ماجرای زندگی او
عصمت باقرپور با نام هنری دلکش، در هفتم اسفبدماه ١٣٠٣خورشیدی برابر با ۲۶ فوریه ۱۹۲۵میلادی، در بابل (مرکز شهرستان بابل در مرکز استان مازندران، در شمال ایران )، در یک خانوادهٔ پراولاد چشم به جهان گشود. مادرش که پس از مرگ پدر توانایی رسیدگی به تمام فرزندان را نداشت، عصمت نوجوان را در دوازده سالگی نزد خواهر بزرگش به تهران فرستاد. عصمت در دبستان اردیبهشت واقع در خیابان ناصر خسرو تحصیلات ابتدایی را گذراند و جز اولین دانش آموزان دختر بود که در سن شانزده سالگی به سلک پیشاهنگی پیوست. در همین دوران بود که، ظهرالدینی، معلم موسیقی مدرسه هنگام آموزش سرودهای رایج آن دوران به شاگردان، از قدرت و طنین صدای عصمت شانزده ساله شگفت زده شد. معلم مدرسه دختر جوان را به هنرستان موسیقی ملی آن دوران برد و از استادان هنرستان خواست تا صدای عصمت را بشنوند. روح الله خالقی، پس ازچند آزمایش، به قابلیت های صدای او پی برد و بدین ترتیب دلکش از ١٣١٩ خورشیدی در مدرسه موسیقی به تحصیل آواز پرداخت. از بلند اقبالی های عصمت جوان این بود که آموزش او به دست عبدالعلی وزیری سپرده شد. عبدالعلی وزیری پسر عموی کلنل علینقی وزیری بانی نخستین مدرسه موسیقی نوین در ایران بود و در عین حال از نزدیکترین دست پرورده های او. عصمت تخلص هنری بدیع و پر مسمای خود را نیز مدیون استادش عبدالعلی خان بود. دلکش در دوران چهار ساله تحصیل از محضر دیگر استادان برجسته ی آن دوران بهره جست که از این میان باید مشخصا ازعلی اکبر خان شهنازی و ابوالحسن صبا یادنمود. صبا ضمن آموزش ریتم و جمله بندی های آوازی به دلکش موجبات آشنایی وی با یکی از برجسته ترین و با استعدادترین شاگردان خود را به نام مهدی خالدی فراهم ساخت. این آشنایی که نخستین دوران زندگی هنری هم دلکش و هم مهدی خالدی را رقم زد با استخدام دلکش در رادیو تهران در اوایل ١٣٢٤ خورشیدی آغاز شد و هفت سال بعد در ١٣٣١ پایان گرفت. این دوران هفت ساله که راه را برای ورود دلکش و خالدی به جرگه برترین های موسیقی ایرانی گشود، بدود تردید از درخشان ترین و پربارترین دوران موسیقی معاصر ایران محسوب می شود.
بر خلاف بسیاری از همکاران همدوره اش، نه پیش و نه پس از انقلاب ۵٧، دلکش زبان آوازش را به مدح نگشود اما هرگز از اجرای قطعآتی که هدفشان تهییج روحیه ملی و میهن دوستی بود دریغ نورزید. مارش " سرباز وطن " که اثری است از انوشیروان روحانی نمونه ای است از این قطعات. او پیش از وقوع انقلاب ۵٧ در ایران زندگی پر جنبوجوش و مرفهی داشت، پس از انقلاب اما به گونهای ناخواسته به انزوا رانده شد. دلکش در چهارشنبه شب ١١ شهریورماه ١٣٨٣ خورشیدی برابر با ۱ سپتامبر ٢٠٠٤ میلادی، در آستانه ی هشتاد سالگی، در بیمارستان مهر تهران به مرگ طبیعی چشم از جهان فرو بست و در گورستان امامزاده طاهر(کرج) در نزدیکی خاک استادش عبدالعلی وزیری و در کنار خاک همکاران و دوستان سال های دورش، بنان و فاخته ای (حسین قوامی) و حبیب الله بدیعی به خاک سپرده شد. بر سنگ آرامگاه او چنین می خوانیم : "در اینجا آتش کاروان هنر، دلکش، آرمیده است".
