۱۳۹۵ مهر ۲۵, یکشنبه

ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی: ۶۰ - پوراندخت نخستین شاه زن در ایران باستان

مفهوم نام او
پوران = جانشین . یادگار - جمع پور = پسران : تارنمای لغت نامه دهخدا/ واژه نامه‌ی پارسی ویکی
پوران = (پهلوي) سرخ - گلگون. (اَعلام) ۱ - نام يكي از دختران خسرو پرويز شاه ساساني ۲ - بانوی ايرانی دختر حسن ابن سهل و همسر مأمون عباسی: تارنمای انتخاب نام کودک
پوران = اسم دخترانه است:  تارنمای نام ها
پوراندخت (پوران: یادگار/ گلگون... + دخت: مخفف دختر) = دختری یادگار/ دختری گلگون/ دختری مانند گل - نام  پادشاه ایران در دوره ی ساسانیان: منابع گوناگون و بسیاری از تارنماها
برخی آگاهی ها درباره ی او
نخستین دوره ی سلطنت: ۱۷ ژوئن ۶۲۹ – ۱۶ ژوئن ۶۳۰ میلادی - پادشاه پیشین/ شهربراز  - پادشاه جانشین/ شاپور شهروراز 
دومین دوره ی سلطنت: ۶۳۱ –۶۳۲ میلادی - پادشاه پیشین/ آذرمیدخت - پادشاه جانشین/ یزدگرد سوم 
شناسنامه: خاندان/ ساسان - پدر/ خسرو پرویز پادشاه ساساني - مادر/ مریم، دختر موریس پادشاه روم - سال تولد ۵۹۰ میلادی - مرگ در ۶۳۲ میلادی در تیسفون 
ماجرای زندگی او
پوراندخت دختر خسرو پرویز ساسانی نخستین شاه زن ایرانی  و سی امین پادشاه ساسانی است. پوراندخت یا پوران زمانی بر تخت شاهی نشست که شیرویه و پسرش اردشیر درگذشته بودند و مردان و سران ساسانی از میان خاندان شاهی، هیچ مردی را نیافتند که به تخت شاهی بنشانند. زمان شاهنشاهی او برابر بود با پایان خلافت ابوبکر و آغاز خلافت عمر.  وی یک‌ سال و چهار ماه پادشاه بیش از ۱۰ کشور آسیایی بود. او را زنی خردمند، دادگر و نیکو سرشت دانسته‌اند که چون شاه شد در میان مردم داد را گسترد. به گفته‌ی «محمد باقر وثوقی»، استاد تاریخ باستان دانشگاه تهران درباره‌ی شرایط آن زمان، برخلاف دوره‌ی حکومت هخامنشیان که جنسیت اهمیت چندانی نداشت، دوره‌ی حکومت ساسانیان دوره‌ی برتری مرد بر زن بود. در دوران هخامنشیان، سرپرست کارگاه‌های تخت‌جمشید، بیشتر زن بودند. شماری از زنان دو برابر مردان حقوق می‌گرفتند. این زنان، مهندسان و طراحانی بودند که بهترین و زیباترین هنرها را در تخت جمشید آفریدند. حتا زنان در این دوره جیره‌ی زایمان می‌گرفتند. روزگار ساسانی اما متفاوت از روزگار هخامنشیان بود. در امپراتوری ساسانی، زن شخصیت حقوقی نداشت. پوراندخت با همه‌ی آشفتگی‌ها تصمیم گرفت تا اوضاع کشور را سر‌و‌سامان دهد. وی کارهای سودمندی انجام داد: نخست یک‌سال مالیات را بر مردم بخشید، با مردم روش نیکو داشت و عدالت کرد و گفت تا سکه‌ی نو زنند و پل‌ها را آباد کنند و باقیمانده‌ی خراج را بخشید و نامه‌ها نوشت و نیک‌خواهی خویش را با مردم در میان نهاد و از حال کشتگان خاندان خود سخن آورد و گفت امید دارد، خداوند به روزگار وی چندان رفاه بیاورد و کارها چنان استوار باشد تا بدانند که کشور‌گیری و لشکر‌کشی و پیروزمندی و فتنه نشانی به شجاعت و تدبیر مردان نیست بلکه این همه از خداست و بفرمود تا اطاعت آرند و نیک‌خواهی کنند.
