۱۳۹۷ مرداد ۱, دوشنبه

واژه ی " پای افزار" در فرهنگ های ایران و جهان


پای افزار و انواع آن در فرهنگ واژه ها
پای افزار (پا افزار) = پاپوش - کفش و موزه و امثال آن - چوبی به اندام نعلین که بافندگان به وقت بافندگی پای بر آن گذارند و بردارند (لغت نامه ی دهخدا): تارنمای واژه نامه پارسی ویکی 
کفش = معروف است که پای افزار باشد و معرب آن کوث است (برهان) - پاپوش و در قدیم بزرگان کفش زرینه پوشیده اند و حکیم فردوسی مکرر با درفش قافیه کرده و عرب آن را معرب کرده قفش گویند (از آنندراج و انجمن آرا) - پای افزار و پاپوش و چمشاک و چمناک و چیدار و نعلین و ارسی و پاافزار پاشنه بلند (ناظم الاطباء) - (لغت نامه ی دهخدا): تارنمای واژه نامه پارسی ویکی 
چکمه = گونه‌ای پای‌افزار است که معمولاً هم پا و هم قوزک پا را می‌پوشاند. برخی چکمه‌ ها تا زانو و گاه تا بالای ران را هم می‌ پوشانند. در چند سال اخیر واژه فرانسوی بوت نیز در میان مردم عامه در ایران رایج شده است. چکمه در اصل واژه ای‌ ترکی‌ به معنای چیزی‌ است که کشیده می ‌شود. گاهی در زبان عامیانه به چکمه، پوتین نیز گفته می شود: تارنمای ویکی‌پدیا
پوتین = مأخوذ از فرانسوی ِ بتین - کفش با دیواره های بلند که تا بالای قوزک پا را پوشد - موزه - نیم چکمه (لغت نامه ی  دهخدا): تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
موزه =  به ترکی چکمه گویند (برهان) - معرب آن موزج است - یک نوع پا افزار که تا ساق پا و زیر زانو را می پوشاند و چکمه نیز گویند (ناظم الاطباء) - پای افزار چرمین بلند ساق -  نوعی کفش پوز دار - نوعی پای افزار ساقه دار و ساقه ها عادتاً تا زانو رسد از شواهد برمی آید که بر کفش ساقه کوتاه نیز اطلاق شده است (لغت نامه ی دهخدا): تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
ارسی = کفش -  پاپوش . چَموش - قسمی کفش پاشنه دار - نوعی از کفش که از چرم دوزند (لغت نامه ی دهخدا): تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
صندل = قسمی پاافزار - صندل دارای بندهاست که به دور پا می بندند (لغت نامه ی دهخدا): تارنمای واژه نامه پارسی ویکی
دَمپایی = نوعی پای ‌افزار نرم و سبک است که برای پوشیدن در محیط خانه و گاهی خارج از خانه بکار می‌رود و پا را هم کامل نمی‌پوشاند. دمپایی‌ها را معمولاً از جنس پلاستیک یا نمد یا چرم نرم درست می‌کنند و گاه لایه‌ای از پارچه نیز بر روی آنها دوخته می‌شود. این پای‌افزار در انواع: جلو بسته - لا انگشتی - معمولی موجود است. دمپایی‌های پلاستیکی بیشتر برای استفاده در حمام یا کنار استخر است. منظور از واژه دمپایی اینست که این پای ‌افزار در کفش‌کن قرار ندارد و در درون خانه نزدیک به پای صاحب آن (دمِ پای او) قرار دارد: تارنمای ویکی‌پدیا
پای افزارها دربرخی از فرهنگ های جهان
کفش (به زبان انگلیسی): تارنمای ویکی‌پدیا
چکمه یا پوتین (به زبان انگلیسی): تارنمای ویکی‌پدیا
چکمه یا پوتین (به زبان فرانسوی): تارنمای ویکی‌پدیا
دمپایی (به زبان انگلیسی): تارنمای ویکی‌پدیا
پای افزار و انواع آن در زنجیری از سروده ها
(پای افزار: برگرفته از تارنمای واژه نامه پارسی ویکی )
مرد در جوی را به دریا بار/ جان و سر دان همیشه پای افزار: سنائی