دلکش سه سال پیش از مرگش چند کنسرت در اروپا و آمریکا برپا کرد و در آغاز هر کنسرت با دوستاران خود این طور سخن گفت: "اول سلام عرض میکنم به تمام هموطنانم. امشب شب خاطرات است. شبی که با آهنگ های من تجدید خاطرات میکنید. من با شماها جوان بودم و با شماها پیر شدم و افتخار میکنم که امشب در جمع شما هستم".
ديگر آهنگسازان او
دلکش پس از خالدی به ترتيب با جواد لشگری، بزرگ لشگری، حبيب الله بديعی و علی تجويدی به همکاری پرداخت. در اين ميان همکاری او با تجويدی پربارتر از ديگران بود و ترانه های بسياری زيبائی از اين همکاری به يادگار مانده است. گفتنی است که دلکش خود نيز آهنگ می ساخت البته با نام مستعار " نيلوفر". "ساز شکسته" يکی از آهنگهائی است که او خود ساخته و خوانده است.
ازدواج و زندگی زناشویی او
دلکش دو بار ازدواج نمود. بار نخست با شاپور یاسمی و بار دوم با داریوش فزونمایه. وی از این وصلت اخیر صاحب فرزند پسری شد به نام " سهیل ". ازدواج با شاپور یاسمی، فرزند رشید یاسمی، ادیب مشهور، و برادر سیامک یاسمی، سینماگر و فیلمساز دهه های ٣٠ و ٤٠, دلکش را به سینما هم کشاند و در مجموع در ۱۰ فیلم ظاهر شد، فیلمهایی که گرچه سرگرم کننده بودند ولی در ردیف آثار تأثیرگذار سینمای ایران قرار نمیگیرند. هنر آواز دلکش، اما بر عکس، تأثیرگذار بود.
نظرات برخی از هنرمندان موسیقی درباره ی او
١ - "وقتی دلکش می خواند انگار که آواز دو صدایی اجرا می شود و شنونده تصور می کند که صدای بم مربوط به خواننده مرد و صدای زیر مربوط به خواننده زن است": غلامحسین بنان
٢ - "دلکش به شعر جان می داد": علی تجویدی
٣ - "من هرگز نشنیده ام که صدای دلکش در همراهی با ارکستر کمترین نقصی داشته باشد": حسین قوامی (فاخته ای)
٤ و ۵ - همایون خرم و پرویز یاحقی که سالها سابقه ی کار با دلکش را تجربه کرده بودند، در دو مصاحبه ی جداگانه پس از درگذشتش ، بر استعداد موسیقی و به خصوص بر حس ضرب و درک ریتم او تاکید می ورزیدند.
٦ - "من خوانندن آواز و تصنیف را در واقع از طریق رادیو و شنیدن صدای بانوی آواز ایران خانم دلکش آموختم": هایده
٧ - "من برای قمر ملوک وزیری احترام قائلم، برای اینکه قدمی که او برداشت آن شرایطی که کسی نمیتوانست بیاید بخواند ولی بعد از او همه باید بدانند خانم دلکش خواننده پر قدرت و مسلط بود": الهه
برخی از خاطرات پرویز خطیبی درباره ی او