پوراندخت با "هراكلیوس"، قیصر رم عهد نامه صلحی امضا كرد. برگرداندن صلیب مقدس حضرت عیسی به اورشلیم یكی دیگر از اقدامات مهم او بود. به افتخار بازگرداندن این صلیب در اورشلیم جشن باشكوهی گرفته شد. در كتب مختلف او را زنی عاقل، عادل و نیكو سیرت آورده اند كه چون شاه شد در میان رعایا عدل را گسترش داد. وی زمانی كه سپاهی برای جنگ با اعراب فرستاد در مداين بیمار شد و در همانجا درگذشت: تارنمای نون و آب

روی سکه ی "درهم" بوراندخت
سکه های او
نگاه کنید به: ۱ - تارنمای خبرگزاری میراث فرهنگی ۲ - تارنمای سکه ها ۳ - بخش فارسی تارنمای ویکی پدیا
سخنان و اقدامات فمنیستی او
تاریخچه ی فمنیسم در دنیا به بیش از ۱۵۰ سال نمی ‌رسد، اما «پوران دخت»، پادشاه ایرانی دوره ساسانی ۱۴۰۰ سال پیش اولین سخن «فمنیستی» ایرانی را بیان کرد. "پادشاه چه زن باشد چه مرد باید سرزمینش را نگاه دارد و با عدل و انصاف رفتار کند". پوراندخت در نامه‌ای که به سپاهیانش نوشته بود جمله فمنیستی خود را بیان کرد و خود را در فهرست نخستین پیروان تساوی حقوق زن و مرد قرار داد.  در امپراطوری ساسانی، زن فرد محسوب نمی‌شد. زن از هر نظر تحت سرپرستی «کتک ختای» یا کدخدای خانواده بود، زنانی را در طول قاعدگی در کلبه‌ های کوچکی به نام دشتانستان محبوس می‌کردند. در چنین شرایطی پوران دخت در تیسفون تاج بر سر گذاشت و بدون توجه به جنسیت خود، قدرت را بار دیگر به خاندان از هم پاشیده ساسانی بازگرداند... در سده ی هفتم میلادی، در نبرد با رومیان، وجود تعداد زیادی سربازان زن در ارتش ایران گزارش شده‌است: بخش فارسی تارنمای ویکی پدیا
برخی نظریات پیرامون زندگی و پادشاهی و مرگ او
پوراندخت به تعبیری در سال ۱۰ هجری قمری (در اواخر زندگانی پیامبر اسلام) به حکومت رسید و به نقل تاریخ، وفات پیامبر نیز در زمان پادشاهی پوراندخت رخ داد. در منابع تاریخی درباره‌ی وی گفته شده که شخصی عدالت گستر بود و در آغاز حکومتش دست به اصلاحات اجتماعی زد و توانست آرامشی نسبی در قلمرو حکومت خود برقرار کند. هرچند برخی پژوهشگران بر این باورند که آنچه از دانش و لیاقت پوراندخت گفته می‌شود، دروغ‌ پردازی‌ های موبدان و نجبای ساسانی بود، تا اندکی از خفت و خواری خود را در چشم دیگران بکاهند. به هر روی پوراندخت بنابر برخی منابع تاریخی حدود یک سال و چهار ماه حکومت کرد و البته به دلیل سرنوشت مبهم و رازآلود وی، برخی معتقدند که او تنها شش یا هفت ماه حکومت کرد و برخی نیز مدت پادشاهی او را تا ۲ سال ذکر کرده اند و اختلافات در این زمینه فراوان است. در اواخر حکومت پوراندخت (که مصادف با عصر خلافت ابوبکر بود) برخی اقوام عرب از روی تعصبات قومیتی و ملی‌‌گرایانه در نواحی مرزی ایران تحرکاتی صورت داده بودند. پوراندخت نیز در مدتی اندک توانست ارتش پراکنده و ناامید ساسانی را تا حد کمی متحد کند. با این وجود عجیب است که هیچ خبر درست و معیّنی از سرنوشت پوراندخت در دست نیست. وی به طرزی شگفت‌انگیز از صحنه حذف می‌شود. منابع تاریخی در این زمینه به گونه‌ ای تأسف ‌بار یا سکوت کرده‌ اند یا به تناقض‌گویی پرداخته‌اند. از جمله شاهنامه فردوسی که بر اساس خداینامه‌ های عصر ساسانی سروده شده است، علت مرگ پوراندخت را بیماری ناگهانی معرفی کرده است.
