ماجرای زندگی و آثار او
۱ - شرف الدین حسن اصفهانی متخلص به شفایی، از شاعران و پزشکان مشهور اصفهان در قرن های دهم و یازدهم هجری قمری بوده است. شفایی اصفهانی به شوخ شفا بخش نیز معروف بوده است. او در سی و ششمین سال پادشاهی شاه طهماسب در سال ۹۹۶ هجری قمری در اصفهان به دنیا آمد. روزگاری که دولت نوپای صفوی هنوز چندان قوام نیافته بود و شاه طهماسب ، برای پاسداری از مرزهای ایران پیوسته به سمت غرب و شمال شرقی ایران در سفرهای جنگی بود تا از یک سو ترکان عثمانی را از آذربایجان و از سوی دیگر ازبکان را از خراسان فراری دهد. دانشمندان هم دوره اش نیز شاعری را دون مقامات معنوی او می دانستند. صائب تبریزی ، در بیتی او را نبض شناس سخن نامیده است. شفایی اصفهانی ، گذشته از مهارتی که در بیان معانی عرفانی داشت ، در طنز و شوخ طبعی و هجو و بدیهه پردازی نیز از نام آوران شعر فارسی بوده است. شاه عباس صفوی نیز به شاعران طنزگو و نکته پرداز توجه خاصی داشت و شفایی گذشته از آن که پزشک مخصوص شاه بود ، به شیرینی سخن هم در نزد وی مشهور بود. از این روی پیوسته محترم می زیست. با این همه آگاهی و دانش شفایی شناخته ترین شاعر هجوپرداز ایران در روزگار صفویان است. از شاعران گذشته تاثیر کسانی چون انوری ، خاقانی ، جمال الدین اصفهانی ، حافظ و سعدی آشکارا در شعر شفایی پیداست و بیشتر غزل های بابا فغانی را استقبال کرده است. در شعر شفایی ، پس از دانش پزشکی اصطلاحات فلسفی به وفور یافت می شود. از تألیفات او بیست باب در طب، مثنوی دیدهٔ بیدار، مثنوی مهر و محبت و نمکدان را میتوان نام برد. او در انواع نظم، در قصیده و غزل و مثنوی، طبعآزمایی کردهاست. کلیات آثار وی در حدود ۱۵٬۰۰۰ بیت است. دلیل اصلی شهرت : خاندان شفایی، همه پزشک بودند و او نیز از دانش آنان بهره برده بود. شفایی، حکمت نظری آموخت و گذشته از این، مردی با همت بلند و پر تلاش بود که صفویان، به پاس خلقیات و دانشش ، او را احترام می کردند، چنان که باری شاه عباس، به احترام او، از اسب پیاده شده است: بخش فارسی تارنمای ویکی پدیا
۲ - حسن ملقب به شرف الدین، معروف به حکیم شفائی اصفهانی فرزند حکیم ملای اصفهانی از شاعران شیرین بیان و نازک خیال دوره ی صفویه است. وی علاوه بر فنون شعر در کار طبابت نیز مهارت داشت و سال ها در اصفهان به کار معالجه ی مردم می پرداخت. شفائی پزشک مخصوص و ندیم شاه عباس اول و نزد شاه و درباریان و سایر طبقات بسیار محترم بود. اشعار حکیم شفائی بسیار لطیف و ظریف و بعضی از ابیاتش در میان مردم ضرب المثل شده است:
به غلط هم نرود بر سر مجنون، لیلی/ عاشق این بخت ندارد سخنی ساخته اند
شفائی در ساختن هجو نیز ورزیده بود بطوریکه بیشتر از صد رباعی در هجو بینی ذوقی که یکی از شاعران دوره ی صفویه بوده سروده است:
ذوقی ریشت به پشم ماشی ماند/ شعرت به نمد زبد قماشی ماند
بینیت به سنگ سر تراشی ماند/ عینکت چو نهی به ... کاشی ماند
وی گذشته از دیوان غزلیات و قصایدش که ابیات آن را تا ۲۰ هزار بیت ذکر کرده اند مثنوی هائی دارد موسوم به مهر و محبت - دیده ی بیدار - نمکدان حقیقت:
مرا به کوی تو تا رخت در گل افتادست/ هزار کعبه به هر گوشه ی دل افتادست
به دوستی تو خصمند عالمی با من/ هزار دشمن و یک دوست مشکل افتادست
ز گرد بادیه این همرهی نمی آید/ غبار کیست که دنبال محمل افتادست: تارنمای مردان پارس/ بزرگان سرزمین پارس
۳ - حکیم شفایی فردی جامع بود ولی وی را به شاعری می شناسند؛ چنان که خود می گوید: طبابت من، تبحرم را در دیگر دانش ها پنهان داشت و شاعری ام طبابتم را پوشاند و هجوگویی، شاعری مرا مخفی داشت (افندی اصفهانی، عبداللّه، ریاض العلماء، ترجمه فارسی، ص ۱۹۷) - میرداماد فرمود: شاعری، فضیلت حکیم شفایی را پوشیده و شعرش را هجا پنهان ساخته است (نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، ج ۱، ص ۳۱۰): تارنمای زادهوش
مشهورترین سروده ی او
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند: حکیم شفائی
تصویر او
http://images2.persianblog.ir/200308_p91XSpMp.jpg
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2016/12/blog-post_30.html
بخش های پیشین مجموعه ی یاد نامه ها
