرچشمه اصلی رود کارون، آب کاج از زردکوه بختیاری در رشته کوه زاگرس است که با ورود به شوشتر در خوزستان به دو شاخه گرگر و شطیط تقسیم می شود ولی دوباره درجنوب شوشتر به هم متصل شده و سپس رود "دز" در شمال اهواز به این رودخانه ملحق می شود. رود کارون، با ورود به خرمشهر،دوشاخه شده و یکی از شاخه ها به اروندرود در مرز ایران و عراق می ریزد و دیگری با ادامه مسیر به خلیج فارس می پیوندد * کارون و اشاراتی به آن در برخی از سروده ها و ترانه ها: خوشا فصل بهار و رود کارون/ افق از پرتو خورشید، گلگون ز عکس نخلها بر صفحهٔ آب/ نمایان صدهزاران نخل وارون دمنده کشتی کلگای زیبا/ به دریا چون موتور بر روی هامون قطار نخلها از هر دو ساحل/ نمایان گشته با ترتیب موزون چو دو لشکر که بندد خط زنجیر به قصد دشمن از بهر شبیخون: ملک ‌الشعرای بهار بلم ، آرام ، چون قویی سبکبار/ به نرمی ، بر سر ِ کارون همی رفت به نخلستان ِ ساحل ، قرص ِ خورشید/ ز دامان ِ افق ، بیرون همی رفت شفق ، بازیکنان در جنبش ِ آب/ شکوه ِ دیگر ، و راز ِ دگر داشت به دشتی بر شقایق ، باد ِ سر مست/ تو پنداری که پاورچین گذر داشت جوان ، پارو زنان ، بر سینه ی موج/ بلم می راند ، و جانش ، در بلم بود صدا ، سر داده غمگین ، در ره ِ باد/گرفتار دل ِو بیمارِ غم بود…: فريدون توللی لب کارون چه گل بارون/ میشه وقتی که میشینن دلدارون تو قایقها دور از غمها/ می خونن نغمه خوش لب کارون هر روز و تنگ غروب تو شهر ما/ صفا داره لب شط پای نخلها خوشه با جنگ و نی و ساغر و می/ میشه با شادی و غم زمانه طی چه خوب و قشنگه لب کارون چه گل بارون میشه وقتی که میشینن دلدارون تو قایقها دور از غمها می خونن نغمه خوش لب کارون آخ تو چلچراغ آسمون پیدا میشه/ سر پل تا نیمه شب غوغا میشه دسته دسته دخترون اهوازی/ میان بیرون از خونه با طنازی گیسوها پریشون همه شاد و خندون قد بلند و خوشگل همه رهزن دل/ چه خوب و قشنگه لب کارون چه گل بارون/ میشه وقتی که میشینن دلدارون تو قایق ها دور از غم ها می خونن نغمه خوش لب کارون: جهانبخش مهموری ترانه ی رود کارون - اجرا: امان اله تاجیک : ترانه ی لب کارون - ‌سراینده: مهموری - اجرا: نعمت الله آقاسی تدوین دکتر منوچهر سعادت نوری * همچنین نگاه کنید به:شهرستان کارون

۱۳۹۹ دی ۱۸, پنجشنبه

نگاهی به گذرگاه زیبا و دلگشای "چهارباغ" در شهر تاریخی اصفهان

چهارباغ یکی از خیابان‌ های تاریخی و اصلیِ اصفهان است و مشتمل بر دو بخشِ چهارباغِ صفوی و چهارباغ عباسی است. دو قسمت چهارباغ عباسی و چهارباغ بالا در عصر شاه عباس یکم طراحی و اجرا شد و تاریخ تقریبی ساخت آن به سال ۱۰۰۰ هجری قمری (۱۵۹۱ میلادی) برمی‌گردد. چهارباغ پایین (چهارراه تختی تا دروازه دولت) در دوره ی رضا شاه پهلوی و با همان طرح به چهارباغ دوره صفوی افزوده گردید. در گذشته یک جوی آب از میان این خیابان تا زاینده رود جاری بوده که درمحل تقاطع‌ ها به حوض‌هایی می‌ ریخته‌ است. در خیابان مسیری خاص برای افراد سواره تعیین شده بود و در اطراف آن باغ‌هایی بوده که میان امرا برای ساخت عمارت تقسیم شده بود، اما عموم مردم نیز می‌توانستند از آنها استفاده کنند * مدرسهٔ چهارباغ در ضلع شرقی خیابان چهارباغ: >مدرسهٔ چهارباغ که مدرسهٔ سلطانی و مدرسهٔ مادرشاه نیز نامیده