حسن پیرنیا (مشیرالدولة) می‌ نویسد: «پس از آنها پوراندخت‏ دختر خسروپرويز را به تخت نشاندند و او چون ديد از انحطاط ايران و شكست‌های قشون آن نمي‌تواند جلوگيرى كند، بعد از يك سال و پنج ماه استعفا داد. برخی منابع کهن (از جمله تاریخ بلعمی) نیز صرفاً به این سخن که «پوراندخت پس از مدتی از دنیا رفت»، اکتفا کردند. اما عبدالحسین زرین کوب به صورتی دقیق‌تر مسئله را بررسی کرده و به برخی منقولات تاریخی اشاره کرده است: «سلطنت بوران‌دخت هم چندان دوام نیافت و او که وزارت خویش و در واقع فرماندهی سپاه را به پسر فرخ (قاتل شهربراز) داد، موفق نشد به آشفتگی‌ها پایان دهد. ظاهراً بعد از یک‌سال و چندماه استعفا کرد. روایتی هست که سال‌ها بعد از استعفا زنده ماند، و به قولی در همان ایام خفه‌اش کردند». این عجیب نیست. چون روشن است که این دو خواهر (دختران خسرو پرویز) هیچ اراده‌ ای از خود نداشتند و تنها بازیچه‌ ی دست موبدان زرتشتی بودند. پر واضح است که همین موبدان، برای توجیه رفتارهای خود، همواره اقدام به سناریو سازی می‌کردند. از جمله آنکه به طرزی ناشیانه تلاش کردند تا روابط پوراندخت را با درباریان، خوب جلوه دهند... ابن مسکویه (تاریخ نگار ایرانی، متوفای ۴۲۱ هجری قمری) خواسته یا ناخواسته بخشی از این سناریو سازی‌های دربار ساسانی را به عنوان حوادث تاریخی بیان کرد... به هر صورت سرنوشت پوراندخت همواره در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و بیش از هر چیز به یک تراژدی اسرارآمیز شبیه است که دست تاریخ از تبیین آن حقایق کوتاه است. آنچه را که طبری، تاریخ نگار ایرانی، متوفای ۳۱۰ هجری قمری برای اهل تاریخ به یادگار گذاشته است. مهم‌ترین سرنخ موجود از سرنوشت مبهمِ پوراندخت است. طبری می‌گوید: « چنان بود كه پوران براى پيمبر هديه فرستاده بود و او پذيرفت». پوراندخت برای پیامبر هدیه می‌فرستد این هدیه ممکن است در زمان پادشاهی خسروپرویز یا در زمان حکومت خودِ پوراندخت رخ داده باشد. در هر صورت پادشاه ایران غرق در قدرت و ثروت بود. هرچند مشکلات و اختلافات داخلی وجود داشت، اما حکومت ایران هیچ‌گاه از سوی پیامبر تهدید و مورد آسیب واقع نشد. از همین روی پادشاه ایران (با آن قدرت و شوکت دنیوی) ترسی از پیامبر اسلام نداشت. لذا «هدیه فرستادنِ پوراندخت برای پیامبر اسلام» را نمی‌توان حمل بر ترس و واهمه و باج ‌دهی نمود. گذشته از اینکه حضرت محمد (ص) نیز هیچ گاه از دربار ساسانی باج‌ خواهی نکرد. تنها دلیلی که برای این «هدیه فرستادن» می‌ماند، اصل محبت و علاقه‌ی شخصی پوراندخت به پیامبر نو ظهور و گرایش وی به ایشان می‌ باشد. به راستی آیا پوراندخت دختر خسرو پرویز به آیین پیامبر آخرالزمان گرویده بود؟ و آیا پوراندخت برای مدتی این عقیده‌ی خود را مخفی می‌داشت؟ و هنگامی که درباریان متوجه چنین موضوعی گشتند، در صدد حذف او برآمدند و چنان او را از صفحه روزگار محو نمودند که هنوز هم مرگ وی اسرارآمیز می‌نماید؟ آیا پوراندخت از راز بزرگمهر و انوشیروان آگاه شده بود؟ آن راز چه بود؟ خوابی که انوشیروان در شب تولد حضرت محمد (ص) دید، که خورشیدی از حجاز برخاست و جهان تاریکی را روشن نمود، و کنگره ‌های کاخ کسری را به زیر افکند، و بزرگمهر به انوشیروان چنین خبر داد که امشب شب تولد پیامبری  است که جز به راستی و نیکی گام برنمی‌ دارد و امت او میراث‌ بان مُلک شما خواهند شد. آیا پوراندخت از این راز باخبر بود؟ این ‌ها سؤالاتی هستند که کنجکاویِ هر محققِ تاریخ‌ پژوهی را برمی ‌انگیزد: تارنمای پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب  
نظریه ی فردوسی پیرامون پادشاهی و مرگ او
بزرگان بر او گوهر افشاندند/ برآن تخت شاهیش بنشاندند
چنین گفت پس دخت پوران که من/ نخواهم پراگندن انجمن
کسی راکه درویش باشد ز گنج/ توانگر کنم تا نماند به رنج
مبادا ز گیتی کسی مستمند/ که از درد او بر من آید گزند
ز کشور کنم دور بدخواه را/ بر آیین شاهان کنم گاه را...
همى داشت اين زن جهان را بمهر/ نجست از بر خاك باد سپهر
چو شش ماه بگذشت بر كار اوى/ ببود ناگهان كژّ پرگار اوى
به یک هفته بیمار بود و بمرد/ ابا خویشتن نام نیکو ببرد
چنین است آیین چرخ روان/ توانا بهرکار و ما ناتوان: شاهنامه ی فردوسی

یادداشت پایانی
باید یادآور شد که " ابراهیم پورداود" و "عبدالعلی ادیب برومند" (دو تن از دانشوران و سرایندگان نامدار ایران) از واژه ی "پوراندخت" برای نامگذاری دختر خود استفاده کرده اند. روانشاد ابراهیم پورداود دیوان اشعار خود را به خاطر گرامیداشت "پوراندخت" یگانه دخترش"پوراندخت نامه" نامیده و عبدالعلی ادیب برومند غزل "پوراندخت" را در ستایش اخلاق و صفات نیک دختر خود "پوراندخت" سروده است.
دکتر منوچهر سعادت نوری
همچنین نگاه کنید به نوشتاری از همین نگارنده به زبان انگلیسی پیرامون "پوراندخت و آذرمیدخت ساسانی" در مجموعه ی زنان نامدار ایران
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2016/10/blog-post_16.html