۱ - شرف الدین حسن اصفهانی متخلص به شفایی، از شاعران و پزشکان مشهور اصفهان در قرن های دهم و یازدهم هجری قمری بوده است. شفایی اصفهانی به شوخ شفا بخش نیز معروف بوده است. او در سی و ششمین سال پادشاهی شاه طهماسب در سال ۹۹۶ هجری قمری در اصفهان به دنیا آمد. روزگاری که دولت نوپای صفوی هنوز چندان قوام نیافته بود و شاه طهماسب ، برای پاسداری از مرزهای ایران پیوسته به سمت غرب و شمال شرقی ایران در سفرهای جنگی بود تا از یک سو ترکان عثمانی را از آذربایجان و از سوی دیگر ازبکان را از خراسان فراری دهد. دانشمندان هم دوره اش نیز شاعری را دون مقامات معنوی او می دانستند. صائب تبریزی ، در بیتی او را نبض شناس سخن نامیده است. شفایی اصفهانی ، گذشته از مهارتی که در بیان معانی عرفانی داشت ، در طنز و شوخ طبعی و هجو و بدیهه پردازی نیز از نام آوران شعر فارسی بوده است. شاه عباس صفوی نیز به شاعران طنزگو و نکته پرداز توجه خاصی داشت و شفایی گذشته از آن که پزشک مخصوص شاه بود ، به شیرینی سخن هم در نزد وی مشهور بود. از این روی پیوسته محترم می زیست. با این همه آگاهی و دانش شفایی شناخته ترین شاعر هجوپرداز ایران در روزگار صفویان است. از شاعران گذشته تاثیر کسانی چون انوری ، خاقانی ، جمال الدین اصفهانی ، حافظ و سعدی آشکارا در شعر شفایی پیداست و بیشتر غزل های بابا فغانی را استقبال کرده است. در شعر شفایی ، پس از دانش پزشکی اصطلاحات فلسفی به وفور یافت می شود. از تألیفات او بیست باب در طب، مثنوی دیدهٔ بیدار، مثنوی مهر و محبت و نمکدان را میتوان نام برد. او در انواع نظم، در قصیده و غزل و مثنوی، طبعآزمایی کردهاست. کلیات آثار وی در حدود ۱۵٬۰۰۰ بیت است. دلیل اصلی شهرت : خاندان شفایی، همه پزشک بودند و او نیز از دانش آنان بهره برده بود. شفایی، حکمت نظری آموخت و گذشته از این، مردی با همت بلند و پر تلاش بود که صفویان، به پاس خلقیات و دانشش ، او را احترام می کردند، چنان که باری شاه عباس، به احترام او، از اسب پیاده شده است: بخش فارسی تارنمای ویکی پدیا
۲ - حسن ملقب به شرف الدین، معروف به حکیم شفائی اصفهانی فرزند حکیم ملای اصفهانی از شاعران شیرین بیان و نازک خیال دوره ی صفویه است. وی علاوه بر فنون شعر در کار طبابت نیز مهارت داشت و سال ها در اصفهان به کار معالجه ی مردم می پرداخت. شفائی پزشک مخصوص و ندیم شاه عباس اول و نزد شاه و درباریان و سایر طبقات بسیار محترم بود. اشعار حکیم شفائی بسیار لطیف و ظریف و بعضی از ابیاتش در میان مردم ضرب المثل شده است:
به غلط هم نرود بر سر مجنون، لیلی/ عاشق این بخت ندارد سخنی ساخته اند
شفائی در ساختن هجو نیز ورزیده بود بطوریکه بیشتر از صد رباعی در هجو بینی ذوقی که یکی از شاعران دوره ی صفویه بوده سروده است:
ذوقی ریشت به پشم ماشی ماند/ شعرت به نمد زبد قماشی ماند
بینیت به سنگ سر تراشی ماند/ عینکت چو نهی به ... کاشی ماند
وی گذشته از دیوان غزلیات و قصایدش که ابیات آن را تا ۲۰ هزار بیت ذکر کرده اند مثنوی هائی دارد موسوم به مهر و محبت - دیده ی بیدار - نمکدان حقیقت:
مرا به کوی تو تا رخت در گل افتادست/ هزار کعبه به هر گوشه ی دل افتادست
به دوستی تو خصمند عالمی با من/ هزار دشمن و یک دوست مشکل افتادست
ز گرد بادیه این همرهی نمی آید/ غبار کیست که دنبال محمل افتادست: تارنمای مردان پارس/ بزرگان سرزمین پارس
۳ - حکیم شفایی فردی جامع بود ولی وی را به شاعری می شناسند؛ چنان که خود می گوید: طبابت من، تبحرم را در دیگر دانش ها پنهان داشت و شاعری ام طبابتم را پوشاند و هجوگویی، شاعری مرا مخفی داشت (افندی اصفهانی، عبداللّه، ریاض العلماء، ترجمه فارسی، ص ۱۹۷) - میرداماد فرمود: شاعری، فضیلت حکیم شفایی را پوشیده و شعرش را هجا پنهان ساخته است (نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، ج ۱، ص ۳۱۰): تارنمای زادهوش
مشهورترین سروده ی او
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند: حکیم شفائی
تصویر او
http://images2.persianblog.ir/200308_p91XSpMp.jpg
تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2016/12/blog-post_30.html
بخش های پیشین مجموعه ی یاد نامه ها