پرویز خطیبی (۱۳۰۲-۱۳۷۲خورشیدی) طنز نویس و ترانهساز و یکی از نخستین فیلمسازان ایران در خاطرات خود چنین می نویسد: جالب ترین خاطره ای که از دلکش دارم مربوط به شبی است که به اتفاق خالدی، زاهدی، مجد و نواب صفا به جوستان رفتیم. جوستان منطقه ای است بین دزاشیب و نیاوران که در آن زمان یعنی سال های ٢٦ و ٢٧ از مزارع گندم و صیفی کاری تشکیل می شد ولی امروزه ساختمانهای بزرگ و گرانقیمت آن، محل سکونت اعیان و اشرف است. در آن یکشنبه شب پس از آنکه دلکش ترانه "مارا بس" را که شعر آن از من و آهنگ از مهدی خالدی بود در رادیو اجرا کرد؛ قرار گذاشتیم بزم خصوصی داشته باشیم که نواب صفا پیشنهاد کرد به منطقه ای خلوت برویم و تا صبح بنشینیم و طلوع خورشید را به چشم خود ببینیم، با آنکه همان شب جلوی بی سیم پهلوی به دلکش پیشنهاد کرده بودند که در یک مجلس خصوصی شرکت کند و هزار تومان بگیرد اما دلکش زیر بار نرفت و گفت که: بودن با دوستان هنرمندم را به حضور در این مجلس ترجیح می دهم. به هرحال همراه ما آمد و مکانی را که درست وسط یک مزرعه بود انتخاب کردیم و نشستیم. مجد تارش را برداشت و شروع به نواختن کرد و بعد خالدی ویولون زد و علی زاهدی که ضرب را بسیار خوب می نواخت همراه ساز دوستش ضرب گرفت و دلکش خواند. ساعت ها گذشت و ما در حال و هوای آن شب تابستان مسحور از ناله ساز و صوت دلنشین دلکش از خود بیخود بودیم. حدود ساعت یک بعداز نیمه شب دلکش در مایه سه گاه آوازی را شروع کرد و پس از آن ترانه معروف نواب صفا را خواند"به بزمم ساقی شیرین ادا باز آمد- بپرس از او چرا رفت چرا باز آمد؟" در سال های ٢٦ و ٢٧ نواب صفا چند ترانه جالب ساخت که بی اندازه گل کرد. در لحظاتی که دلکش آواز سه گاه را همراه با ساز مجد می خواند، ناگهان متوجه تعداد زیادی از دهقانان منطقه شدیم که دور ما جمع شده بودند و با دقت فراوان به صدای دلکش گوش می کردند، وقتی آواز تمام شد یکی از آنها گفت: ما در نیم فرسخی مشغول آبیاری بودیم، آواز رسای این خانم مارا به سمت شما کشید. آن شب دلکش اقرار کرد که هرگز سه گاه را به این خوبی نخوانده و تصور نمی کند که بعدها هم بتواند بخواند، اما چندسال بعد شب چهارم اردیبهشت ۵٦ سالگرد تاسیس رادیو ایران وقتی دلکش پس از مدتها کناره گیری، روی صحنه هتل هیلتون ظاهر شد و ترانه معروف "بردی از یادم" را خواند، از آخرین ترانه هایی که من برایش ساختم، تمام مدعوین به پاخاستند و با کف زدنهای ممتد که بیش از پنج دقیق طول کشید فریاد زدند: مگر می شود ترا از یاد برد؟
ماجرای اجرای آهنگ های او توسط علیرضا افتخاری
بنا بر نوشتاری از دکتر سيف الرضا شهابي: بعدازاین که علیرضا افتخاری دردهه ی ١٣٧٠ خورشیدی آهنگ های "همشهری ام خانم دلکش"را به نام "یاد استاد"خواند و مورد استقبال قرار گرفت، دلکش از این کار به این خاطر که از او اجازه نگرفته بود، سخت دلگیرشد... انتظار دلکش این بود که حداقل از نظر احترام به بزرگ تر وپیشکسوتی و عاطفی ابتدا از او اجازه می گرفت و سپس آهنگ ها را می خواند. "سهیل فزون مایه " تنها فرزند دلکش تقل کرد چندین بار افتخاری سعی کرد تا ناراحتی را ازدل مادرش در آورد که موفق نشد.
