۱۳۹۵ شهریور ۶, شنبه

یادنامه ها: ۲۷ - یادنامه ی صادق سرمد


ماجرای زندگی او
۱ - صادق سرمد، سراینده، روزنامه ‌نگار، حقوق‌ دان، سیاست ‌مدار ایرانی و فرزند سید محمدعلی سرمد بود. صادق سرمد، در سال ۱۲۸۶ خورشیدی در تهران متولد شد. تحصیلات خود را در ادبیات و حقوق به پایان رسانید و مدت ‌ها عضو هیئت مدیره ی کانون وکلای دادگستری بود. وی در دوره هیجدهم به نمایندگی مجلس شورای ملی از حوزه ی انتخابیه ی درگز برگزیده شد. صادق سرمد در ۲۸ تیر ۱۳۳۹ خورشیدی بر اثر بیماری سرطان در لندن درگذشت و پس از انتقال پیکرش به ایران در امامزاده عبدالله (شهرری) به خاک سپرده شد. برخی آثار چاپ شده ی او عبارتند از: درای کاروان (۱۳۲۹) - نغمهٔ کمال (۱۳۳۴) - سرو و سرمد (۱۳۴۱) - دیوان صادق سرمد (۱۳۴۷)
۲ - صادق سرمد سالها مشاور حقوقی دربار محمد رضا شاه و آستان قدس رضوی بود. در شهریور ۱۳۲۰ با دریافت امتیاز روزنامه ی صدای ایران وارد عرصه ی مبارزات سیاسی شد. وی به مدت ۷ سال روزنامه ی صدای ایران را به چاپ رسانید.سرمد از یازده سالگی به سرودن شعر فارسی پرداخت و در انواع شعر به سبک کهن و نو طبع آزمایی کرد  وی در بیشتر انجمن های ادبی تهران شرکت می کرد و ریاست بعضی از آنها از قبیل انجمن ادبی ایران و پاکستان، انجمن ادبی ایران و ترکیه را بر عهده داشت. آگاهی کافی از ادبیات و تاریخ و فرهنگ و هنر ایران داشت و مضامین اشعار او بازگو کننده این موضوع است
انتشار سروده ‌های او
صادق سرمد از یازده سالگی شعر می سرود و در پانزده سالگی اشعارش در روزنامه ‌ها و مجلات ایران و هندوستان مانند شفق، ارمغان، نامه ی سخنوران و نشریه ی "حبل المتین" چاپ کلکته منتشر و با استقبال دوستداران شعر و ادب فارسی روبرو شد
پخش ترانه‌ هاي او
ترانه ‌هاي صادق سرمد، گاهي در برنامه‌ي گلها از راديو پخش مي‌شد و انصافاً ترانه‌هاي ماندگاري است.
برخی از سروده ‌های او
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد/ چه نکوتر آنکه مرغ‍‍ی ز قفس پریده باشد
پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند/ چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
من از آن یکی گزیدم که بجز یکی ندیدم/ که میان جمله خوبان به صفت گزیده باشد
عجب از حبیبم آید که ملول می نماید/ نکند که از رقیبان سخنی شنیده باشد
اگر از کسی رسیده است به ما بدی بماند/ به کسی مباد از ما که بدی رسیده باشد
*
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت/ می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت
پیمانه نمی‌داد به پیمان شکنان باز/ ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت
بیدادگری شیوه ی مرضیه نمی ‌شد/ این شهر اگر دادرس و دادگری داشت
یک لحظه بر این بام بلاخیز نمی ‌ماند/ مرغ دل غم دیده اگر بال و پری داشت
در معرکه ی عشق که پیکار حیات است/ مغلوب، حریفی که بجز سر سپری داشت
سرمد سر پیمانه نبود این همه غوغا/ میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
*