می‌شود، آخرین بنای تاریخی باشکوه دوران صفوی در اصفهان است که برای تدریس و تعلیم به طلاب علوم دینی در دوره ی شاه سلطان حسین، آخرین پادشاه صفوی، از سال ۱۱۱۶ تا ۱۱۲۶ قمری ساخته شده‌است. مدرسه چهار باغ که به قول بسدر ضلع شرقی خیابان یاری از محققین هم مدرسه و هم مسجد بوده‌است، با ۸۵۰۰ متر مربع مساحت در ضلع شرقی خیابان چهارباغ قرار دارد. مدرسه چهار باغ امروزه مدرسهٔ علمیهٔ امام صادق نام دارد. /" این مدرسه تا اسفند ۱۳۱۱ خورشیدی مدرسه‌ی دینی بسیار مهمی بود. حالا طلبه‌ها را به چند مدرسه‌ی کوچک‌تر فرستاده‌اند تا مدرسه را به عنوان بنایی ملی و تاریخی حفظ کنند * چهار باغ و اشاراتی به آن در برخی از سروده ها: با فال نیک و حال خوش و بخت‌کامگار از ملک جم به عزم سپاهان شدم سوار در زیر ران من فرسی ‌کافریده بود اوهام را ز پویهٔ او آفریدگار... ویحک ز چارباغ سپاهان‌ که سعی تو کردش چنان ‌که آیدش از هشت خلد عار داغ جنان و باغ جنانست ساحتش ز ازهار گونه ‌گونه وز اشجار پر ثمار...: قاآنی معدن آب و علف چیدم و دیدم تمام/ آبی و تابی نداشت میوهٔ این چارباغ،… : عرفی شیرازی خرّما شهر سپاهان، خاصه در اردیبهشت / کز صفایش بازیابی جلوه خرم بهشت بنگر از هر سو به هم پیوسته خرمنهای گل / بنگر از هر جا به هم روییده سبزیهای کشت آتشین گلهای صد برگش به باغ اکنون دمید/آنچنان که آذرگشسب افروخت نار زردهشت... باغ و بُستانت فرحناک از درخت / کز درخت و آب و گل پوشیده رخت جانفزایی خاصه در اردیبهشت / هیچ الحق کم نداری از بهشت ) هر که آید سوی تو از راه دور / بیندت باغی در آن پنهان قصور ... : ادیب برومند ای شهر عزیز من صفاهان/ ای مایه ی افتخار ایران/ چون غنچه ی سبز نوبهاری/ پاکی و چو زنده رود جاری/ بگذار ز باغ و گل بگویم/ از وصف سی و سه پل بگویم/ از یاس و اقاقیا و شب بو/ یا کاخ چهل ستون و خواجو/ از گوهر ناب شب چراغت/ آن هشت بهشت و چارباغت... : سعید آزاد رباعی چهارباغ چهارباغ : رهروی_ نشاط و طرب / می رهاند ترا ز رنج و تعب چند گامی اگر نهی بر آن/ پر شوی از شعف به روز و به شب دکتر منوچهر سعادت نوری * چهار باغ از دید برخی جهانگردان در سفرنامه های : پیترو دلاواله ایتالیایی/ انگلبرت کمپفر آلمانی/ ژان اوتر فرانسوی/ کنت دو گوبینوی فرانسوی/ ژان دیولافوای فرانسوی/ مریت هاکس آمریکایی/ راجر استیونس انگلیسی و چهارباغی که «کمپفر» دید * پژوهش و تدوین دکتر منوچهر سعادت نوری =======================================

۱۳۹۹ دی ۱۲, جمعه

مفهوم واژه هایی با پسوند "چی" در زبان و فرهنگ ایرانیان

واژه ی "چی" در زبان فارسی به معنای "چه" و یا "چه چیز" است. مانند "چی بود" ، "چی شد" ، "چیست" و همچنین در پایان نام تعدادی از روستاهای ایران. برای آگاهی بیشتر در مورد این نام ها نگاه کنید به تارنماهای لغت نامه ی دهخدا و ویکی پدیا پسوند "چی" در زبان ترکی به معنای دارنده ی نوعی شغل و پیشه است. در زبان فارسی بسیاری واژه ها وجود دارد که با پسوند ترکی "چی" پیوند یافته است. در این نوشتار به مفهوم برخی از این واژه ها به شکلی کوتاه و به ترتیب حروف الفبا اشاره می شود آپارات‌ چی: که وظیفه هدایت یک فیلم پروژکتور را برعهده دارد. این اصطلاح به ‌طور عمومی به معنای فردی است که توان کار با