۱۳۹۸ تیر ۳۰, یکشنبه

نگاهی به نام واژه های سیاگزار، سیامک و سیاوُش

 
پیشوند "سیا" که احتمالا  شکل کوتاه شده ی "سیاه" است در نام افرادی چون سیاگزار، سیامک و سیاوُش بکار رفته است. این "نام واژه ها" را با یکدیگر بررسی و مرور می کنیم
*
سیاگزار: یا "هُوَخْشَتَرَه" سومین شاه ماد. پسر فَرَوَرتیش و نوة دَیائوکو بود. وی‌ سرداری‌ شایسته‌ و در اداره‌ی‌ کارهای‌ کشور فرمانروایی‌ بی‌همتا بود. شکست‌ پدرش‌ از سکائیان‌، به‌ او این‌ درس‌ را آموخت‌ که‌ سپاهیان‌ مزدور و سربازانی‌ که‌ به‌ وسیله‌ قبایل‌ متحد فراهم‌ می‌آیند، نمی‌توانند در میدان‌ نبرد بالشکریان‌ منظم‌ و کارآزموده‌ی‌ آشوریان‌ برابری‌ کنند. این‌ امر او را بر آن‌ داشت‌ که‌ به‌ پیروی‌ از آشوریان‌، سپاهی‌ منظم‌ گردآوری‌ و تربیت‌ کند و نیروی‌ مرتبی‌ متشکل‌ از سواره‌ نظام‌ و پیاده‌ نظام‌ به‌ وجود آورد. سواره‌ نظام‌ وی‌ از جهت‌ شایستگی‌ و ارزش‌ سربازی‌ بر سواره‌ نظام‌ آشوریان‌ برتری‌ داشت‌ و نیروی‌ پیاده‌اش‌ به‌ تیر و نیزه‌ و کمان‌ مسلح‌ و مجهزبود: تارنمای تاریخ ما
هُوَخْشَتَرَه یا اووَخْشْتْرَه (فارسی باستان)/ مَکیشتَرَه (ایلامی)/ اومَکوئیشتَر (بابلی)/ کیاکِسار/ سیاکِزار: سومین شاه ماد پسر فَرَوَرتیش و نوة دَیائوکو بود. او هجوم سکاها را دفع کرد و با حمله به پایتخت آشوریان به حکومت آنان پایان داد و آنان را منقرض کرد. توانایی او در مدیریت و سامان ارتش، و توافق های لازم با دولت ‌های همسایه، او را به نیروم ندترین شاه غرب آسیا در زمان خودش تبدیل کرد. هُوَوخشَتَرَه توانست روابطش با سکاییان را به اتحاد و منافع متقابل تبدیل کند. او ارتش را به دو بخش "پیاده ‌نظامِ نیزه‌دار" و "سواره ‌نظامِ کماندار" تقسیم کرد و برای نخستین بار از ارابه‌ های جنگی مجهز به نیزه‌ های بُرّنده استفاده کرد. کشور ماد در زمان او به اوج قدرت و عظمت خود رسید: تارنمای فرهنگنامه ایران
هووخشتره: سومین پادشاه ماد ( ۵۸۵ - ۶۳۳ پیش‌ از میلاد) پسر فرورتیش که در ۶۱۵ پیش‌ از میلاد با سکاها جنگید و آنان را از ایران بیرون کرد. در ۶٠۵ پیش‌ از میلاد نینوا را تسخیر کرد و دولت آشور را منقرض ساخت. از ۵۹۶ تا ۵۸۶ پیش‌ از میلاد بالیدی جنگید و عاقبت صلح کرد. وی پادشاهی زیرک و سیاستمدار و مصلح بود: تارنمای آبادیس
 وی‌ مردی‌ پرکار، نیرومند، با تدبیر و از شایستگی‌ فراوان‌ برخوردار بود. او توانست‌ سکائیان‌ را از خاک‌ ماد بیرون‌ براند، نینوا را فتح‌ کند و بر بیش‌ از نیمی‌ از آسیای‌ صغیر تسلط‌ یابد: تارنمای تاريخ هنر رزم در ايران با ستان
سیاگزار در برخی از فرهنگ های جهان 
سیاگزار = (به زبان انگلیسی): تارنمای ویکی‌پدیا/ سیاگزار = (به زبان فرانسوی): تارنمای ویکی‌پدیا/ سیاگزار = (به زبان آلمانی): تارنمای ویکی‌پدیا/ سیاگزار= (به زبان اسپانیولی): تارنمای ویکی‌پدیا/ سیاگزار = (به زبان عربی): تارنمای ویکی‌پدیا 
*
سیامک: اولین شاهزاده ایران و دوّمین اسطوره ایرانی بعد از کیومرث در شاهنامه است . او شاهزاده‌ای بود که بخاطر نجات
 قبیله‌اش و سلطنت پدر به جنگ دیو سیاه شتافت و در آن راه جانش را از دست داد. سیامک به معنی «سیاه مو» یا «دارندهٔ موی سیاه» از شخصیتهای اساطیری ایرانیان است. در متن های پهلوی بر خلاف شاهنامه سیامک فرزند کیومرث نیست بلکه فرزند مشی و مشیانه است. اصولاً چون در منابع پهلوی کیومرث نخستین انسان است و هوشنگ نخستین شاه و از آنجا که شاهی مستلزم وجود رعایا و فرمانبرداران است میان کیومرث و هوشنگ چندین نسل فاصله است. یکی از حلقه‌های این زنجیر (کیومرث تا هوشنگ) سیامک است: تارنمای ویکی‌پدیا 
سیامک در برخی از فرهنگ های جهان 
 سیامک = (به زبان انگلیسی): تارنمای ویکی‌پدیا/ سیامک = (به زبان فرانسوی): تارنمای ویکی‌پدیا
*
سیاوُش یا سیاووش یا سیاوَخْش: از شخصیت‌های افسانه‌ای و بی‌گناهِ شاهنامه، مردی جوان و خوش‌چهره و فرزندِ پهلوان و برومندِ کاووس است. صورتِ اوستایی این نام، سیاوَرشَن به معنی دارندهٔ اسبِ نرِ سیاه و صورتِ پهلوی آن هم سیاوخش است. در شاهنامه نیز اسبِ سیاوش با صفتِ شبرنگ و به‌ نامِ بهزاد آمده ‌است: تارنمای ویکی‌پدیا  
سیاوُش در برخی از فرهنگ های جهان 
سیاوُش = (به زبان انگلیسی): تارنمای ویکی‌پدیا/ سیاوُش = (به زبان فرانسوی): تارنمای ویکی‌پدیا/ سیاوُش = (به زبان آلمانی): تارنمای ویکی‌پدیا/ سیاوُش = (به زبان اسپانیولی): تارنمای ویکی‌پدیا/ سیاوُش = (به زبان عربی): تارنمای ویکی‌پدیا 
*
سیاکزار، سیامک و سیاوُش: در گلچینی از سروده ها
شهر اکباتان به آئینی عجب بنیان نهاد/خود مهابادی مِدی‌دان سرزمین ماه‌، ماد
آخر آنان سیاکزار است و بعد از آن گروه
شاهزادهٔ پارس‌، کورش یافت آن فر و شکوه…: ملک ‌الشعرای بهار
+
*خجسته سیامک یکی پور داشت/ که نزد نیا جاه دستور داشت
گرانمایه را نام هوشنگ بود/ تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود: فردوسی
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت/ از سر اختران کهن سیر و ماه نو
شکل هلال هر سر مه می‌دهد نشان/ از افسر سیامک و ترک کلاه زو
حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست
درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو: حافظ 
تخمه ی بهمنی و دارائی/ از تو می‌ پاید آشکارائی
میوه نو توئی سیامک را/ یادگار اردشیر بابک را
تا کیومرث از سریر و کلاه/ می‌رود نسبت تو شاه به شاه
ملک با تو به اختیاری نیست/ در جهان جز تو تاجداری نیست… : نظامی
 ملاّح گرشاسب پرسید و گفت/ که این حصن را چیست اندر نهفت
چنین گفت کاین حصن جایی نکوست
ستودان فرّخ سیامک در اوست… : اسدی توسی
شد غم زلفت مرا زباد چو دیدم/ ملک پریشان و کار ملک مقصم‌
ملکی کز دیرباز عهد کیومرث/ بود چو باغ ارم شکفته و خرم
دیده شکوه سیامک و فر هوشنگ/ شوکت طهمورث و شهنشهی جم
فر فریدون و دادخواهی کاوه
رای منوچهر و کینه ‌توزی نیرم… : ملک ‌الشعرای بهار
+

سیاوش مرا همچو فرزند بود/ که با فر و با برز و اورند بود: فردوسی
دردی به دل رسید که آرام جان برفت/ وان هر که در جهان به دریغ از جهان برفت
شاید که چشم چشمه بگرید به های های/بر بوستان که سرو بلند از میان برفت
بالا تمام کرده درخت بلند ناز/ ناگه به حسرت از نظر باغبان برفت
گیتی برو چو خوش سیاووش نوحه کرد
خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت… : سعدی
خون سیاوش ریز در کف موسی
قبلهٔ زردشت زن به خیمهٔ رستم: ملک ‌الشعرای بهار
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی/چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی/ چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست/تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی…: شهریار
*
*
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها
نگارش و تدوین
دکتر منوچهر سعادت نوری
======================