به مصر رفتم و آثار باستان ديدم/ به چشم آنچه شنيدم ز داستان ديدم
بسى چنين و چنان خوانده بودم از تاريخ/ چنان فتاد نصيبم كه آنچنان ديدم
گواه قدرت شاهان آسمان درگاه/ بسى هرم ز زمين سر به آسمان ديدم
ز روزگار کهن در حریم الاهرام/ نشان روز نو و دولت جوان دیدم
گذشته در دل آینده هر چه پنهان داشت/ به مصر از تو چه پنهان که بر عیان دیدم
تو كاخ ديدى و من خفتگان در دل خاك/ تو نقش ديدى و من نعش ناتوان ديدم
تو تخت ديدى و من بخت واژگون از تخت/ تو صخره ديدى و من سخره زمان ديدم
تو عكس ديدى و من گردش جهان برعكس/ تو شكل ظاهر و من صورت نهان ديدم
شدم به موزه ى مصر و ز عهد عاد ثمود/ هزاران وصله ى فرعون باستان دیدم
تو چشم ديدى و من ديده حريصان باز/ هنوز در طمع عيش جاودان ديدم
تو تاج ديدى و من تخت رفته بتاراج/ تو عاج ديدى و من مشت استخوان ديدم
تو سکه دیدی و من رواج سکه سکوت/ تو حلقه من به نگین نام بی نشان دیدم
تو آزمندی فرعون و من نیاز فرعون/ تو گنج خسرو و من رنج دهقان دیدم
ميان اين همه آثار خوب و بد به مثل/ دو چيز از بدو از خوب تواءمان ديدم
يكى نشانه قدرت يكى نشانه حرص/ دو بازمانده ز ديوان خسروان ديدم
بقدرت است قوام جهان که بی قدر است/ نه هیچ قاعده قائم در این جهان دیدم
*
هر جا که سفر کردم تو همسفرم بودی/ وز هر طرفی رفتم تو راهبرم بودی
با هر که سخن گفتم پاسخ ز تو بشنيدم/ بر هر که نظر کردم تو در نظرم بودی
هر شب که قمر تابيد هر صبح که سر زد شمس/در گردش روز و شب شمس و قمرم بودی
در صبحدم عشرت همدوش تو مي رفتم/ در شامگه غربت بالين سرم بودی
در خنده ی من چون ناز٬ در کنج لبم خفتی/ در گريه ی من چون اشک در چشم ترم بودی
چون طرح غزل کردم بيت الغزلم گشتی/ چون عرض هنر کردم زيب هنرم بودی
آواز چو مي خواندم سوز تو به سازم بود/ پرواز چو مي کردم تو بال و پرم بودی
هرگز دل من جز تو يار دگری نگزيد/ ور خواست که بگزيند يار دگرم بودی
سرمد به ديار خود از ره نرسيده گفت/ هر جا که سفر کردم تو همسفرم بودی
*
لبت را دیگری بوسد، منت وصف دهن گویم/ تنت با غیره می خوابد، منت سیمین بدن گویم
کسی مدح عمل گوید، کزآن شیرین شود کامش/ تو بر کام رقیبانی، منت شکر دهن گویم
بیا در باغ من گل شو، که تا من بلبلت گردم/ تو سرو باغ اغیاری، منت سرو چمن گویم
بیا الهام بخشم شو، ببر دیوان شعرم را/ تو عشق غیر میورزی، من از حسنت سخن گویم
توشمع محفل من شو، که من پروانه ات گردم/ چو بزم افروز اغیاری، چه از سوز تو من گویم
مگر دیوانه هستم من، که در کوی شناسایی/ تو با بیگانه بنشینی، من از عشق وطن گویم
همان بهتر که بعد از این، بحکم عقل واقع بین/ تو حرف از خویشتن گویی و من از خویشتن گویم
خطا گفتم خطا گفتم ، که بی زن عاشقی نتوان/ من این فتوای خود سرمد، میان انجمن گویم
مناظره ی ادبی بهار با او
جذاب ‌ترين و مفصل ‌ترين بحث سبكي بهار مستزادي است كه در‌جواب صادق سرمد سروده است. سرمد در طي شعري به قالبي تقريباً جديد مسائلي را در‌سبك‌هاي شعر ‌فارسي مطرح كرد ‌و سرانجام از بهار‌خواست كه پيشقدم سبكي تازه باشد تا او در اين راه به بهار اقتدا كند. از‌جمله مي‌‌گويد‌‌كه تاريخ ادبيات ما نشان مي‌دهد‌كه در‌ هر‌ دوره‌‌‌‌‌ئي سبك خاصي بوده است:
"منكر اين دعا در خور توبيخ ماست/ شاهد اين مدعا صفحة‌ تاريخ ماست/ هر عصر و هر زمان، يك سبك و يك زبان"
بهار در جواب او در ضمن تأييد برخي از مطالب او برخي از اظهارنظرهاي او را درست نمي‌داند،.. و بعد در‌مورد برخي از سبك‌‌هاي دوره يا مكتب‌هاي ادبي و برخي از شاعران كه سبك خاص داشته‌اند بحث مي‌كند و سپس مطلب را به دورة بازگشت و معاصران و خودش مي‌كشاند.: سيروس شميسا
*
سرمدا شعری که گفتی خوب بود
صاف ‌و بی ‌تعقید و خوش ‌اسلوب ‌بود/ مطلبش ‌مطلوب‌ بود
لیک تاریخی که گفتی سر بسر
با حقیقت جفت نامد درنظر/ فکرکن بار دگر....: ملک ‌الشعرای بهار
نظریه ای از دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی درباره ی او
جریان های شعر فارسی در دوره ی فترت (دوره ی پس از کودتای رضا شاه از ١٢٩٩ تا ١٣٢٠): در این دوره دست کم می توان دو گروه شاعر را تشخیص داد: ۱ - شاعرانی که کاری با زندگی و سیاست نداشتند. ۲ - شاعرانی که پیوند خود را با زندگی و سیاست حفظ کردند... گروه نخست که کاری با زندگی و سیاست نداشت، آنانی بودند که تا حدی نیز در خدمت نظام بودند و آن را می ستودند و وحید دستگردی، افسر، امیرالشعر نادری، غمام همدانی، عبرت مصاحبی، صادق سرمد و عباس فرات از این رده بودند... : تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن/ دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
ویدیوهایی از برخی ترانه های او
غزال زیبا - ترانه از صادق سرند - اهنگ از جواد لشگری - اجرا: الهه
https://www.youtube.com/watch?v=VBBRJjmgBYw
همسفر(هرجا که سفر کردم، تو همسفرم بودی) - ترانه از صادق سرمد - اجرا: احمد ظاهر
https://www.youtube.com/watch?v=tGtXzrm5jXQ
همسفر - ترانه از صادق سرمد - اجرا: خالد نوری
https://www.youtube.com/watch?v=AEbu-QWHS2A
همسفر - ترانه از صادق سرمد - اجرا: برادران سعیدی
https://www.youtube.com/watch?v=vIuc0M8pnng
برق نگاه (تا من تو را دارم دیگر چه غم دارم): ترانه از صادق سرمد - آهنگ از بزرگ لشگری - اجرا: یاسمین
https://www.youtube.com/watch?v=0U-2XP9p5rw
ساقی صاحب نظر (میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت): ترانه از صادق سرمد - آهنگ از مجید درخشانی - اجرا: کاوه شهریاری
https://www.youtube.com/watch?v=ZCslYXTOgTQ
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری
همچنین نگاه کنید به "صادق سرمد" نوشته ی روانشاد دکتر حسن سادات ناصری در تارنمای پایگاه مجلات تخصصی نور
منابع و مآخذ
ماجرای زندگی او: بخش فارسی تارنمای ویکی پدیا - تارنمای "مردان پارس" - کتاب "شاعران بزرگ معاصر از دهخدا تا شاملو" اثر عبدالرفیع حقیقت
انتشار سروده ‌های او: تارنماهای گوناگون
پخش ترانه ‌هاي او: نوشتاری از وحيد معيني جزني در تارنمای "اين راه من بود"
برخی از سروده ‌های او: تارنماها و منابع گوناگون