پروژکتور را دارد، اما به‌طور خاص آپاراتچی یک کارمند رسمی سالن سینماست. آپاراتچی‌ها می‌بایست نه‌تنها آشنایی با پروژکتور را از نظر تکنیکی داشته ‌باشند، بلکه باید با مفاهیم اولیه فیلم آشنایی داشته و توان نگهداری و تعمیر را نیز داشته ‌باشد. با توجه به دیجیتال شدن فیلم‌ها این شغل در معرض انقراض است استکان چی: بازرگانی که پیشه او خرید و فروش استکان و لوازم چای خوری است. همچنین برخی از نویسندگان ایران از این واژه به عنوان نام خانوادگی استفاده کرده اند. الماسچی: بازرگانی که پیشه ی او خرید و فروش الماس و جواهر آلات است. / ایلچی: فرستاده - سفیر - پیامبر و رسول و قاصد و به فارسی پیک و پیامبر باشد- فرستاده ی مخصوص: مأموری که برای انجام امور دیوانی سفر می کرد در دوره ی ایلخانان ، صفویه و قاجاریه - ایلچی بزرگ : سفیر کبیر - ایلچی مخصوص: سفیر مخصوص (فرهنگ فارسی معین). / بلم چی: دارنده و پارو زن بلم است که همان زورق و یا قایق باشد. بلم چی ها بیشتر در رودخانه ها و بویژه در رودخانه ی کارون در استان خوزستان ایران مشغول به کار می باشند. زنده یاد فريدون توللی در مورد یکی از بلم چی های کارون چنین سرود بلم ، آرام ، چون قویی سبکبار/ به نرمی ، بر سر ِ کارون همی رفت به نخلستان ِ ساحل ، قرص ِ خورشید/ ز دامان ِ افق ، بیرون همی رفت جوان ، پارو زنان ، بر سینه ی موج/ بلم می راند ، و جانش ، در بلم بود... بلورچی: آنکه سر و کارش با بلور باشد. به مواد معدنی جامدی که اجزای سازندهٔ آنها (مولکول، اتم یا یونها) در سه جهت فضایی به صورت منظمی کنار هم قرار گرفته باشند یا دارای نظم بلورشناسی باشند، کریستال یا بُلور می‌گویند. / پستچی: (نامه ‌رسان - پسته ‌رسان) کسی است که نامه‌ها و بسته‌های پستی را به افراد و صاحبان مشاغل می ‌رساند. پستچی برای ادارهٔ پست کار می ‌کند تلفن چی: متصدی تلفن - کسی که در پشت دستگاه مرکزی تلفن نشیند و تلفن های تقاضا کنندگان را به نقاط مختلف وصل کند - کسی که روابط تلفنی را در نقاط مختلف میان اشخاص برقرار کند. / توپچی: مأخوذ از ترکی - لشکری توپ دار و لشکری که سلاحش توپ است - آنکه توپ انداختن داند - توپچی باشی (ترکی): فرمانده توپخانه جورابچی: بازرگانی که پیشه او خرید و فروش جوراب است. یکی از جورابچی های مشهور کیا جورابچیان است. کیا جورابچیان (زاده ی ۱۴ ژوئیه ۱۹۷۱ در تهران) سهام دار باشگاه‌های فوتبال کورینتیانس برزیل و وستهام یونایتد انگلستان است. جورابچیان از راه فروش شرکت‌اش میلیونر شده‌است. شرکت او مسبب انتقال کارلوس توز و خاویر ماسچرانو به وستهام یونایتد در اوت ۲۰۰۶ بوده‌است چایچی: چای پز - چای فروش : لغت نامه ی دهخدا خرک چی: آنکه خری چند برای بارکشی دارد - الاغ دار - خربنده: لغت نامه ی دهخدا درشکه چی (از درشکه ی روسی + چی ترکی): آنکه درشکه راراهبری کند - راننده ی درشکه. دُرُشْکه نوعی وسیله ی نقلیهٔ قدیمی است. درشکه گردونه‌ای است چهارچرخ که با اسب یا قاطر کشیده می‌شود و سایه ‌بان آن باز و بسته می‌شود./ دستمالچی: بازرگانی که پیشه او خرید و فروش دستمال است/ از دستمالچی های مشهور می توان از کریم دستمالچی (اعدام در ۲۲ تیر ۱۳۶۰) بازرگان و عضو فعال جبهه ی ملی نام برد. / دواچی: دوافروش - داروفروش - داروساز: لغت نامه