برخی از فیلم های سینمایی او
شرمسار: ۱۳۲۹/ مادر: ۱۳۳۱ (همراه با قمرالملوک وزیری)/ افسونگر: ۱۳۳۲/ ظالم بلا: ۱۳۳۶/ عروس فراری: ۱۳۳۷/ شانس و عشق و تصادف: ۱۳۳۸/ فردا روشن است: ۱۳۳۹/ شیرفروش: ۱۳۳۹/ قمار زندگی: ۱۳۵۱
برخی از آوازها و ترانههای ماندگار او
به کنارم بنشین (آهنگ: مهدی خالدی / شعر: رهی معیری )، یاد کودکی (اهنگ: علی تجویدی / شعر: معینی کرمانشاهی)، آتش کاروان (اهنگ: علی تجویدی / شعر: بیژن ترقی)، بازگشته (اهنگ: علی تجویدی / شعر: معینی کرمانشاهی)، سفرکرده (اهنگ: علی تجویدی / شعر: معینی کرمانشاهی)، بر تربت حافظ (اهنگ: علی تجویدی / شعر: علی تجویدی)، میگذرم (اهنگ: علی تجویدی / شعر: معینی کرمانشاهی)، پربسته (اهنگ: پرویز یاحقی)، گردباد (اهنگ: پرویز یاحقی)، آمد با دلجویی (اهنگ: علی تجویدی)، یاد من کن (اهنگ: علی تجویدی)، بردی از یادم (دو صدایی با ویگن- اهنگ: گرگین زاده / شعر: پرویز خطیبی )، آمد نوبهار (اهنگ: مهدی خالدی / شعر: نواب صفا)، آشفته حالی (اهنگ: علی تجویدی) ، پشیمان شدم (اهنگ: علی تجویدی / شعر: معینی کرمانشاهی)، آه بی اثر (اهنگ: مجید وفادار)، بیقرار، از یاد رفته، بدرقه، مهمانت کنم، تمنای عاشق، سایه ( اهنگ: مجید وفادار).
برخی از اجراهای مشهور او
به کنارم بنشین
سحر که از کوه بلند،جام طلا سر می زنه
یاد من کن
آتش کاروان
بردی از یادم دو صدایی با ویگن
ساز شکسته
آشفته حالی
یادداشت پایانی
١ - بسیاری از دست اندر کاران موسیقی از زبده یاد دلکش به عنوان "خواننده ی حنجره طلائی"، "خواننده ی ممتاز موسیقی کلاسیک ایران"، "احیاگر غزل های کوچه باغی"، "خواننده ی همیشه مشهور" و دارای بسیاری از صفات ارزنده ی دیگر نیز نام برده اند.
٢ - تارنمای ویکی پدیا پیرامون "جایگاه دلکش در موسیقی معاصر ایران"، "طبع آزمایی دلکش در گونه های گوناگون موسیقی"، "ویژگی های صدای دلکش" و "تکنیک آوازی دلکش" مطالب و نکات قابل ملاحظه ای را یادآور شده است و علاقه مندان به این گونه آگاهی ها می توانند به آن تارنما مراجعه نمایند.
٣ - بر پایه ی گزارش تارنمای دهخدا: از تدفین زبده یاد دلکش "در قطعه ی هنرمندان بهشت زهرا جلوگیری شد و بنا به خواست فرزندش وی را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند".
روح و روانش شاد و یادش گرامی و جاودانه باد
دکتر منوچهر سعادت نوری
منابع و مآخذ
ماجرای زندگی او: تارنمای ویکی پدیا
ديگر آهنگسازان او - نوشتار "دلکش درگذشت" از محمود خوشنام: تارنمای بی بی سی
ازدواج و زندگی زناشویی او: تارنمای ویکی پدیا
نظرات برخی از هنرمندان موسیقی درباره ی او: تارنمای ویکی پدیا - تارنمای دهخدا
برخی از خاطرات پرویز خطیبی درباره ی او: تارنمای جی تاک ایران
ماجرای اجرای آهنگ های او توسط علیرضا افتخاری - نوشتار "افتخاري و دلکش" از دکتر سيف الرضا شهابي: تارنمای مازندنومه پایگاه خبری تحلیلی مازندران
برخی از فیلم های سینمایی او - برخی از آوازها و ترانههای ماندگار او: تارنمای ویکی پدیا
فیلم قمار زندگی او: تارنمای سینما - تئاتر
برخی از اجراهای مشهور او: تارنمای یوتیوب
بخش های پیشین زنان نامدار ایران