گروه های گوناگون آریایی
آریایی ها حدود چهار هزار سال پيش از سرزمين اوليه ي خود به دلایل گوناگون (افزايش جمعيت - كمبود چراگاه - هجوم اقوام همسايه - سرد شدن ناگهاني هوا و یخ بندان كه باعث از بين رفتن چراگاه ها، انسان ها و دام ها شد) مهاجرت كردند. در هزاره ی دوم پیش از میلاد شاخه ای از آریایی ها وارد سرزمینی شدند که امروزه هندوستان نامیده می شود و شاخه ای دیگر از طرف مغرب وارد فلات مرتفع ایران شدند. بطور کلی آریایی ها در هزاره ی سوم پیش از میلاد که اوج زمان مهاجرت آنها به گوشه و کنار جهان است به دو دسته تقسیم می شدند:
دسته ی اول که به اروپا مهاجرت کردند به چهار گروه تقسیم می شدند: گروه اول عبارتند از (سلت ها)، (ایرلندی ها)، (گل ها) و دومین گروه : (گلواها)، (اسکاتلندی ها)، (برتن ها) که به سمت غرب و شمال و جنوب اروپا رفتند و اسلاوها که شامل (روس ها)، (بلغار ها)، (لهستانی ها) هستند که راه شمال اروپا را در پیش گرفتند. سومین گروه : (لاتینی ها) که در کرانه ی دریای مدیترانه در کشور یونان و سرزمین روم باستان ساکن شدند. چهارمین گروه : (ژرمن ها) که مسیری در سمت راست رودخانه راین تا شبه جزیره ی اسکاندیناوی را طی کردند که البته دانمارکی ها، نروژی ها، آلمانی ها، گونیک از این دسته و جزو شاخه ی غربی ژرمن ها و در کنار آنها باید لیتوانی ها و استونی ها را شاخه ی شرقی ژرمن ها دانست.
دسته ی دوم به آسیا مهاجرت کردند. مهاجرین آسیایی نیز به چند دسته تقسیم شدند که (هندی ها)، (سکاها)، (هیتی ها)، (میتانی ها) از آن جمله هستند و البته شاخه ی آسیایی هند و اروپاﺌیان شامل : کیمریان، اشکانیان، موسیان، لوکیان، فلسطینیان، مینانیان، اورارتوﺌیان، سکوتیان (سکاها) و فریژی ها (فریگیان، فروگیان) هستند و میتانی ها از کهن ترین قوم هند و اروپاﺌیان هستند. شاخه ی هندی از ناحیه ی شمال غربی و از طریق راه ها و گذرگاه ها ی رشته کوه هندوکش به سوی رودخانه ی هندوکش پیشروی کرده و از آن رودخانه گذشته و در حوالی پنجاب سکونت کردند. البته این استقرار آغازین هندیان باستان، باعث پیشروی هندیان و گسترده شدن آنها در این منطقه و سپس حرکت به سوی رودخانه گنگ شد.
اما شاخه ای از آریایی ها که وارد فلات ایران شدند حدود سال ۱۶۵۰ پیش از میلاد وارد بخش شمال خاور فلات ایران شدند و نشانه های حضور آنان پس از سال ۱۶۰۰ پیش از میلاد در جنوب آسیایی صغیر وجود دارد. بطور مسلم پیش از این حرکت ابتدا گروهی از جنگاوران با اسبها و احیاناً ارابه های جنگی بسیار ساده و ابتدایی از شمال دریای خزر و قفقاز گذشته و در کوه های زاگرس ساکن شدند و گروهی دیگراز آنان از جیحون گذشته و به فلات ایران روی آوردند که این شاخه از آریایی ها به شاخه اصلی یا ( هند و ژرمنی ) معروف اند . البته پیش از ورود آریایی ها به داخل فلات ایران حوریان و کاسیان در داخل فلات ایران می زیستند که با ورود آریایی ها ناچار به ترک فلات ایران شده و جای خود را به آریایی ها دادند. لازم به ذکر است که ورود آریایی ها به ایران در یک نوبت نبود و همه ی آریایی ها همزمان بر این ناحیه وارد نشدند . آریایی ها از دو ناحیه ی مشرق و مغرب ایران وارد این سرزمین شدند که ابتدا گروهی از جنگجویان و بعدها مردمان و اقوام کوچ نشین آریایی وارد این سرزمین شدند .
