۱۳۹۸ مهر ۵, جمعه

نکاتی پیرامون واژه ی فارسی "پسته"


پسته در فرهنگ واژه ها
پسته = نام درخت پسته در زبان های یونانی، لاتین، زبان های اروپایی، عربی، ترکی، روسی، ژاپنی و دیگر زبان ها از نام ایرانی این درخت گرفته شده است. در پارسی قدیم نام این درخت پیستا کاو و در فارسی میانه (پهلوی) پیستاک بوده و بعدها به پسته تغییر نام داده است. پیدایش پسته در ایران را به ۴ تا ۵ هزار سال پیش نسبت داده اند و می گویند از ایران به سایر مناطق جهان برده شده است.  درخت پسته در نقاط مختلف ایران ازجمله دامغان و قزوین و کرمان و رفسنجان و اردستان غرس می شود و در مراوه تپه (یا مراوه یکی از شهرهای استان گلستان یا گرگان) بحال وحشی است. برخی پژوهشگران کشت پسته را در ایران، در زمان پارت ها (اشکانیان) و در نواحی خراسان که نزدیک ترین منطقه به زادگاه طبیعی آن است، می دانند برخی براین باورند که سابقه ی پسته در قزوین به ۱۶۰۰ سال پیش می رسد و از آنجا به دامغان و سمنان برده شده است. پسته کاری در منطقه کرمان را به قرن ۱۲ هجری نسبت داده اند. کشت پسته در سایر نقاط ایران به ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال گذشته مربوط می شود : لغت نامه ی دهخدا 
پسته = پسته درخت کوچکی است که مبدأ آن خاورمیانه و آسیای مرکزی است و در کشورهایی مانند ایران، سوریه، ترکمنستان و غرب افغانستان رشد می‌ کند. این درخت میوه ای تولید می ‌کند که خوراکی و بسیار لذیذ است. پسته واژه‌ای فارسی است که از طریق زبان لاتین وارد زبان ‌های اروپایی شده ‌است. تولید پسته در ایران در سال ۲۰۱۷ معادل ۵۷۴٬۹۸۷ تن بوده که ایران را در مقام اول جهان قرار داده است. بعد از ایران آمریکا با تولید ۲۷۲٬۲۹۱ و چین با تولید ۹۵٬۲۹۴ تن در مقام دوم و سوم قرار
داشته‌ اند: دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا
*
پسته در برخی از فرهنگ های جهان
پسته به زبان انگلیسی: تارنمای ویکی‌پدیا/ پسته به زبان فرانسوی: تارنمای ویکی‌پدیا/ پسته به زبان آلمانی: تارنمای ویکی‌پدیا/ پسته به زبان اسپانیولی: تارنمای ویکی‌پدیا/ پسته به زبان ایتالیایی: تارنمای ویکی‌پدیا/ پسته به زبان عربی: تارنمای ویکی‌پدیا
*
پسته در گلچینی از سروده ها
سروده ای با خروارها واژه ی فارسی پسته
هرکه بر پسته ‌ی خندان تو ، دندان دارد/ جان کشد پیش لب لعل تو ، گر جان دارد
شکر و پسته ‌ی خندان تو می‌دانی چیست/ چشم سوزن که درو، چشمه ‌ی حیوان دارد
هرکه را پسته ‌ی خندان تو از دیده بشد/ دیده از پسته ‌ی خندان تو ، گریان دارد
لب خندان تو از تنگ دلی ، پر نمک است/ که بسی زیر نمک ، پسته ‌ی خندان دارد
پسته را زیر نمک از لب تو سوخت جگر - پس لبت سوخته‌ای را ، به چه سوزان دارد
شکر از پسته‌ی شیرین تو شور آورده است - که لب چون شکرت ، شور نمکدان دارد
جانم از پسته‌ی پرشور تو ، چون پسته شود - نمک سوختگی ، بر دل بریان دارد
وآنگه از پسته‌ی تو ، این دل شور آورده - با جگر پر نمک انگشت ، به دندان دارد
عقل چون پسته دهن مانده مگر از هم باز/ کانچه شور است که او را ، شکرستان دارد
ای بت پسته‌دهن ، بر دل و جانم یک شب - نظری کن که دلم ، حال پریشان دارد
تو مرا هر نفسی پسته ‌صفت، می‌شکنی - دردم از حد بشد، این کار ، چه درمان دارد
جان آمد به لب از پسته‌ی رعنات مرا - فرخ آن کو ، لب خود ، بر لب جانان دارد
هیچ شک نیست که چون پسته نگنجد در پوست/ هر که لب بر لب آن لعل بدخشان دارد
پسته در باز کن آخر ، چه در بسته دهی - که دلم کار فرو بسته ، فراوان دارد
زلف برگیر که خورشید تو در سایه بماند - پسته بگشای که یاقوت تو ، مرجان دارد
ز من سوخته چون پسته ، برون آی از پوست
چندم از پسته‌ی خندان تو ، گریان دارد: عطار نیشابوری
رباعی جدید پسته
ای خبره به امر_ باغداری/ دلبسته ی شغل پسته کاری
آن  روز که پسته ها در آید/ جشنی ست برای  پسته خواری
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
پسته در گلچینی از نوشتارها
پسته نامه: نگاه کنید به نوشتاری از همین نگارنده
پسته کاری (راهنمای کاشت و احداث باغ پسته): نگاه کنید به نوشتاری توسط انجمن پسته ی ایران
پسته کاران معروف ایران: نگاه کنید به نوشتاری از همین نگارنده
*
نگارش و تدوین
دکتر منوچهر سعادت نوری

*
مجموعه ی واژه های ایرانی در فرهنگ جهانی
*
گزیده ای از نوشتارها
https://msnselectedarticles.blogspot.com/2019/09/blog-post_27.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها
=====================