*
(پوتین: برگرفته از تارنمای گنجور)
گل زرشک تو پیرهن بدرد/ روی تو پرده بر سمن بدرد
چون زند غمزۀ تو دست به تیغ/ زهرۀ مهر تیغ زن بدرد
ز آرزوی دو لعل جان بخشت/ مرده بر خویشتن کفن بدرد…
هر که خود را بر آستان تو دوخت/ پیش تو پوتین من بدرد: کمال ‌الدین اسماعیل
*
(موزه: برگرفته از تارنمای واژه نامه پارسی ویکی )
یک سو کنم اش چادر یک سو نهمش موزه / این مرده اگر خیزد ورنه من و چلغوزه: رودکی
*چکمه: در زنجیری از سروده ها
(برگرفته از تارنمای جستجوی اشعار معاصر)
کسی از باران از صدای شر شر باران/ از میان پچ و پچ گل های اطلسی
کسی از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید
و سفره را می اندازد و نان را قسمت می کند
و شربت سیاه سرفه را و چکمه های لاستیکی را قسمت می کند
و سهم ما را هم می دهد/ من خواب دیده ام...… :  فروغ فرخزاد
کفش: در زنجیری از سروده ها و ترانه های این زمانه
(برگرفته از تارنمای گلچینی از سروده ها)
کفش هایم کو/ چه کسی بود؟ صدا زد سهراب/ آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ
مادرم در خواب است و منوچهر و پروانه و شاید همه ی مردم شهر…: سهراب سپهری
*
ناگهان، یک نفر از دور، صدا زد سهراب/ تو ز جا برخاستی و فریاد زدی کفشم کو؟
وانگه از خانه برون رفتی و با سرعت باد زیر باران بودی
خواب آشفته ی من پایان یافت وندر آن ظهر زلال
از سر خاک تو بر می گشتم/ خاک پاکی که تو را در بر داشت
آسمان ، مرثیه ای نیلی بود/ دشت ، رنگ غم و خاکستر داشت
لحظه ای چند در آفاق خیال/ من تو را دیدم و گریان گشتم/ تو مرا دیدی و خندان بودی: نادر نادرپور
*
کی شود روزی ، دوباره ، عشق من/ دفتر هجران ، به بندی ، تا کنی
کی شود از درد و غم ، یابی رها/ زندگی _ تازه‌ ای ، بر ‌پا کنی
با فراز و با نشیب _ این جهان/ ‌گر توانی ،  با تحمل ، تا کنی
یا مبادا ، هر زمان خواهم تو را/ طفره‌ ها آیی  و بس ، حاشا کنی
کی شود از قهر و شر ، رخ بر کشی/ راه _ مهر و جای ‌خود پیدا کنی
کی شود با شوق ، آیی  نزد _ من/ غمزه ها ، با قامت _ رعنا کنی
کی شود  با صد فسون ، با اشتیاق/ مجلس آرا گردی و غوغا کنی
کی شود در متن یک آهنگ_ خوش/ جلوه‌ ای از رقص_ تن، شیوا کنی
کی شود ، خواهی ، حریرین بستری/ تا که در آغوش من ، ‌تو جا کنی
شادمانه چون به موج _ بوسه‌ ای/ غنچه ی لب های خود را وا کنی
چون سبکباران ، کنار _ ساحلی/ خواب آسوده‌ در این ماوا کنی
با تشعشع های_ بیداری _ خویش/ یاد _ خوشکامی از آن رویا کنی
وقت _ رفتن ، با دل _ پر حسرتی/ ‌کفش هایت ، آورم  تا ، پا کنی
بو سه‌ ای شیرین نشانی ، یادگار/ وعده‌ ی دیدار ما ، فردا کنی
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
ترانه ها
 ترانه ی کفش هایم کو (از سهراب سپهری) - اجرا: احمد رضا احمدی
 ترانه ی تو بزرگترین سوالی که تا امروز بی جوابه (از اردلان سرفراز) - اجرا: گوگوش
 ترانه ی لنگه کفش (از سراینده ی گمنام) - اجرا: محسن چاوشی
تهیه و تدوین:
 دکتر منوچهر سعادت نوری

*
همچنین نگاه کنید به
مجموعه ی واژه های ایرانی در فرهنگ جهانی
*
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.com/2018/07/blog-post_23.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها
==========