ی دهخدا. این واژه گاهی به شکل داروچی و داروخانه چی نیز به کار برده می شود. / روزنامه چی: فردی که سر و کارش با روزنامه باشد./ ساعتچی: بازرگانی که پیشه او خرید و فروش ساعت است. چارلز ساعتچی (متولد ۱۹۴۳ میلادی) یک تاجر انگلیسی با اصلیت یهودی بغدادی است، که یکی از دو مؤسس شرکت تبلیغاتی ساعتچی و ساعتچی، به همراه برادرش موریس است. دو برادر ساعتچی شرکت خود را که بزرگترین شرکت تبلیغاتی تمامی دنیا بود، تا سال ۱۹۹۵ در اختیار داشتند تا اینکه مجبور به خروج از آن شدند. آن‌ها شرکت جدیدتری به نام م اند سی ساعتچی تأسیس کردند. چارلز همچنین به آثار هنری علاقه خاصی دارد و گالری ساعتچی متعلق به اوست./ طلاچی: بازرگانی که پیشه ی او خرید و فروش طلا است. / فرشچی: بازرگانی که پیشه ی او خرید و فروش فرش و قالیچه است. / قالیچی: آن که پیشه ی او خرید و فروش قالیچه است. / قندچی: آنکه پیشه ی او قنادی و یا خرید و فروش قند است. اصغر قندچی (زاده ی ۱۳۰۷، تهران – درگذشته ی ۷ مرداد ۱۳۹۸): کارآفرین ایرانی و پدر صنعت کامیون سازی و مؤسس اولین و بزرگترین کارخانه ی تریلر و کامیون ساخت ایران بدون مونتاژ خارجی به نام ایران کاوه (سایپا دیزل) است. او از بنیانگذاران صنعت تولید خودروهای تجاری در ایران محسوب می‌شود. / قهوه چی: آن که قهوه خانه را اداره می‌کند، آبدارچی./ کافه چی: صاحب قهوه خانه - کالسکه چی (از کالسکه روسی + چی ترکی): شخصی که کالسکه راند و در عرف کوچبان خوانند - کسی که کالسکه را مهار کرده می راند - در تداول بعضی از نقاط ایران: کسی که کالسکه دارد / قهوه خانه دار. /کتابچی: کتاب فروش - آن که با فروختن و ساختن کتاب یا دفتر و کتابچه کار دارد. / کرباسچی: آن که سر و کارش با کرباس است. کرباس نوعی پارچه درشت بافت و سنگین است که از الیاف پنبه، کتان یا کنف بافته می‌شود. غلامحسین کرباسچی (زاده ۱۳۳۲ قم) سیاست‌مدار ایرانی است، که هم‌اکنون بعنوان دبیرکل حزب اصلاح طلب کارگزاران سازندگی فعالیت می‌کند. / گاریچی : کسی که گاری می راند - دارنده ی گاری - آنکه با گاری اشیاء را حمل کند. گیوه‌ چی: آن که سر و کارش با گیوه‌ است. / ناصر گیوه‌ چی (زادهٔ ۲۱ آبان ۱۳۱۱ – درگذشتهٔ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶) کشتی‌گیر آزادکار پیشین ایرانی بود که برندهٔ مدال نقرهٔ المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی و مدال برنز بازی‌های آسیایی ۱۹۵۸ توکیو در دستهٔ ۶۲ کیلو شده‌بود. وی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن هم به مقام ششم رسید. / لباسچی: بازرگانی که پیشه ی او خرید و فروش لباس و انواع پوشاک است. / مزقون چی: به نوازنده ی ساز یا آلت موسیقی اطلاق می گردد / موزیک چی (موزیک فرانسوی + چی پسوند ترکی). نوازنده ی آلات موسیقی نظامی - موزیکانچی - موزقانچی. / نقره چی: آن که سر و کارش با نقره جات و ظروف نقره ای است. /هوچی: آنکه عوام را اغوا کند در ظاهر برای منافع آنان و در باطن برای سود خود - هوچی بازی و هوچی گری: سر و صدای بیهوده به راه انداختن برای سود خود. / یدک چی: آنکه اسب کتل در جلوی پادشاه و جز آن می کشد - آنکه اسب را تیمار می کند. / پژوهش و تدوین دکتر منوچهر سعادت نوری * گزیده ای از نوشتارها ===========