آریایی ها با پرورش و اهلی کردن چهارپایان درشت اندام مانند اسب و ... که توسط آریایی های هند و اروپایی احتمالاً حدود ۱۸۰۰ سال پیش از میلاد صورت گرفت ارابه ها و آذوقه های خود را به فلات ایران آوردند: تارنمای نسل آریایی
نظریاتی در مورد شناخت فلات ایران به عنوان خاستگاه اصلى آریایى ها: تارنمای گزیده ای از نوشتارها
تمایل آریایی ها به شهر سازی و یکجا نشینی
با مطالعه ی دقیق شاهنامه ی فردوسی میتوان چگونگی شکل گیری فرهنگ و تمدن آریاییان را تشخیص داد. از جمله میتوان به چگونگی تمایل آریاییان به یکجا نشینی و سپس تشکیل شهرها اشاره کرد. برای بررسی موضوع « شهر و یکجانشینی در شاهنامه »، ابتدا باید " آغاز دورة یکجا نشینی" را مورد توجه قرار داد:
آغاز دورة یکجا نشینی: نخستین پادشاه یا کسی که در شاهنامه از او نام برده شده، کیومرث است. کیومرث در زبان اوستایی گَیَ مَرِتَ نامیده میشود. گَیَ به معنی جان است. واژهای که در کلماتی چون گیاه، گاو، گوسفند، گوزن و گیانِ کردی دیده میشود. مَرِتَ نیز به معنی میرا است. پس گَیَ مَرِت معنای جان میرا را می دهد. بر این بنیاد، زمان کیومرث یعنی زمانی که جان پیدا شد و ویژگی جان نیز این است که بمیرد. نام کیومرث اشاره به دوران عظیمی است که در آن جان پدیدار شده است. در ظاهر بنابر آنچه در شاهنامه آمده، به نظر میرسد که کیومرث تنها یک پادشاه بوده اما در حقیقت این نام اشاره به دورانی طولانی از زندگی آریاییان دارد. در دوران کیومرث از فرزند او، سیامک یاد شده است. واژه ی سیامک در زبان اوستایی بگونة ی سیاوْ مَغَ بوده است. سیاوْ مَغَ به معنای غار سیاه است و اشاره به دورانی دارد که به دلیل سرمای زیاد هوا، بشر به غارها پناه برد. با خارج شدن سیامک از غار، وی بر اثر سرما کشته شد. این امر به دورانی اشاره دارد که گروهی از افرادِ بشر با بیرون آمدن از غارها در دوران وُورم دوم، به خصوص عدهای که به سوی شمال مهاجرت کردند، تباه شدند. پس از این سرمای کشنده، چهار سرمای بزرگ در چهار مرحله وجود داشته که آنان را وُورم ۱ تا ۴ نام نهاده اند. وُورم نخستین، ۷۵ هزار سال پیش اتفاق افتاده است. زمان سیامک از وُورم نخستین آغاز میشود.
دورة ی فرواک و هوشنگ: پس از دورة ی سیامک، در شاهنامه از دورة ی هوشنگ نام برده میشود. اما در دیگر نوشته های ایرانی همچون «بندهش» نام «فرواک» نیز آمده است. واژة ی فرواک معنی «به سوی سخن» را به خود میگیرد. بنابراین، دورهای که پس از سیامک در زندگی آریایی ها به وجود آمده؛ دوره «سخنگویی» بشر بوده است. توانایی اندیشیدن پس از شکوفایی توانایی گفتار بروز پیدا میکند و بدین ترتیب آغاز ورود زبان در حدود ۷۵ هزار سال پیش بوده است. یعنی زمانی که انسان به غارهای سیاه پناه برد. پس از دورة فرواک، دوره هوشنگ در شاهنامه آمده است. هوشنگ پسر سیامک بود وی با ساختن خانه بر سرما فائق آمد. هوشنگ به معنای زمانی است که بشر خانه ی خوب داشت. میتوان دوران هوشنگ را دورانی دانست که در آن مادران وظیفه فراهمکردن خانه را، به جهت نگهبانی و پرستاری فرزندانشان بر عهده گرفتند.
دورة افزایش تمایل به یکجا نشینی: یکجانشینی را باید مدیون مادرانی دانست که به واسطة برعهده داشتن وظیفه مادری و نگهداری از فرزندان خردسال، امکان جابجایی به همراه مردان به جهت شکار و تهیه غذا را نداشتند. با توجه به دورههای مختلف زندگی آریاییان و نیز بر مبنای علم زبانشناسی و ریشه یابی معنای اولیه کلمات و اسامی کلیدی مطرح شده در شاهنامه، و نیز متون قدیمی آریایی، میتوان احتمال داد که اسکان و یکجا نشینی آریاییان، در دوره هوشنگ و یا حدود ۵۰ هزار سال پیش و آن هم بر اساس نیاز مادران جهت حفاظت از کودکانشان، در دوران مردسالاری اتفاق افتاده است. به تدریج با وسعت گرفتن جوامع آریایی و نیز بهترشدن وضعیت آب و هوا، که از دوران وورم اول تا چهارم جریان داشت، تمایل به یکجا نشینی افزایش یافت و این تمایل منجر به تشکیل روستاها و سپس شهرهای اولیة آریایی شد (سخنرانی دکتر فریدون جنیدی سرپرست بنیاد نیشابور و استاد فرهنگ و زبان های باستانی): تارنمای پژوهشکده نظر
هوشنگ و سازندگی
هوشنگ پادشاهی دانا و بینا و یزدان ستای و عادل بود... تصرفات و اختراعات بسیار از او نوشته اند و کلمات حکمت از او نقل کرده اند و شهرهای سوس و کوفه را از بناهای او دانسته اند: لغت نامه دهخدا/ تارنمای واژه یاب
هوشنگ و گسترش شهرنشینی
هوشنگ به معنای کسی که منازل خوب فراهم سازد، یا بخشندهٔ خانههای خوب است. لقب او در اوستا پَرَداتَ، به معنای مقدم و بر سر قرار گرفته است. این لقب در پهلوی پشداتَ و پیشداد و در فارسی پیشداد شده است. وی نخستین شاهی بود که اهورامزدا آتش را به وی شناسانید. همچنین. بر پایهٔ گفته های شاهنامه، وی نقش زیادی در یکجا نشینی مردم و گسترش شهرنشینی داشته است: تارنمای ویکی پدیا
همچنین نگاه کنید به
مقاله ی شهرسازی - از شار تا شهر/ شهرسازی آریایی ها... : تارنمای خانه معماری
هوشنگ پیامبر و پادشاه دانا و عادل و افسانه اي ايران باستان/ از همین نگارنده
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری
دکتر منوچهر سعادت نوری
بخش های پیشین مجموعه ی ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی